به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «پونه زار»؛ ارامنه ارادت خاصی به علمدار دشت کربلا و سردار سپاه سیدالشهدا، حضرت عباس -علیه السّلام- دارند.
آقای مهدی جدیدی از فعالان فرهنگی و اجتماعی شهرستان فریدونشهر و از اعضای هیات مسجد حسینیه این داستان را نقل میکند:
پارسال (سال ۱۴۰۳) تقریباً روز پنجم محرم از طرف یکی از فامیلها مقداری کشمش که نذری یکی از ارامنه منطقه ما بود به من داده شد تا ببینم کدام هیات نیاز دارد و به آنها بدهم تا در غذای نذری استفاده کنند.
این خانم ارمنی هر سال روز تاسوعای حسینی برای حضرت عباس غذا میپخت و در جلفای اصفهان بین عزاداران توزیع میکرد اما دو سالی بود که درگیر بیماری سرطان شده بود و نمیتوانست نذر خود را ادا کند و آنچه در دست داشت چند کیلویی کشمش بود که نذر ابوالفضل العباس(ع) کرده بود.
این امانت به من سپرده شد و من هم به اکثر مساجد و هیاتهایی که برای محرم غذا میپختند سر زدم ولی همه گفتند که کشمش به کارشان نمیآید. مایوس شدم و با خودم گفتم قیمت میکنم و آن را میفروشم و پولش را به یکی از هیاتها میدهم. به ناچار کشمشها را داخل ماشین گذاشتم و چند روزی داخل ماشین چرخاندم و فراموش کردم که این نذری در ماشین من است.
یک شب مانده بود به تاسوعای حسینی که با چند نفر از دوستان در جایی مهمان بودیم و بعد از مهمانی آقای حسینعلی رحیمی [از فعالان فرهنگی و اجتماعی شهرستان و عضو هیات مسجد ابوالفضل (ع)] را برای رساندن به خانه، سوار ماشین کردم.
ناخودآگاه چشمش به پلاستیک کشمشها افتاد و مقداری از آن را برداشت و گفت چه کشمش تمیزی است و عجب عطر و بویی دارد و از کجا خریدی و … . من تازه یادم آمد که ای وای، از این امانت غافل شدم.
جریان را برای آقای رحیمی گفتم، کمی تامّل کرد و گفت قرار شده است ما فردا برای تاسوعای حسینی عدس پلو با کشمش بدهیم؛ اگر مشکلی ندارد من این نذری را ببرم. خیلی خوشحال شدم و آن را تحویل او دادم.
آقای رحیمی تعریف کرد: شب تاسوعا بعد از این که این کشمشها را گرفتم حدود ساعت ۲ شب، یاالله گویان به زیرزمین مسجد ابوالفضل رفتم که میدانستم خواهران هیئت مشغول طبخ غذا هستند. اما هیچ کس در زیرزمین نبود. لذا کشمشها را روی پلهها گذاشتم و با خودم گفتم حتما میبینند.
بعد که از یکی از خواهران هیئت جویا شدم گفتند بله ما به فلانی گفته بودیم کشمش برایمان تهیه کند اما گویا فراموش کرده بود و زحمتش افتاد گردن شما. بنده هم گفتم نه این کشمش از قبل رزق این غذای نذری بود و فقط چند نفر واسطه شدیم که به محل اصلی خود برسد.
مهدی جدیدی نقل میکند: فردای آن شب دو غذای نذری را به من دادند تا برای آن خانم ارمنی ببرم. من هم با کمال میل و خوشحالی وصفناپذیری غذاها را گرفتم و از طریقی به آن بنده خدا رساندم. آن بانوی ارمنی وقتی ماجرا را شنید گفت این کشمش آن قدر چرخید تا دقیقاً رسید به نذری روز تاسوعای مسجد حضرت ابوالفضل (ع) و نذر حضرت عباس شد.
بعدها گفته بود این غذا را داخل فریزر گذاشتهام و همیشه مقداری از آن را درمیآورم داخل غذای روزانه خودم میریزم و غذایمان را متبرک میکنم به نام مبارک حضرت عباس و قافله کربلا.
این خانم ارمنی بعد از مدتی در اثر بیماری دار فانی را وداع گفت و طبق شنیدهها تا آخرین لحظه نام مبارک ابوالفضل العباس ساقی دشت کربلا را بر زبان داشت. برای شادی روح این عزیز و همه رفتگان از این دنیا صلواتی هدیه کنیم.
یاد این مداحی میافتیم که: ارمنیا میان در خونهات/ بس که تو دردا رو دوا کردی/ هر چی گره به کارمون افتاد/ با دستای بریده وا کردی…
انتهای خبر/