این جاده را باید تا انتها رفت
وقتی می خواهم بروم دوربینم را هم برمی دارم تا دیگران را هم از این همه زیبایی سیراب کنم . زمستان است به جاده که می زنم فقط دوست دارم بروم تا انتهای سفیدی این برف ، نمی دانم از کدام زاویه خاطره ثبت کنم دوست دارم همه نقاشی های خدا را که لحظه به لحظه تغییر می کنند ،ثبت کنم ولی نمی شود . می روم تا دور دست ها و آن قدر مجذوب زیبایی ها می شوم که یادم می رود زمستان است، سرد است دور شده ام باید برگردم . ابرها نزدیک به زمین است آبی آسمان تو را به بیکران می برد وقتی بر می گردی مثل سفیدی این برف ، پاک شده ای . حس خوبیست فکر می کنم تنهایم ولی خیلی ها غرق این اعجازند هر روز و هر روز به بهانه این زیبایی به او نزدیک تر می شوند . دوربینم این زیبایی ها را ثبت می کند و حال با تو به اشتراک می گذارم :