20 مرد مسلح از روستا بیرون ریختند…ما را زیر آتش گلوله تفنگ قرار دادند…فریاد وحشتناک آنها از کتک خوردن بلند شد…قزوین شهری زیبا و نسبتا بزرگ…مرد جلو کالسکه و ناگهان وسط پاهای اسبها بیرون پرید. اسبها رم کردند و کالسکهچی هم قهقههای زد و روی اسبها فریادی کشید. اسبها دویدند و کالسکه مرد را زیر گرفت.