شهيد عباسعلی رحيمی [1] در سال 1332 در خانوادهای مذهبی و از قشر كارگر در فريدونشهر چشم به جهان گشود. از دوران كودكی با آلام و سختی روزگار آشنا شد و همراه با تحصيل برای تأمين معاش خانواده به ياری پدرش همت گمارد. دوران تحصيلاتش را تا اخذ ديپلم طی کرد و همواره در مجالس مذهبی شركت مینمود. زمينهی فكری آماده و مستعد او سبب شد تا با آغاز انقلاب اسلامی ايران در موج طوفنده و خروشان امّت اسلامی وارد شده، تحت لوای رهبریِ الهیِ حضرت امام خمينی-رحمة الله عليه- عليه رژيم منحط پهلوی قيام كند.
شهيد رحيمی جوانی مخلص، [1] با ايمان، عاشقِ پاكباخته و فداكار بود. شور و شوق بی حدش در به انجام رساندن آنچه بر عهدهاش محول میشد خود حاكی از شناختی بود كه او نسبت به الله پيدا كرده بود و بيانگر طغيانی بود كه در روح برافروختهاش جاری شده بود. وی در امر اطاعت از رسول الله و اولياء دين اعتقادی راسخ داشت. قلب مهربان و رفتار و گفتار مهرآميزش جای او را همچون معلمی دلسوز در ميان برادر، خواهر، دوستان و همشهريانش باز كرده و شايد همين مسأله سبب پيوند عميق در روابط خانوادگی و اجتماعی او [1] شده بود.
وی در سال 1358 به خدمت مردم محروم فريدونشهر همت گمارد و با كمك در ساخت مدرسه و حمام و لولهكشی آب روستاها و همچنین فعالیت در امور تعليم و تربيت خدمات شایانی از خود بر جای گذاشت. شهيد رحيمی در آگاه ساختن مردم روستا از اوضاع انقلاب و مسائل روز بسیار سخت کوش بود. او در سازمان بسيج مستضعفان در بخش تربيت بدنی، جهادگرانه علاوه بر خدمات ماندگاری نظير تأسيس سالن ورزشی و كتابخانه و [1] تعليم فنون ورزشی، جوانان را از لحاظ عقيدتی نيز آموزش میداد.
این شهید در اسفندماه سال 1360 به استخدام آموزش و پرورش شهرستان فريدونشهر درآمد كه صور آغاز جنگ تحميلی نواخته شد و با فراگرفتن آموزشهای نظامی در 4 ارديبهشت 1361 به جبهههای حق عليه باطل اعزام و در 16 ارديبهشت 1361 با اصابت تركش خمپاره در خرمشهر شهد شيرين شهادت را نوشید و به آرزوی ديرينهاش نایل آمد.
وصیت نامه
«الَّذینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فی سَبیلِ اللّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللّهِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْفائِزُونَ.» (توبه، 20)
سلام و درود به رهبر کبیر انقلاب و بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران و همچنین درود به روان پاک شهدای اسلام از صدر تا کنون و سلام بر ملت شهید پرور ایران …
ای مومنان، رهبر انقلاب اسلامی ایران امام خمینی را دعا کنید که همیشه شاد و سلامت باشند تا این انقلاب را به انقلاب حضرت مهدی-عج الله تعالی فرجه الشریف- متصل نمایند. إن شاءالله
… پدر عزیزم دلم می خواهد اصلا ناراحتی به خود راه ندهید و همچون کوه استوار بمانید، از امام حسین درس عبرت بگیرید که حتی طفل شیر خوار خود را فدای اسلام کرد.
مادر جان، ببخشید که نتوانستم برایتان پسری شایسته باشم و خود را شایسته فرزندیتان نمی دانم… مرا حلال کنید.
برادر جان، تو جای خالی مرا باید پر کنی، از خدا، قرآن و خمینی غافل نشوید …
خواهر عزیز، شما وظیفه سنگینی بدوش دارید. زینب هم زن بود ولی این شیر زن دشمن زمان را به زانو درآورد و به جهانیان فهماند که حق همیشه پیروز است و باطل همیشه نابود … ای خواهرم صبور باشید و بدانید شهید شدن در راه دین و قرآن و اسلام کار شیردلان روزگار است.
ای امت بپا خواسته، بپا خیزید و امام را یاور باشید. اگر تا حال به این فکر نیفتادید دیر نشده، حر ریاحی هم لحظه آخر به فکر افتاد و به یاری امام حسین (علیه السلام) [1] شتافت و اولین شهید بود.
ای ملت ها و دولت های اسلامی، دست در دست هم دهید و دشمان اسلام را یکی پس از دیگری به زانو درآورید. سایه ابر قدرتی بالای سر شماست، پس متحد شوید و این ابر قدرت ها را با مشت های گره کرده از بین ببرید…