نگاهی گذرا به مکملهای هنری سینمای ایران +تصاویر
به گزارش سایت تحلیلی خبری پونه زار به نقل از راه دانا، در دنیای تو ساعت چند است؟ همکاری جدید لیلا حاتمی و علی مصفا، رو در روی هم بعد از کارهای جسته و گریختشان به عنوان زوج در سال های اخیر است؛ جدای از زندگی شخصی آن ها و هم بازی بودن در سریال های کیف انگلیسی و پریدخت و فیلم های سینمایی لیلا، میکس و… که البته در همه آن ها بازی رو در رویی را به عنوان مکمل هم ایفا نکردند؛ در دهه اخیر با فیلم چیزهایی هست که نمی دانی همکاری خود را ادامه دادند و به تازگی در ساخته صفی یزدانیان، دنیای تو ساعت چند است؟ خود را به عنوان یک مکمل هنری در سینمای ایران به مخاطب شناسانده اند و صد البته که آخرین کار آن ها یک نمایش جدید از هنرنماییشان کنار هم، مقابل دوربین است.
با این بهانه، نگاه اجمالی خواهیم داشت به زوج های هنری که در این سال ها جلوی دوربین، مکمل های خوبی برای هم بوده اند. این خوب بودن صرفا به معنای موفقیت از نگاه هنری نخواهد بود بلکه گاها توفیق یک زوج و مکمل هنری منجر به فتح گیشه شده است و در این مورد هم معنا پیدا می کند. اگر بخواهیم خیلی کلی به مفهوم زوج در سینما بپردازیم، می توانیم به این تعریف کوتاه بسنده کنیم، به دو بازیگر روبروی هم که بتوانند هارمونی خاصی میان خلق نقش های یکدیگر برقرار کنند و در ضمن ایفای فوق العاده نقششان، تاثیر قابل توجهی در فروش بسیار خوب فیلم داشته باشند..
لیلاحاتمی/علی مصفا
نقش آفرینی علی مصفا و لیلا حاتمی در فیلم یزدانیان، کمک شایانی به جذابیت داستان کرده است. لیلا حاتمی در نقش گلی، بازی شیکی را ارائه داده است و البته قبلا هم نقش آفرینی هایی را در چنین حال و هوایی از او شاهد بوده ایم. علی مصفا نیز در یکی از بهترین نمایش های دوران بازیگری اش، به خوبی از عهده ایفای نقش شخصیت عجیب و غریب اش در این فیلم برآمده است. در کل هماهنگی خوب این دو هنرمند که بی شک سرمنشاء ای در زندگی شخصیشان هم دارد یکی از بهترین مکمل های سینمای ایران را رقم زده اند. گفتنی است لیلا حاتمی با حضور در فیلم سیمای زنی در دوردست به کارگردانی علی مصفا تجربه نو از همکاری را برای خود رقم زد؛ حاتمی در رابطه با همکاری هایش به عنوان نقش مکمل علی مصفا می گوید: همیشه سعی کردیم تکراری نشویم؛ همین جور با سیل پیشنهادهای دوتایی مواجه میشدیم اما از آنها فرار میکردیم؛ یا هیچکداممان نمیرفتیم یا فقط من میرفتم و این همیشه به ضرر علی تمام میشد. علی مصفا نیز در این رابطه می گوید: هم بازی بودن با لیلا حاتمی از همکاری با دیگر بازیگران سختتر است. شاید برای من سختتر باشد. برای این که وقتی با بازیگران دیگر کار میکنید، فشار کمتری روی شما هست؛ وقتی با لیلا حاتمی بازی میکنم، اگر فشار روی من باشد به او هم منتقل میشود. برای همین کارم سختتر میشود.
ایرج طهماسب/حمید جبلی
زوج دوست داشتنی کودک و نوجوان دهه شصت که هنوز بعد از گذشت، قریب به چهار دهه از آغاز فعالیت های مشترک خود، نه تنها تبدیل به کلیشه نشدند بلکه توانسته اند؛ نسل کودک و نوجوان آن روزها و حتی بزرگترهایشان را در جلوی جعبه جادویی بکشانند. اوج همکاری های طهماسب و جبلی، خلق پدیده ای به نام کلاه قرمزی بود که رفته رفته هم خود او تکامل پیدا کرد و هم دار و دسته ای دورش را گرفتند که جذابیت کارش را دو چندان کردند. جذابیتی که علاوه بر راضی نگه داشتن آن نسل سابق، مورد توجه نسلی جدیدتر از کودکان نیز قرار گرفتند. شاید کمتر زوجی در عرصه هنر ایران باشند که تا این اندازه، کاری تر و تمیز و صد البته بادوام ارائه داده اند. طهماسب و جبلی جدای از فعالیت در زمینه کودک و نوجوان، در چندین پروژه طنز سینمایی از جمله زیر درخت هلو، دختر شیرینی فروش و رفیق بد نشان دادند که چفت و بست بازیشان می تواند از یک داستان معمولی، روایتی جذاب خلق کنند؛ آن ها دوشادوش هم نویسندگی، بازیگری و کارگردانی را در سطوح مختلف تجربه کرده و تا به امروز خاطرات ماندگار بسیاری را برای مخاطبان سینما و تلویزیون به ثبت رساندهاند.
ایرج طهماسب در پاسخ به دلایل پا برجایی همکاری مشترکش با حمید جبلی پس از سالها تنها به این بسنده می کند: من تاریخچه همه چیز را زود فراموش میکنم، از آقای جبلی بپرسید! و جبلی هم می گوید: «نمیدانم بچه بودیم عقل مان نمیرسید با هم کار کردیم و کمکم دیدیم چهل سال شده که همکاریم!» طهماسب می گوید: ما دو شخصیت مجزا از هم هستیم. آقای جبلی اغلب تئاتر کار میکرد و من نمایش عروسکی، در سینما هم او فیلمی بازی میکرد و من فیلم دیگری که اصلا در دو جریان متضاد و بیربط به هم بود. جبلی هم تأکید میکند: «ما اصلاً هیچ ربطی به هم نداریم و خیلی آدمهای متضادی هستیم. »در کنار همه این ها جبلی معتقد است؛ بیشتر از آن که قابلیت های یک زوج کمدی را داشته باشند، یک زوج هنری بودند که می توانستند در یک فیلم کمدی با هم همراه و هماهنگ شوند؛ او می گوید ما زوج هنری هستیم. زوج های کمدی معنی دیگری دارند؛ مثلا لورل و هاردی؛ این شخصیت ها همیشه ثابت هستند و این قصه است که تغییر می کند. در زوج های کمدی عمدتا یکی از آنها عاقل و دیگری خنگ تر است ما بیشتر به عنوان دو همکار با هم کار می کنیم. مثلا در فیلم زیر درخت هلو، طهماسب نقش کمدی بازی نمی کند ولی ما با هم همبازی هستیم.
میترا حجار/محمدرضا فروتن
بی شک یکی از برترین زوج های هنری در ایران که محصول سینمای نیمه دوم دهه هفتاد است؛ زوج حجار و فروتن هستند؛ نخستین رویارویی این دو بازیگر جوان و با استعداد سینمای ایران، فریاد ساخته کیمیایی در سال 77 بود؛ فیلمی که دیده نشد و طبیعتا بازیگران نیز به چشم نیامد. اما یک سال بعد، این زوج با فیلم متولد ماه مهر چنان توجه همگان را به خود جلب کردند که نوید ظهور دو هنرمند با آینده درخشان در سینمای ایران را دادند. حجار در همان سال، سیمرغ گرفت و فروتن نیز در سال قبلش، این عنوان را کسب کرده بود. متولد ماه مهر هرچند در باطن فیلمی منطبق بر دیدگاههای همیشگی احمدرضا درویش بود و به اندازه شنیدههای اطرافش جسورانه نبود، اما ثابت کرد که زوج محمدرضا فروتن و میترا حجار ترکیب کاملی از تیپهای جوانان اواخر دهه 70 ایران را تشکیل میدهند. اعتراض، دومین همکاری این زوج با کیمیایی بود که تبدیل به یکی از بهترین فیلمهای تمام طول عمر سینمایی کیمیایی شد؛ سینما دوستان این فیلم را چندین و چند بار دیدند و در کنار لذتی که از این اثر بردند؛ به تثبیت جایگاه سینمایی زوج فروتن و حجار ایمان آوردند. در سال 83، این زوج با فیلمبازنده تصویر کمرنگ تری از موفقیت های سابق خود را به نمایش گذاشتند و نتوانستند آن چهره درخشانی که در کارهای کیمیایی و درویش از خود به جا گذاشته بودند را تکرار کنند. بازنده همان طور که نماد پایان یک دوران سینمایی بود، افول یک زوج سینمایی پرامید را هم به نمایش میکشید؛ زوجی که محصول همین دوران و سینما بود و با اتمامش دیگر جایگاهی نداشت. البته این زوج در ملاقات با طوطی نیز هم بازی هم بودند اما نقش های رودرروی یکدیگر را بر عهده نداشتند.
مهران مدیری/سیامک انصاری
زمانی که سیامک انصاری در گل های 77 به کارگردانی مهران غفوریان بازی می کرد؛ چند صد متر آن طرف تر در خیابان یاسر، لوکیشن مهران مدیری و گروهش برای برنامه جنگ 77 بود. این آغاز آشنایی این دو هنرمند بود چرا که مهران مدیری نظر خود را در مورد گل های 77 بیان می کرد تا خروجی کارهای بعدیشان بهتر شود. سه سال بعد، مدیری، جواد رضویان و سیامک انصاری را مهمان برنامه طنز 80 کرد و آن ها از این که مجموعه های کمدی متن و دکور مناسبی ندارد انتقاد کردند و ابراز امیدواری برای روزی که این آثار چفت و بست درستی داشته باشد؛ درست سال بعد از آن بود که مجموعه پاورچین ساخته شد و برگی نو از سریال های کمیک در ایران ورق خورد. این سریال اوج و نقطه آغازی برای همکاری های مشترک مهران مدیری و سیامک انصاری بود و شاید خودشان هم فکر نمی کردند که در تمام این مدت، همکاری مشترکشان تداوم این چنینی داشته باشد. چیزی که برای خیلی از بازیگران طنزی که با مدیری کار کردند به شکل کاملا مقطعی بود؛ در حاشیه آخرین کار مشترک این زوج تا به امروز بوده است. البته این زوج هم در کارنامه همکاری با هم، همواره مکمل یکدیگر نبودند و برجسته ترین نقش آفرینی آن ها در این زمینه بر می گردد به سریال شب های برره؛ به نظر می رسد؛ که این اتفاق در زمان همکاری پیمان قاسم خانی به عنوان نویسنده بیشتر نمود داشت و در این مدت که نویسندگان گروه مدیری تغییر یافتند؛ کمتر شاهد رودررویی این دو زوج مقابل هم بوده ایم؛ هرچند که انصاری در همه سریال ها گنجانده شده و بعضا اصلی ترین شخصیت داستان هم بوده است.
امیر مهدی ژوله درباره این زوج هنری می گوید: در مورد سیامک، شناختش از طنز و هوشاش مهمترین ویژگیای است که باعث شده، انتخاب اول مدیری باشد؛ مثلا مدیری بعد از پاورچین در همه کارهایی که کرده فرد مورد نظرش برای نقش اول، سیامک بوده، حتی در مورد مردهزارچهره مهران مدیری دوست داشت سیامک انصاری نقش مسعود شصتچی را بازی کند. خشایار الوند نیز می گوید: اگر مدیری را فقط به عنوان کارگردان در نظر بگیریم رابطهاش با سیامک مثل رابطه کیمیایی است با وثوقی یا شکیبایی با مهرجویی؛ هر دو به عنوان کارگردان و بازیگر انگ هم هستند. وقتی ما شروع میکنیم طرح اولیه را با مهران مطرح میکنیم؛ مثلا این که یک روزنامهنگار است و قرار است تبعید شود به ناکجا آبادی به اسم برره؛ مهران میگوید این که سیامک است.
حامد بهداد/ لیلا حاتمی
هر شب تنهایی؛ سعادت آباد و نارنجی پوش فیلم هایی هستند که در کنار هم، حاتمی و بهداد را به یک زوج هنری تازه در سینمای ایران بدل کرد. شوریدگی بهداد و آرامش حاتمی چرخ دنده هایی بودند که سبب شدند هر گاه این دو هنرمند در مقابل هم قرار می گیرند نمایشی جذاب را به دنبال داشته باشند. با توجه به بالانسی که هر دو در ایفای نقش خود دارند می توانند در ادامه کارنامه هنری خود باز هم رو در روی هم قرار بگیرند.
لیلا حاتمی در باره تکرر ایفای نقش مقابل حامد بهداد می گوید: من خودم همیشه از طرفداران این بودهام که با حامد بهداد هم بازی باشم و همیشه استقبال کردهام. احساس میکنم کارش برایش جدی است، یعنی هر دوی ما هدف مشترک داریم که آن ارتقاء فیلمی است که بازی میکنیم؛ واقعا حضور دارد. آدم از کسانی که آن قدر حضور دارند و میروند در بازی خوشش میآید. ترجیح میدهم کسی که هم بازیام شده به همراه من از فضای دورش منفک شود. از فضای گروه جدا شود که تمرکزمان تقویت شود. وقتی تنها هستی این کار راحت است ولی وقتی همراه چند نفر بازی دارید اگر آنها جدا نشوند انگار نمیگذارند شما هم جدا شوید و بخشی از شما باقی میماند.
حامد بهداد هم می گوید: فکر میکنم شاید چون شبیه هم بازی میکنیم. ولی این لزوماً به نتیجه خوب نمیانجامد، علاوه بر اینکه آن چه که از رابطه دو بازیگر با همدیگر مهمتر است، وجود کارگردان است. چون در واقع اوست که مقابل هر بازیگر بازی می کند یا شاهد هم بازی شدن آنهاست و در مواردی بوده است که مشخصاً کارگردان آنقدر حضور دارد که با هر یک از آنها رابطه مناسب با آن فیلم، برقرار شده است.
اکبر عبدی/علیرضا خمسه
دهه شصت اوج فعالیت این دو بازیگر توانمند سینمای ایران بود هر چند که آن ها تا سال 74، هیچ گاه در کنار هم جلوی دوربین نرفته بودند اما به صورت جداگانه برای خود اسم و رسمی پیدا کردند. تا قبل از آن، هر دو جزو مهمترین ستاره های کمدی آن دوره به حساب می آمدند تا این که بالاخره در پاکباخته کنار هم قرار گرفتند و زوجی کمدی را به وجود آوردند. این فیلم پایه گذار یک نمایش دزد و پلیسی کمدی با درخشش اکبرعبدی و علیرضا خمسه بود که آن ها را بسیار، بیش از پیش محبوب کرد. این همکاری دیگر در سینما ادامه پیدا نکرد تا این که بهمن زرین پور سال 77 تصمیم گرفت برای سری دوم مجموعه خاله خانم به اسم هتل پیاده رو، یک بار دیگر این زوج را کنار هم قرار دهد. هر چند که همکاری این دو زیاد تداوم نداشت اما حضور آن ها کنار هم به قدری جذابیت داشت که می توانیم زوج آن ها را یکی از بهترین مکمل های چند دهه اخیر ایران بنامیم.
محمدرضا گلزار/مهناز افشار
گلزار در همان سال های ابتدایی حضور در سینمای ایران توانست یک زوج تجاری خوب با مهناز افشار شکل دهد؛ زوجی که به شدت مورد علاقه کارگردان ها قرار گرفت و به سبب ویژگی های ظاهری که هر دو از آن برخوردار بودند؛ توانستند به سرعت در دل مخاطبان سینمای تجاری جا باز کنند. رکورد خارق العاده آن ها این بود که در طی 6 سال در چهار فیلم میلیاردی حضور پیدا کرده بودند و دو فیلم دیگرشان نیز در این بین، فروش قابل توجه ای داشت. در سال های ابتدایی دهه هشتاد درست هنگامی که زوج هنری فروتن و حجار جایگاه خود را به عنوان مکمل هنری رفته رفته از دست می دادند گلزار و افشار با سینمایی متفاوت با سینما آن ها ابتکار عمل را به دست گرفتند. در همان سال ها فیلم زهرعسل، اولین تجربه همکاری این دو رقم خورد. فیلمی که نتوانست مخاطبان خود را به علت داستان نه چندان پرکشش راضی کند. یک سال بعد این زوج هنری در کما کنار هم قرار گرفتند و تحولی در دنیای بازیگری خود ایجاد کردند. کما یک داستان جذاب داشت و به فروش بسیار خوبی دست پیدا کرد. مشخصا حضور آن ها و بازخورد های مثبت فیلم کما سیل پیشنهادات را به این زوج هنری روانه کرد. گفتنی است در فیلم 13 گربه روی شیروانی هم شاهد حضور این زوج بودیم؛ فیلمی که بازیگران زیادی در خود گنجانده بود اما تاثیری در روند رو به رشد آن ها نداشت. در میانه دهه هشتاد، آتش بس دوران خیز این زوج هنری بود؛ ساخته تهمینه میلانی با حضور این زوج تبدیل به یک فیلم میلیاردی شد و حتی وسوسه هایی را به وجود آورد که نسخه دوم فیلم نیز ساخته شود. البته این بار با حضور میترا حجار و بهرام رادان نتوانستند موفقیت های نسخه ابتدایی را به دست بیاورند. البته که گلزار و افشار در همان سینمای تجاری، دوران افتی را هم سپری کرده اند. فیلم تله با این به یمن حضور آن ها بد نفروخت؛ اما کاری بسیار ضعیف از کارگردان نامی اش، سیروس الوند به شمار می آمد. این زوج به انتخاب های غلط خود ادامه دادند و کلاغ پر مهر پایانی بود به همکاری آن ها؛ یک فیلم کاملا بد که منجر به فروپاشی این مکمل میلیاردی سینمای ایران شد. البته که نباید از این موضوع غافل شد؛ ظهور ستاره های نو در سینما هم مجال را برای دیده شدن آن ها کمتر از قبل کرد و یکی دیگر از دلایل جدایی آن ها هم تغییر سبکی بود که مهناز افشار در رویه بازیگری خود داد. او در این سال های اخیر، کمتر از قبل در سینمای تجاری حضور یافت و بیشتر در کارهای با محتوا تر دیده شد. امری که شاید اتفاق افتادنش در قبال گلزار، دور از ذهن باشد.
بیتا فرهی /خسرو شکیبایی
هامون ساخته داریوش مهرجویی به همراه این زوج تبدیل به یک استثناء در سینمای ایران شد؛ این فیلم علاوه بر موقعیت نابی که برای خود به ارمغان آورد؛ خسروی دوست داشتنی سینمای ایران را با عنوان ستاره به همگان معرفی کرد و در کنار او نیز بیتا فرهی بدل به پدیده ای شد که بعد از گذشت سال ها هنوز اهالی سینما از او به عنوان یک بانوی موفق در این حیطه یاد می کنند. شاید به جرات به توان گفت این زوج سینمایی اولین مکمل در این سطح برای سینمای پس از انقلاب بودند. سینمایی که دوران گذار را رفته رفته سپری می کرد و وارد فاز جدیدی شد که مردم نیز به همراه آن وارد جو دگر اندیشی سینمایی شده بودند.
مهرجویی خاطره جالبی از بازی این زوج دارد. او در رابطه با سکانس سیلی خوردن فرهی از شکیبایی می گوید: بهترین کار این بود که به بیتا فرهی نگوییم که خسرو میخواهد بزندش چون ناخودآگاه گارد میگرفت و این روی بازیاش اثر میگذاشت. این را به خسرو گفتم و توضیح دادم که یک سیلی بیشتر نیست دیگر، حالا بعدا خودمان یک جوری توجیهاش میکنیم! این پلان را در یک برداشت گرفتیم و بعدش دیدم خسرو رفته یک گوشه و دارد زار زار گریه میکند، از بس که وجدانش ناراحت شده بود و بیتا هم همین قدر شوکه بود. ولی پلان خیلی خوب از آب در آمد! البته من ته دلم بابت این حقهبازی شرمگین بودم ولی چارهای نبود. جبر هنر، خِرَم را گرفته بود! اگر بیتا خبر داشت قرار است سیلی بخورد محال بود بتواند این حیرت و جا خوردن را در بازیاش به این خوبی اجرا کند. زوج خسرو شکیبایی/ فرهی در فیلم بانو نیز همبازی یکدیگر شدند و سپس در کیمیا مقابل هم قرار گرفتند؛ هر دوی این ها بسیار خوب بودند اما هرگز توفیقاتی که هامون کسب کرد را به دست نیاوردند؛ فرهی بارها، خصوصا بعد از فوت زنده یاد شکیبایی اعلام کرد که بهترین خاطره او در سینما مربوط به همکاری با شکیبایی است.
حمید فرخ نژاد/ هنگامه قاضیانی
روزهای زندگی، بشارت به یک شهروند هزاره سوم و زندگی مشترک آقای محمودی و بانو همکاری های این زوج هنری است؛ هر دو از بهترین هنرمندان سال های اخیر سینمای کشور هستند. به نظر می رسد با توجه به توانایی نرمشی که هر دو در ایفای نقش دارند؛ می توانند از کلیشه دور باشند و باز هم شاهد پارتنر هنری آن ها باشیم. قاضیانی به تازگی در یک برنامه تلویزیونی گفته است: حمید فرخنژاد در جریان کار، همیشه متن دستش است و با نقش و خود کلنجار میرود. قطعا حضور چنین بازیگری در جریان تولید یک فیلم به دیگر بازیگران هم انگیزه میدهد. حمید به عنوان یک بازیگر و همکار، مهربان است و درخشش تو برایش مهم است. او کاری میکند که تمامی ستارگان یک اثر هنری امکان درخشش داشته باشند. به واقع او هنرپشه نیست و همه نقشها را شخصیت پردازی میکند و یک بازیگر است.
حمید گودرزی/نیوشا ضیغمی
حمید گودرزی و نیوشا ضیغمی تا قبل از همکاری مشترک با هم، خود را به عنوان ستاره در سینمای ایران معرفی کرده بودند اما هیچ گاه نتوانسته بودند به یک مکمل هنری مطابق بازی با خود برسند تا این که با حضور در فیلم قرنطینه این اتفاق رقم خورد .فیلم خوبی که همکاری آغازین این زوج به چشم آمد و باعث شد در سال بعد گودرزی و ضیغمی در فیلم های تلافی و گناه من نیز رو در روی یکدیگر قرار بگیرند. پارتنرهنری ضیغمی/ گودرزی هم به همان سرعتی که شکل گرفت رفته رفته کم رنگ شد و دیگر شاهد ایفای نقش آن ها در این قالب نبودیم.
پرویز پرستویی/فاطمه معتمدآریا
بی شک یکی از با دوام ترین زوج های هنری در سینما و تلویزیون ایران که در 5 فیلم سینمایی و دو سریال مکمل هم بوده اند زوج پرستویی/معتمد آریا هستند؛ آن ها ابتدا در اواخر دهه هفتاد با فیلم عوضی کنار هم قرار گرفتند؛ هر چند فیلم توفیق آن چنانی در عرصه هنری برای خود دست و پا نکرد اما این زوج بازی بسیار روانی در قالب کمدی مقابل هم ایفا کردند و همین موضوع منجر به این شد که سال بعد در فیلم های شوخیو مومیایی 3 باز هم نقش مکمل را ایفا کنند. هر دوی آن ها موفق به بازی کاملا متفاوت نسبت به نسخه های قبلی همکاری خود شدند. ابتدای دهه هشتاد فیلم عزیزم من کوک نیستم تبدیل به چهارمین تجربه آن ها به عنوان زوج هنری در سینمای ایران شد. سپس بعد از شش سال بی خبری از ایفای نقش به عنوان مکمل، برگ تازه ای از همکاری آن ها شکل گرفت؛ صد سال به این سال ها فیلمی بود که سبب شد بعد از فیلم های کمدی که کار کرده بودند؛ حضوری متفاوت در سینما داشته باشند؛ هر چند که این فیلم هیچ گاه اجازه اکران پیدا نکرد؛ بعد از همکاری های سینمایی متععد؛ زوج آن ها پا به سوی سریال ها باز کرد؛ زیر تیغ و آشپز باشیمجموعه هایی بودند که این بار این زوج دوست داشتنی هنری را در قاب تلویزیون به نمایش می گذاشتند؛ یک درام پر مخاطب به اسم زیر تیغ آن ها را بیش از پیش سر زبان ها انداخت. هرچند در سریال متوسط آشپز باشی هم نمایش فوق العاده ای از خود به نمایش گذاشتند. در سال های اخیر نیز برخی مشکلاتی که برای معتمدآریا پیش آمد سبب شد شاهد فعالیت مشترک دیگری از آن ها نباشیم البته که معتمدآریا این روزها با فیلم یحیی سکوت نکرد روی پرده سینماها رفته است و دور از ذهن نیست که در سال های آتی، نظاره گر حضور این دو بازیگر به عنوان مکمل در کنار هم باشیم.
هومن برق نورد/ بهنام تشکر
شاید به دلیل تکیه فیلم های کمیک روی یک بازیگر، جایگاه زوج های کمدی در سینما و تلویزیون ایران خیلی پر رنگ نیست اما یکی از تازه ترین مکمل های هنری ما، هومن برق نورد و بهنام تشکر هستند که در دودکش،دزد و پلیس و به ویژه ساختمان پزشکان نمایش های خوبی را اریه دادند؛ به نظر می رسد خلاقیت هر دوی آن ها در موفقیتشان تاثیر زیادی داشته است و شاید این دو در کنار هم خیلی زود به تکرار بیفتند مگر این نویسنده و کارگردان کارهای آن ها بتوانند موقعیت های جدیدی را برایشان به وجود بیاورند. باید منتظر باشیم و ببینیم آیا همکاری چهارم این دو هنرمند رخ خواهد داد یا خیر؟ شاید اگر آن ها در قالب داستان خوب و تازه ای قرار بگیرند بتوانند از خطر کلیشه شدن در امان باشند و شاهد رویه ای متفاوت تر از این مکمل تازه شکل گرفته هنر کشور باشیم.
هومن برق نورد جایی گفته است خیلی پیشنهادها به من شده است که وقتی متن را خواندهام متوجه شدهام به «ناصر» ساختمان پزشکان نزدیک است و آن را بازی نکردهام. حتی یک نفر یک مسابقه طراحی کرده بود و به من و بهنام پیشنهاد داد که بهنام «دکتر نیما» باشد و من «ناصر» که با هم مسابقه را اجرا کنیم. پولی هم که پرداخت میکردند مبلغ نجومیای بود. من و بهنام با هم صحبت کردیم و بعد از مشورت پیشنهاد را رد کردیم زیرا من مجری نیستم، بازیگرم. به کسانی که هزار شغل دارند؛ بازیگر، مجری، کارگردان و تهیهکننده هستند، شبها مسافرکشی میکنند و بعدازظهرها در بانک کار میکنند، کاری ندارم، من بازیگرم.
صابر ابر/ترانه علیدوستی
حضور این دو هنرمند در کنار هم نوید ظهور یک زوج متفاوت در سینمای ایران را می دهد. آن ها نیز منتسب به جریان روشنفکری بازیگری در سینمای ایران هستند که بازیهای رودررویشان، تا به امروز موفقیت آمیز بوده است. علیدوستی و ابر نخستین بار با درباره الی فعالیت خود را آغاز کردند. فیلمی که هیچ سکانس مشترکی بین این دو شخصیت کاملا مرتبط با هم نداشت و فضای نوینی از ارتباط شخصیت ها را به نمایش گذاشت. هر چه این دو، در درباره الی مقابل هم نبودند اما در فیلم انتهای خیابان هشتم نقش هایی را ایفا کردند که کاملا کنار یکدیگر قرار گرفتند و صد البته که موفق شدند بازیهای روانی از خود به نمایش بگذارند. پذیرایی سادهساخته مانی حقیقی نیز تقابلی بین این دو هنرمند بود؛ کوتاه اما موفق و باور پذیر؛ سرانجام در آسمان زرد کم عمق ساخته بهرام توکلی یک بار دیگر پارتنر هنری ابر/علیدوستی شکل گرفت. در این فیلم آن ها نقش زوج جوانی را بازی می کنند که در مدتی کوتاه، لحظات زندگی گذشتهشان را مرور میکنند و این مرور خاطرات، زندگی حالشان را تحت تأثیر قرار میدهد.
رضا کیانیان/رویا نونهالی
رضا کیانیان در سال های متمادی حضورش در سینمای ایران، پارتنر بازیگران بسیاری بوده است که از میان آن ها، رؤیا نونهالی، هم در دفعات بیشتری همراه او بود و هم در فیلمهای مهم این بازیگر، او را یاری نموده است.بوی کافور، عطر یاس در سال 78، ماهیها عاشق میشوند در سال 83، خاک آشنا در سال 86 وصداها در سال 87، بازیهای این زوج کاربلد سینمای ایران کنار یکدیگر است. البته نباید ناگفته بماند که این زوج سینمایی در فیلمهای خانهای روی آب و یک تکه نان نیز بازی کردهاند که بازیهایشان در این دو فیلم، در مقابل یکدیگر نبوده است. نکته جالب دیگر در مورد این زوج سینمایی، علاقه بهمن فرمان آرا به هر دو آن ها به حساب میآید؛ با نگاهی به لیست همکاریهای این دو هنرمند درمییابیم که آن ها در بیشتر فیلمهای چند سال اخیر فرمان آرا حاضر بودهاند. رضا کیانیان درباره بازی مقابل رؤیا نونهالی گفته است: نونهالی همیشه، هر جا، با هر گروهی هم بازی شده، همه دلشان خواسته باز هم با او همکاری داشته باشند.
محمدرضا گلزار/الناز شاکردوست
گلزار بعد از فاصله ای که بین مکمل هنری خودش و مهناز افشار شکل گرفت؛ کماکان یک چهره موفق در عرصه فیلم های تجاری سینما بود؛ با ظهور الناز شاکردوست، تهیه کنندگان بهترین انتخاب را برای نقش های مکمل گلزار پیدا کردند. هر چند شاکردوست جسته و گریخته، گریزی به فیلم های پر محتوا تر می زد اما قالب کارهای سینمایی او درست همانی بود که می توانست کنار گلزار قرار گیرد. این دو بازیگر ابتدا در گل یخ کیومرث پوراحمد همکاری خود را آغاز کردند. سه سال بعد از همکاری اول در مجنون لیلی جلوی دوربین قاسم جعفری رفتند؛ این فیلم تاثیر چندانی در جا انداختن آن ها به عنوان مکمل در سینمای ایران نداشت؛ گلزار و شاکردوست با اکران فیلم دو خواهر در سال 88 به یک فروش 2 میلیاردی، کمک شایان توجه ای کردند؛ هر چند فیلم، تقلیدی محض از فیلم هالیوودی Two Much (دو تا هم زیاده) ساخته سال 1994 است. کپی برداری دو خواهر نه تنها مو به مو از روی دست داستان این فیلم هالیوودی بود بلکه به کرات در لوکشین ها هم شاهد این رویه بودیم. زوج هنری آن ها در فیلم ضعیف تو و من در ابتدای دهه اخیر به ایفای نقش پرداختند؛ فیلمی که هم به سبب ضعف خود و هم شرایط بد سینمای آن روزها حدود 700 میلیون فروخت و تا به امروز خط پایانی بود به همکاری های زوج گلزار و شاکردوست.
محسن تنابنده/احمد مهران فر
پارتنر تنابنده و مهران فر، کشف موفقیت آمیز سیروس مقدم بود. او در اولین سری پایتخت با خلق دو شخصیت نقی و ارسطو و بده بستان های جالبی که بینشان قرار داد عملا زمینه را برای موفقیت این زوج فراهم کرد. مقدم برای پایتخت 2، یک بار دیگر از این زوج استفاده کرد و باز هم نتیجه خوبی از بازی آن ها گرفت تا جایی که موفقیت این زوج و همین طور مجموعه پایتخت، امسال سری چهارم این سریال را ساختند و به روی آنتن بردند؛ شاید اگر تفاهم این دو هنرمند از ایفای نقش یکدیگر نبود هیچ گاه مجموعه های بعدی پایتخت تولید نمی شد. تنابنده و مهران فر در این بین جلوی دوربین داوود میرباقری در سریال شاهگوش نیز رفتند؛ البته که در آن کار، نقش هایی که ایفا می کردند چندان مقابل هم نبود و فقط یک همکاری مشترک در کارنامه هنری آن ها به حساب می آید. این زوج به تازگی جلوی دوربین کمال تبریزی هم رفتند. سریال ابله که باز هم نمی توان حضور آن ها را به عنوان یک پارتنر هنری به شمار آورد و صرفا همکاری مشترکی بین تنابنده و مهران فر است.
امین حیایی/محمدرضا گلزار
فیلم کما ساخته آرش معیریان، آغاز راهی بود برای زوج حیایی/گلزار؛ از قضا بده بستان هایی که با هم در این فیلم داشتند؛ مورد توجه قرار گرفت و بعد از این همکاری موفق با هم، سه سال بعد، بار دیگر کنار هم قرار گرفتند. شام عروسی فیلمی بود که منجر به همکاری مجدد آن ها شد. هر چند که گلزار در این فیلم تنها یک سکانس مقابل حیایی قرار گرفت اما همین تقابل به چشم آمد و سبب شد جذابیت این فیلم دوچندان شود. فیلم شیش و بش در ادامه همکاری سینمایی آن ها نتوانست توفیقی چندانی در کارنامه هنری این زوج باشد و درست همان ایام، سریال ساخت ایران به آن ها پیشنهاد شد. هر دو پذیرفتند اما ایفای نقش آن ها، چندان مقبول مخاطبان واقع نگشت و تاثیر چندانی در اوج گیری این زوج نداشت.
رضا عطاران/ حمید لولایی
شاید اگر عطاران کماکان در تلویزیون مشغول بود حمید لولایی در لیست انتخاب های اولش، برای نقش مقابل، قرار می گرفت. بازی لولایی شاید چندان در قالب مدیوم سینما نگنجد اما نقش آفرینی های او در سریال های عطاران و تقابلش با او در دهه هشتاد مخاطبان زیادی را جذب تلویزیون کرد. نقش آفرینی هایی که بعد از کوچ عطاران به سینما دیگر هرگز اتفاق نیفتاد. سریال خانه به دوش که سرنوشت لولایی و عطاران به عنوان دو نفری که سرشان کلاه رفته به هم گره می خورد؛ داستانی گیرا برای مخاطبان تلویزیون ایران بود. این موفقیت منجر به همکاری مجدد آن ها در سریال های ترش و شیرین و بزنگاه نیز شد؛ در ترش و شیرین که چندان در تقابل با هم نبودند اما در بزنگاه عطاران نقش برادر معتاد لولایی را داشت. برادر پر دردسری که نمی خواست اجازه دهد او و دامادشان حق اش را از ارث پدری بالا بکشند.
حمید فرخ نژاد/مهتاب کرامتی
فیلم زندگی خصوصی آقا و خانم میم، فارغ از تمام داشتههای سینمایی قابل توجه خود، نخستین رویارویی حمید فرخنژاد، و مهتاب کرامتی به حساب میآید. آن ها هم با توجه به پتانسیلهای هنری خود می توانند نوید دهنده ظهور یک زوج قدرتمند در سینمای کشورمان باشند. زوجی که در زندگی خصوصی آقا و خانم میم نمایش فوق العاده ای از خود به منصه ظهور رسانیدند و با توجه به تفاوت سبک بازی کرامتی و فرخنژاد با هم، توانستند مکمل خوبی را شکل دهند.
در انتها باید اشاره ای هم به زوج های امین حیایی/ محمد رضا شریفی نیا و ابوالفضل پورعرب/نیکی کریمی داشت؛ و همین طور هدیه تهرانی/محمد رضا فروتن را نیز اگر کمی تعدد بیشتری داشتند؛ می توانستیم در این لیست جا دهیم. حتی پارنتر هنری دوست داشتنی محمود دینی و جواد گلپایگانی که یک خاطره به یاد ماندنی در تلویزیون ایران به حساب می آیند. زوجی که در اواخر دهه شصت با سریال آئینه عبرت توجهات را به خود جلب کردند و بسیار موفق ظاهر شدند؛ البته که این اولین و آخرین همکاری آن ها جلوی دوربین بود و تنها جرقه ای در تلویزیون ایران به عنوان مکمل هنری بودند.