قوم برتر(نامه هفتم)
کدخبر: 48806
۱۳۹۵/۰۲/۲۶ در ساعت ۰۷:۳۹
پیشنهاد سردبیر: قبل از مطالعه این نامه، با کلیک روی هر یک از لینک های زیر نامه های قبل را مطالعه کنید.
قوم برتر(نامه اول) [1] – قوم برتر(نامه دوم) [2] – قوم برتر(نامه سوم) [3] – قوم برتر(نامه چهارم) [4] – قوم برتر(نامه پنجم) [5] – قوم برتر(نامه ششم) [6]
مسئول محترم سایت پونه زار [7] و مخاطبین ارجمند سلام علیکم
در نامه ی ششم دقت می کردم و متوجه شدم پاسخ به نظرات در این نامه منجر به طولانی شدن آن شده است و برای پرهیز از این عیب این بار تلاش کردم پاسخ نظرات را ذیل همان نظرات بدهم. با این توضیح و با یاری خداوند نامه ی هفتم را آغاز می کنم.
و اما نامه ی قبل آنجا پایان یافت که عرض کردم کشوری مثل کانادا با حذف برتری جویی قومی از هر کشور و هر ملیت و قومیتی نخبگان آنان را جذب می کند. و وقتی می اندیشم که آموزه های دین اسلام کلید سعادت کانادا می شود اما ما در درون پیله ی قومیتی خود درجا می زنیم قلبم مالامال از درد می شود. دوستان، برادران و خواهران عزیز همشهرستانی من، خدا را گواه میگیرم دلم برای وضعیت شهر و دیار خودمان میسوزد.
فریدونشهر این شهر و شهرستان مظلوم که محرومیت و مشکلات ناشی از این محرومیت زیر زیباییهای طبیعت و کوهستان سر به فلک کشیده و دشت و دمنهایش پنهان شده است، به اندازهی کافی مشکلات دارد. به اندازهی کافی بیکاری و فقدان شغل و صنعت و کارخانه و کارگاه دارد و به انداز [7]هی کافی شاهد امثال چون بنده بوده است که از درد بیکاری و به اجبار راهی دیار غربت شدهایم… حال شما خوانندهی عزیز انصاف بدهید. در این شرایط آیا جایی برای کشمکشهای قومی باقی میمانَد؟ اشتباه نشود، بنده هرگز بر این باور نبوده و نیستم که همهی درد ما گرایشات قومی است، چه اینکه به لطف خداوند عقلا و بزرگان فریدونشهر همواره تاکید بر اتحاد و همدلی و یکی بودن داشتهاند و اینکه امروز فریدونشهر افتخار دارد جزو امن ترین شهرهای ایران و دارای کمترین پروندهی قضایی و پایین ترین آمار جرم و بزهکاری است مرهون بزرگان و اجداد ماست. اما همان حداقل برتری جویی قومی هم در شان ما نیست. [7]..
با اجازهی شما خوانندگان عزیز با یک نتیجه گیری در خصوص قوم برتر سراغ مبحث بعدی میروم که در آن مبحث لبهی مطالب کمی تیزتر و گسترهی آن بیشتر میشود و بدون تردید نیازمند همفکری و نقد مطالبم توسط شما مخاطبین اندیشمند هستم و مطمئنم که یاریام خواهید کرد.
نتیجه گیری: اینکه خداوند انسانها را در قالب اقوام و قبایل و با زبانها و رنگ پوست و نژاد مختلف آفریده است تنها به این منظور که اقوام در صدد شناخت یکدیگر برآمده و نیز همانطور که برخی خوانندگان عزیز نیز در نظراتشان گفته بودند تصور کنید دنیایی را که رنگ پوست و زبان و نژاد همهی انسانها یکنوا [7]خت بود… بدون تردید در چنان حالتی این همه تنوع فرهنگ، پوشش، موسیقی، نقاشی، خطاطی، معماری و… وجود نمیداشت. لذا شایسته است در عین احترام به فرهنگ و باورها و ادبیات و میراث قوم خویش، بدون نگاه برتری جویانه در پی تعامل و تبادل افکار و اندیشهها با دیگر اقوام باشیم و همانگونه که انتظار داریم به قوم ما احترام گذاشته شود مبنا را بر احترام متقابل بگذاریم… و به این باور اعتقاد داشته باشیم که قوم برتری وجود ندارد.
و اما مبحث جدید: در سطح کلان تر آیا اگر همهی ما مردم ایران یک قوم باشیم قوم ما برتر است یا دیگر اقوام؟ (بخوانید دیگر ملل) پاسخ به این سوال کمی سخت است. تقریبا همهی ما در عمق باورهایمان فکر میکنیم که ما ایرانیها ملت برتر هستیم. نکتهی جالب اینجاست که مردم دیگر کشورها نیز کم و بیش همین تصور را در مورد کشور خودشان دارند… از یک ژاپنی هم اگر بپرسیم ملت برتر کیست به احتمال زیاد خواهد گفت ملت ژاپن. و شاید اگر ملتی دیگر را بگوید به او برچسب خودباختگی و بیگانه پرستی بزنیم.
تاریخ ایران بسیار پر فراز و نشیب است. ایران یکی از معدود کشورهایی است که تاریخ تمدنی بسیار کهن دارد. ایران به لحاظ جغرافیایی در نقطهای واقع شده که از گذشتههای بسیار دور مهد تمدن و علم و دانش و مذهب بوده است. ایران در حال حاضر جزو معدود کشورهایی است که استقلال خود را به معنای واقعی کلمه دارد. ایران امنترین کشور در منطقه و پایتخت جهان اسلام و خاصه تشیع است. همهی اینها باعث میشود هر ایرانی خود و ملت خود را برتر از دیگران بداند و شاید بندهی نگارندهی این نامه هم چنین باوری در درونم هست. اما روی دیگر سکه چیست؟
کشورهای اروپایی، ایالات متحده آمریکا، کانادا، روسیه، استرالیا و برخی دیگر کشورها به لحاظ پیشرفت علمی، صنعتی، رفاه اجتماعی از ما جلوتر هستند… کشورهای عربی حاشیهی خلیج فارس نیز به دلیل منابع نفتی فراوان و جمعیت اندک بعضا از ما ثروتمندتر هستند… مصر در سابقهی تمدن و یونان در سابقهی علم و اندیشه بر ما پیشی دارد… ببینید … وقتی کار به مقایسهی داشتهها می رسد حس خوبی به انسان دست نمی دهد. چرا که اینجا صحبت از قوم برتر (ملت برتر) کمی سخت میشود.
هیچ یک از ما ایرانیان دوست نداریم از هیچ کشور و ملتی در هیچ زمینهای عقب باشیم… دوست داریم برترین باشیم و در همه چیز اول… و این باعث خیلی چیزها میشود. [7]در تاریخ معاصر با واژهی غرب گرایی خیلی برمیخوریم. به واژهی خوباختگی، از خود بیگانگی، بیگانه پرستی، اجنبی، ملی گرایی و واژههای دیگری از این دست متاثر از همان احساساتی است که ذکر شد.
در برخورد با دیگر تمدنها عدهای اصالت و ملیت خود را فراموش کرده و تمام قد به دامن غرب و شرق افتادند… عده ای نیز علم مبارزه برداشته و از بیخ و بن آنچه از غرب و شرق آمده بود را نفی کردند. و عدهای هم خط سوم را انتخاب کردند. این عده که متاسفانه تعدادشان در طول تاریخ بسیار اندک بوده بدون توجه به گرایشات ملی در پی دریافت علوم و فنون مختلف برآمدند… علم در ظرف یک ملت جای نمی گیرد… فلسفه از یونان به ایران میآید و در دستان جادویی کسی چون ابن سینا مثل موم نرم شده و ابن سینا میشود آنکه کتاب شفا را می نویسد. کتابی که هنوز هم در میان فلاسفه چون ستاره میدرخشد. اسلام و آموزههای آن از عربستان وارد ایران میشود و چون به دست عالمان ایران میرسد توسط آن انسانهایی را پرورش و تحویل جامعه میدهند که نظیری بر آنان مترتب نیست… چنانکه ملا صدرا و اسفار اربعهی او و یا شیخ اشراق سهروردی و یا شیخ مفید و علامه طباطبایی و علامه جعفری و بسیاری دیگر.
دوستان اجازه بدهید به صراحت عرض کنم… بنده در طول این سلسله نامهها به دنبال این خط سوم بودهام… خطی که ورای گرایشات قومی، قبیله ای و حتی ملی در پی تعالی انسان با تکیه بر علوم و فنون تجربی و نظری است. و این راه راهی است بس سخت و دشوار. قبلا نیز مثال زدم. کشوری مثل کانادا از تمام دنیا مهاجر میپذیرد. مهاجری که در کوله بارش یا علم باشد یا ثروت. (یاد موضوع انشایی افتادم که شاید هنوز در برخی مدارس موضوع انشاء میدهیم که علم بهتر است یا ثروت؟ …) و دولت کانادا از این مهاجران نهایت استفاده را برای پیشرفت کشورش می کند… کانادا نیز همانند همهی کشورها دچار مباحث قومیتی و قوم گرایی است. اما به موازات این گرایشات قومی، برای اصلاح رفتارها و ناهنجاریهای متاثر از آن هزینه میکند… دولت کانادا دلش برای هیچ مهاجری از [7] هیچ جای دنیا نسوخته است، بلکه هنرش این است با این مهاجران تعامل کند… امکانات و رفاهیات در اختیار آنان بگذارد و از اندیشه و ثروتشان استفاده کند. کاری که نمونهی ناقص ترش چهار قرن پیش توسط حکومت صفوی در ایران انجام شد.
خوب فکر کنم برای این بخش کافی باشد. اجازه بدهید با این بیت شعر سخنم را به پایان ببرم که: افتادگی آموز اگر طالب فیضی … هرگز نخورد آب زمینی که بلند است
اگر در پی اعتلای انسانیت خویش هستیم نه از راه برتری جویی قومی به آن میرسیم و نه از راه برتری جویی ملی … پیامبر گرامی اسلام هزار و چهارصد سال پیش فرمودند: علم را فراگیرید حتی اگر در چین باشد. [7] و صد البته نه کسب علم به تنهایی که علم بدون اخلاق می شود بمب اتم و فرود میآید بر سر بشریت.
ارادتمند شما: یک دوست
[1] قوم برتر(نامه اول): http://pounezar.ir/47714/
[2] قوم برتر(نامه دوم): http://pounezar.ir/47718/
[3] قوم برتر(نامه سوم): http://pounezar.ir/47778/
[4] قوم برتر(نامه چهارم): http://pounezar.ir/47879/
[5] قوم برتر(نامه پنجم): http://pounezar.ir/48035/
[6] قوم برتر(نامه ششم): http://pounezar.ir/48283/
[7] پونه زار: http://www.pounezar.ir/
حق چاپ © 2013 سایت پونه زار. محفوط است.