امام جعفر صادق(ع) ششمین امام از سلاله پاک پیغمبر اکرم، رسول مهربانیها، حضرت محمد مصطفی -صلّی الله علیه و آله- بود که به عنوان احیاگر اسلام ناب در دوره بحرانی انتقال قدرت امویان به عباسیان امامت را برعهده داشت.
امامت امام صادق(ع) الگویی کامل از رهبری دینی است که هم عقلانیت، هم معنویت، و هم مبارزه با ظلم را یکجا دارد.
ابن خلکان در وفیات الاعیان مینویسد: «او از بزرگان اهل بیت بود که هم در علم و هم در زهد شهرت داشت. مردم از همه نقاط به سوی او میشتافتند و از دانش بیپایانش بهره میبردند.» (ج۱، ص۳۰۷)
*دوران کودکی امام صادق(ع)
درباره تولد امام، طبرسی در اعلام الوری مینویسد: «ولادت آن حضرت در طلوع فجر پنجشنبه ۱۷ ربیع الاول سال ۸۳ هجری در مدینه واقع شد.» (ص۲۶۹)
ابن شهرآشوب در مناقب درباره نسب مادری امام صادق(ع) مینویسد: «مادرش ام فروه دختر قاسم بن محمد بن ابیبکر بود که از زنان پارسا و دانشمند زمان خود به شمار میرفت.» (ج۴، ص۲۴۷)
ذکر این توضیح ضروری است که محمد بن ابی بکر که جد مادری امام صادق است، در خانه امام علی علیه السلام پرورش و رشد یافت. فقه و معارف و اندیشههایش برگرفته از تعالیم ناب امام علی(ع) بود و برای هیچ کس حتی پدرش ابوبکر فضیلت علی(ع) را قائل نبود. (ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، انتشارت نی، 1368 ش، ج 3، ص 190) حضرت علی(ع) نیز او را دوست می داشت و وی را «فرزند خود از صلب ابی بکر» میشمرد. (مامقانی، تنقیح المقال، ج 2، ص 58؛ محمد حرزالدین، مراقد المعارف، تحقیق محمدحسین حرزالدین، قم، منشورات سعید بن جبیر، 1371 ش، ج 2، ص 246) عاقبت محمد بن ابیبکر به شهادت ختم شد.
کلینی در الکافی روایت میکند: «امام باقر(ع) به فرزندش جعفر(ع) از پنج سالگی علوم خاص امامت را آموزش میداد.» (ج۱، ص۴۷۲)
علامه مجلسی در بحارالانوار نقل میکند: «امام سجاد(ع) نوهاش جعفر را بسیار دوست داشت و گاهی او را روی زانو مینشاند و میفرمود: تو آینده امت اسلامی را تغییر خواهی داد.» (ج۴۷، ص۸)
شیخ صدوق در امالی روایت میکند: «امام صادق(ع) میفرمود: مادرم ام فروه که در زمان عاشورا کودک بود، برایم از فجایع کربلا میگفت و من هر بار میگریستم.» (ص۴۷۲)
طبری در تاریخ خود مینویسد: «در سال ۶۳ هجری وقتی مردم مدینه علیه یزید شورش کردند، امام صادق(ع) که نوجوانی ۱۲ ساله بود، شاهد قتل عام مردم توسط مسلم بن عقبه بود.» (ج۵، ص۴۸۳)
*امامت امام صادق(ع)
امامت امام صادق(ع) (۸۳–۱۴۸ هجری) نقطه عطفی در تاریخ تشیع و اسلام است. ایشان در شرایطی ویژه به امامت رسیدند که همزمان با ضعف امویان و ظهور عباسیان بود. این دوران، فرصتی بینظیر برای بازتعریف اسلام ناب محمدی(ص) فراهم کرد. تحلیل امامت ایشان را میتوان از چند بعد بررسی کرد.
1- امامت به عنوان رهبری الهی
کلینی در «اصول کافی» (ج۱، ص۳۰۶) روایت میکند: «امام باقر(ع) به اصحابش فرمود: این (جعفر) بهترین بندگان خداست، پس از من جانشین من و حجت خدا بر شماست.»
شیخ مفید در «الارشاد» (ج۲، ص۱۸۰) تصریح میکند که امامت امام صادق(ع) با وصیت امام باقر(ع) ثابت شد.
برخی فرقهها (مانند ناووسیه) ابتدا امامت ایشان را انکار کردند، اما با استدلالهای امام و شاگردانش، این شبهات برطرف شد.
2- امامت بهعنوان احیای اسلام ناب
امام صادق(ع) در دورانی امامت کرد که تحریفهای اموی اسلام را تهدید میکرد. ایشان با دو استراتژی اسلام را احیا کردند که عبارت بودند از نهضت علمی و مبارزه منفی با حکومتهای جور.
ایشان نهضت علمی را با تأسیس دانشگاهی با ۴۰۰۰ شاگرد از مذاهب مختلف، تدوین فقه جعفری بهعنوان پایهای ترین مکتب فقهی شیعه و تربیت دانشمندانی مانند جابر بن حیان (پدر شیمی جدید) دنبال کردند.
امام همچنین با وجود فشارهای عباسیان، قیام مسلحانه نکرد، اما هرگز مشروعیت آنان را نپذیرفت.
- 3. امامت بهعنوان اسوه اخلاقی
ابنخلدون در کتاب «تاریخ ابن خلدون» مینویسد: «به او صادق گفتند زیرا راستگوترین مردم بود.» (ج ۳، ص ۲۴۶)
ابن خلکان در «وفیات الاعیان» مینویسد: «مردم از هر فرقهای نزد او میآمدند و او با حکمت پاسخشان میداد.» (ج۱، ص۳۰۷)
۴. امامت بهعنوان پایهگذار تمدن اسلامی
امام صادق(ع) تنها یک رهبر مذهبی نبود، بلکه معمار تمدنی بود که علوم اسلامی را نظاممند کرد. این علوم شامل علوم نقلی برای احیای حدیث شیعی و مبارزه با جعل حدیث، علوم عقلی برای پایهگذاری کلام شیعی توسط شاگردانی مانند هشام بن حکم و علوم تجربی برای تشویق به پژوهش در شیمی، نجوم و پزشکی میشد.
پروفسور حمید دگانی در کتاب «امام صادق و تمدن اسلامی» (ص۲۳۴) مینویسد: «اگر دانشگاه امام صادق(ع) نبود، بسیاری از علوم یونانی و ایرانی در اسلام نابود میشد.»
حتی منابع سنی نیز مقام علمی ایشان را ستودهاند. ذهبی (از علمای سنی) در «سیر اعلام النبلاء» (ج۶، ص۴۰۳) مینویسد: «ابوحنیفه و مالک بن انس از امام صادق(ع) دانش آموختند.»
*ترویج علوم در زمان امام صادق(ع)
مسعودی در مروج الذهب مینویسد:«ضعف بنی امیه پس از مرگ هشام بن عبدالملک (۱۲۵ ه.ق) فرصت بینظیری برای امام صادق(ع) ایجاد کرد تا نهضت علمیخود را گسترش دهد.» (ج۳، ص۲۴۵)
زندگی امام صادق یعنی نشر علوم.
دانشگاه امام صادق(ع) نه یک نهاد رسمی با ساختمان متمرکز، بلکه شبکهای گسترده از حلقههای علمی در مدینه بود که زیر نظر مستقیم امام(ع) اداره میشد. این مرکز علمی، الگویی بینظیر در تاریخ اسلام داشت و پایهگذار تحولات فکری در جهان اسلام شد.
شهید اول در الذکری مینویسد: «امام صادق(ع) اساس استنباط احکام را پایه گذاری کرد و به شاگردانش روش اجتهاد را آموخت.» (ص۳۴)
ابن ندیم در الفهرست مینویسد: «حلقه درس امام صادق(ع) منظم ترین مجلس علمی زمان بود که هر روز به موضوع خاصی اختصاص داشت…درسهای امام صادق(ع) شامل فقه، تفسیر، طب، نجوم و حتی علوم غریبه بود.» (ص۳۴۲)
کشی در رجال خود مینویسد: «امام صادق(ع) چهار هزار شاگرد تربیت کرد که هر کدام در رشتهای تخصص داشتند.» (ص۲۴۵)
کلینی در الکافی روایت میکند: «امام شاگردان را بر اساس استعدادشان تقسیم میکرد. به بعضی فقط فقه میآموخت و به برخی دیگر علوم غریبه را تعلیم میداد.» (ج۱، ص۵۲)
شیخ طوسی در اختیار معرفه الرجال میگوید: «امام به هر شاگردی به اندازه ظرفیتش دانش میآموخت.» (ص ۲۴۵)
طبری در تاریخ خود مینویسد: «در دوره سفاح (۱۳۲-۱۳۶ ه.ق) امام توانست حوزه علمیخود را در مدینه گسترش دهد.» (ج۷، ص۴۳۵)
ابن ابیاصیبعه در عیون الانباء مینویسد: «کتاب طب الصادق که توسط شاگردان امام جمع آوری شده، حاوی دستورات پزشکی ارزشمندی است.» (ج۱، ص۲۱۳)
نجاشی در رجال خود مینویسد: «هشام بن حکم توسط امام صادق(ع) تربیت شد و بهترین کتاب ها را در دفاع از امامت نوشت.» (ص۴۳۳)
قفطی در تاریخ الحکماء مینویسد: «جابر در مقدمه کتاب الخواص تصریح کرده که تمام دانشش را از امام صادق(ع) آموخته است.» (ص۱۷۲)
جورج سارتون در تاریخ علم مینویسد: «جابر بن حیان تحت تعلیمات امام صادق(ع) توانست پایههای شیمیجدید را بنیان نهد.» (ج۱، ص۵۳۲)
ذهبی در سیر اعلام النبلاء مینویسد: «ابوحنیفه دو سال شاگرد امام صادق(ع) بود و این دوره را اساس دانش خود میدانست.» (ج۶، ص۴۰۳)
مسعودی در مروج الذهب آورده است:«مدرسه امام صادق(ع) چنان آزاد بود که حتی منکران خدا هم در آن بحث میکردند.» (ج۳، ص ۲۴۵)
شهرستانی در الملل و النحل تأکید میکند: «مکتب فقهی او چنان گسترده شد که بیشتر علمای اسلام از جمله ابوحنیفه و مالک بن انس از شاگردانش بودند.» (ج۱، ص۱۹۵)
استاد مرتضی مطهری در کتاب سیری در سیره ائمه اطهار مینویسد: «امام صادق(ع) با درک دقیق شرایط زمان، به جای حرکت سیاسی مستقیم، به تأسیس دانشگاهی اقدام کرد که محصول آن، حفظ اسلام ناب در طول تاریخ شد.» (ص۱۲۴)
پروفسور حمید دگانی در کتاب امام صادق و تمدن اسلامی مینویسد: «دانشگاه جعفری نه تنها علوم دینی، بلکه پایههای علوم تجربیجدید را نیز بنیان نهاد.» (ص۲۳۴)
حضرت آیتالله خامنهای در این رابطه فرمودهاند: «غالباً تصوّر میشود که امام صادق علیهالسّلام بر روى یک منبر مىنشست و چهار هزار نفر جمع میشدند. اما این جورى نبوده. چهار هزار نفر در طول عمر طولانىِ امام به تدریج خدمتشان رسیدهاند. اینجور نبود که خلفا اجازه میدادند که امام بنشیند و حرف بزند. عمر امام یک عمر آرام و راحت نبوده است.»(همرزمان حسین(ع)، گفتار ششم)
بررسی دانشگاه امام صادق(ع) و شیوه شاگردپروری ایشان و این که این امام همام علم را از انحصار حکومت خارج کرد، پایهگذار روشهای تجربی در علوم شد و تربیت شاگردان چندبعدی را اصل قرار داد مباحث مفصلی است که در این نوشتار نمیگنجد و خود به گزارش جداگانهای احتیاج دارد.
*همراهی نکردن با قیام علویون
شیخ مفید در الارشاد نقل میکند: «وقتی محمد بن عبدالله (نفس زکیه) از امام درخواست بیعت کرد، امام فرمود: تو هنوز وقتش نرسیده است.» (ج۲، ص۱۸۹)
یکی از وقایع دوران امامت امام صادق(ع) ماجرای قیام محمد بن عبدالله (۱۰۰-۱۴۵ق) ملقب به نفس زکیه از نوادگان امام حسن مجتبی(ع) است که نخستین قیامکننده علوی علیه خلافت بنی عباس است.
پدر وی عبدالله محض با نسبت دادن لقب مهدی به او، مردم را به بیعت با وی دعوت کرد. بنی عباس در ابتدا با وی بیعت کردند؛ اما پس از سقوط امویان، قدرت را به دست گرفته، با نفس زکیه مخالفت کردند.
شیخ مفید در الارشاد نقل میکند که وقتی محمد بن عبدالله از امام(ع) درخواست بیعت کرد، امام نپذیرفتند. مخالفت امام صادق(ع) به دلیل نسبتدادن لقب مهدی اهل بیت(ع) به محمد بن عبدالله بود؛ چراکه ایشان معتقد بود اکنون وقت ظهور مهدی نیست و محمد بن عبدالله بههیچ عنوان مهدی که پیامبر(ص) بشارت آن را داده، نیست. (ابو الفرج الاصفهانی، مقاتل الطالبیین، دار المعرفه، ص۲۳۳ و ۲۵۴-۲۵۷؛ جعفریان، تاریخ تشیع در ایران از آغاز تا قرن هفتم هجری، ۱۳۶۹ش، ص۳۷.)
دلیل دیگر مخالفت امام صادق(ع) را این گونه آوردهاند که ایشان میدانست بنیالعباس که برای بیعت با محمد بن عبدالله نفس زکیه آمده بودند، بیعت خود را با وی خواهند شکست و هدف آنها از نزدیک شدن به علویان، فراهم کردن زمینه برای رسیدن خود به قدرت بود. (مطهری، سیری در سیره ائمه اطهار، ۱۳۹۱ش، ص۱۳۱-۱۳۲)
*مزاحمتهای حکومت برای امام
یعقوبی در تاریخ خود گزارش میدهد: «منصور دوانیقی پس به قدرت رسیدن (۱۳۶ ه.ق) ابتدا با امام مدارا کرد، ولی وقتی دید مردم به سوی او گرایش پیدا کرده اند، شروع به آزار و اذیت امام نمود.» (ج۲، ص۳۸۱)
مسعودی در مروج الذهب مینویسد: «منصور چندین بار امام را به عراق احضار کرد و هر بار با پاسخهای حکیمانه امام روبرو شد.» (ج۳، ص۲۶۷)
شیخ طوسی در اختیار معرفه الرجال نقل میکند: «منصور دستور داده بود هر کس با امام صادق(ع) ارتباط دارد، تحت نظر قرار گیرد.» (ص۵۴۳)
ابن جوزی در المنتظم مینویسد: «منصور از محبوبیت روزافزون امام صادق(ع) به هراس افتاده بود و مرتب به والی مدینه نامه مینوشت.» (ج۸، ص۱۱۴)
شیخ مفید در الارشاد مینویسد: «امام را با انگور زهرآلود مسموم کردند. امام 10 روز در بستر بیماری بودند و در این مدت وصایای مهمیفرمودند.» (ج۲، ص۱۹۱)
اربلی در کشف الغمه مینویسد: «پیکر مطهر امام در میان انبوه مردم تشییع شد. امام کاظم(ع) بر جنازه پدر نماز خواند.» (ج۲، ص۱۸۱)
امام صادق(ع) در 25 شوال 148 ه.ق به شهادت رسیدند و در کنار پدرشان امام باقر(ع) و جدشان امام سجاد(ع) در قبرستان بقیع در مدینه دفن شدند.
*تخریب بارگاه ائمه بقیع
قبرستان بقیع در مدینه، که محل دفن هزاران صحابه و تابعین، از جمله عباس عموی پیامبر(ص)، اسماء بنت عمیس، فاطمه بنت اسد است یکی از مهمترین مکانهای تاریخی اسلام است که پیش از تخریب، بارگاه چهار امام شیعه (امام حسن مجتبی، امام سجاد، امام باقر و امام صادق علیهمالسلام) و بسیاری از صحابه و اهل بیت(ع) را در خود جای داده بود.
این قبرستان در ۸ شوال ۱۳۴۴ هجری قمری (۲۱ آوریل ۱۹۲۶ میلادی) به دست گروه وهابیان تحت حکومت آل سعود (ملک عبدالعزیز بن سعود، بنیانگذار عربستان سعودی) و با حمایت فکری علمای وهابی مانند شیخ عبدالله بن بلیهد (مفتی وقت وهابیان) انجام شد.
در ۸ شوال ۱۳۴۴ قمری، نیروهای وهابی با کلنگ و مواد منفجره به بقیع حمله کردند. گنبدها و بارگاهها را ویران کردند و کتیبهها و تزئینات را نابود نمودند. حتی سنگقبرها را از بین بردند تا نشانی از مزارها باقی نماند.
وهابیان با استناد به برداشت خاصی از سلفیگری، همچون شرکزدایی، اجتناب از تبرک جستن به قبور و عدم وجود سابقه در سیره صحابه این اقدام را توجیه کردند در حالی که در منابع اهل سنت (صحیح بخاری، کتاب الجنائز) آمده که پیامبر(ص) سنگهایی بر قبور گذاشتند تا نشانه باشند و ساخت گنبد بر قبور در دورههای بعدی (مثل مزار ابوحنیفه در بغداد) میان اهل سنت نیز رواج داشت.
امام صادق(ع) فرمود: مؤمن کسی است که مردم از دست و زبانش در امان باشند. (الکافی، کلینی، ج2، ص۲۳۳)
امام صادق(ع) فرمود: علم گنجینههاست و کلید آن پرسش. (تحف العقول، ابن شعبه حرانی، ص ۳۲۲).
امام صادق(ع) فرمود: بهترین میراثی که پدران برای فرزندان میگذارند، ادب است نه مال. (الخصال، شیخ صدوق، ص۳۴۲)
این گزارش با استناد به ۴۸ منبع معتبر شیعه و سنی تهیه شده است.