چاپ خبــر

ابتدایی‌ترین خواسته‌های نابینایان که نادیده گرفته شده است

وقتی پای صحبت این سه معلول نابینا و کم‌بینا نشستیم تمام حدود دو ساعت مصاحبه ما، اختصاص داشت به صحبت ایشان پیرامون داشتن حق زندگی در این جامعه و خواسته‌های ایشان تنها رعایت نکات کوچکی توسط مردم و مسئولان بود تا اجازه حضور ایشان در جامعه را نیز برای مسائل ابتدایی زندگی نظیر تحصیل بدهد.

به گزارش پایگاه تحلیلی خبری پونه زار، نامگذاری ایامی از سال ما را به یاد موضوعاتی می‌اندازد که در شلوغی زندگی آن‌ها را از یاد می‌بریم. روز نابینایان، روز عصای سفید، روز معلولان و روز بهزیستی از جمله این روزها هستند که چهار بار در سال به یاد ما می‌اندازند عده‌ای در جامعه ما هستند که توان انجام فعالیت‌های عادی مانند انسان‌های معمولی را ندارند. آن‌ها انسان‌های معمولی هستند اما به دلیل محدودیت‌هایی که گریبان‌گیر آن‌ها شده است نمی‌توانند همچون افراد معمولی زندگی کنند و نیاز به فراهم کردن شرایطی برای زندگی عادی خود در جامعه هستند.

نابینایی یکی از انواع معلولیت است که جامعه در قبال ایشان به هر تعداد که باشند که البته خیلی کم هم نیستند، هم از لحاظ انسانی، هم از لحاظ دینی، هم از لحاظ عرفی و هم از لحاظ قانونی این مسئولیت را دارد که شرایط زیست ایشان را در سطح جامعه که کمترین حق آن‌ها است فراهم کند.

این که محیط شهری و روستایی آن گونه باشد که یک نابینا یا یک معلول بتواند از خانه خارج شده، به مرکز خرید برود، امور اداری خود را پیگیری کند و غیره نیازمند آن است که جامعه از مردم گرفته تا مسئولان ایشان را درک کرده، عضوی از خود دانسته و محیط جامعه را برای ایشان مناسب‌سازی کنند.

در گفتگو با سه تن از معلولان بینایی استان، پای حرف‌ها و درددل‌های ایشان نشستیم تا جامعه را با حداقل نیازمندی‌های ایشان آشنا کنیم.

مریم گوگونانی با نابینایی کامل مادرزادی دارای مدرک لیسانس علوم تربیتی گرایش مدیریت برنامه‌ریزی از دانشگاه اصفهان، مژگان رسول‌نژاد دارای معلولیت کم‌بینایی در اثر بیماری RP و دارای مدرک دیپلم و فریبا بخشیانی دارای معلولیت کم‌بینایی در اثر بیماری آلبینیسم دارای مدرک لیسانس تاریخ از دانشگاه پیام نور پای میزگرد پونه زار پاسخگوی سؤالات ما در مورد مسائل و مشکلات نابینایان بودند.

 

-پونه‌زار: خانواده یک نابینا چه نقشی در بهبود شرایط زندگی او دارند؟

– گوگونانی: باید بپذیریم معلولیت محدودیت است اما باید توجه داشت همین فرد معلول می‌تواند با کمک گرفتن از دیگر قوای خود تا حدی این محدودیت را جبران کند به شرطی که اول خود فرد توانمندی‌اش را باور کند، دوم به سلایق و نقایص خود واقف باشد و استعدادهای بالاقوه خودش را بشناسد و سوم این که از طرف خانواده حمایت شود.

اگر فردی دارای نقص عضو در خانواده‌ای متولد شود که اطلاع نداشته باشد توانمندی و معلولیت یعنی چی و نداند چگونه باید بر معلولیت غلبه کرد در حالی که این خانواده است که باید کمک کند تا معلول وارد جامعه شود، بسیار دردناک و وحشتناک است؛ این یک نقیصه فرهنگی است.

معلول دوست دارد به جاهای خوبی برسد ولی وقتی خانواده او را نپذیرند و باور نداشته باشند نباید دیگر انتظار داشت جامعه و فامیل او را باور کنند. چه بسا این که گاهی فرد معلول خودش خود را قبول نداشته باشد اما به لحاظ فرهنگی، خانواده از او حمایت و پشتیبانی و او را تشویق می‌کنند تا رشد کند.

هنگامی که من متولد شدم نابینایی هم با خود من متولد شد اما یکی از داشته‌های ارزشمند من خانواده خوبم بودند که وقتی من پا به سن گذاشتم، پدرم تمام تلاش خود را کرد تا بتوانم وارد مدرسه نابینایان شوم و مرا به مدرسه شبانه‌روزی «ابابصیر» اصفهان که مدرسه‌ای ویژه آموزش نابینایان بود بردند. من آن زمان هفت ساله و در سنی بودم که کودک نیاز شدیدی به کانون گرم خانواده دارد، اما چاره‌ای نبود جز این که از خانواده دور شوم، به اصفهان برم و در این مدرسه شبانه‌روزی که تنها مدرسه ویژه نابینایان استان بود، درس بخوانم.

این در حالی بود که همان زمان پدرم با چند خانواده دیگر که دارای فرزند نابینا بودند صحبت می‌کنند که فرزندانشان را با هم به این مدرسه بفرستند، اما آن‌ها می‌گویند مگر نابینا هم می‌تواند درس بخواند و از این کار خودداری می‌کنند. شاید با تحصیل من تا مقطع لیسانس اتفاق خیلی درخشانی در زندگی من رخ نداد اما توانستم به تعدادی از خواسته‌هایم برسم.

– رسول‌نژاد: من از ابتدا مشکل بینایی نداشتم ولی در اثر بیماری RP کم کم بینایی‌ام کمتر و کمتر شد در حالی که تا مقطع دبیرستان مشکلی از این بابت نداشتم. اما در مقطع دبیرستان کم‌بینا شدم، پدرم برای این که بتوانم مطالب کتاب‌ها را ببینم، آن‌ها را به چاپخانه می‌برد و در سایز بزرگ برایم کپی می‌گرفت تا این که موفق شدم دیپلمم را بگیرم اما شرایط برای تحصیلات بیشتر از آن برایم فراهم نشد.

خانواده‌ها باید معلولان را بپذیرند و با آن‌ها عادی رفتار کنند و در عین حال که به محدودیت توان او توجه دارند، سایر توانایی‌های او را در نظر داشته باشند. نباید معلولیت فرد سبب شود خانواده سایر توانایی‌های فرد را هم سرکوب کنند بلکه باید همراه و همدل او باشند و بدانند که یک معلول هم می‌تواند پیشرفت کند.

– بخشیانی: من از ابتدایی دچار کم‌بینایی شدید شدم ولی از همان زمان خانواده‌ام مرا حمایت کردند. کتاب‌های درشت خط را از اصفهان برایم تهیه می‌کردند و تشویق می‌کردند تا درسم را ادامه دهم. برایم نوار کاست دروس را تهیه می‌کردند تا بتوانم به کمک آن‌ها درس خود را به سایر دانش‌آموزان هم سن و سالم برسانم و به همین ترتیب پیش رفتم تا موفق شدم مدرک لیسانس خودم را هم کسب کنم.

-پونه‌زار: جامعه چقدر به وظایف خودش در برابر معلولین نابینا و کم‌بینا عمل می‌کند؟

– گوگونانی: مناسب‌سازی اماکن و معابر شهری برای معلولین یکی از نیازهای هر شهری است و موجب می‌شود ما معلولین هم بتوانیم از امکانات عمومی استفاده کنیم. چند سال پیش جلسه‌ای در این رابطه برگزار شد و ما نیازهای خودمان را به مسئولان شهر اعلام کردیم که برخی از این نواقص برطرف شد مانند این که اگر پلی حفاظ نداشت برای ان حفاظ قرار داده شد یا اگر پیاده‌روی دارای چاله بود، آن را برطرف کردند اما به لحاظ مناسب‌سازی شهر هنوز کار زیاد دارد.

یکی از مهمترین مشکلات معلولین تردد ایشان در سطح شهر است که در شهر ما که اتوبوس واحد وجود ندارد این موضوع سخت‌تر هم شده است و جای دارد مسئولان با تدبیر خودشان فکری برای این مسأله بکنند.

فرهنگ‌سازی درباره معلولین یکی از نیازهای ما است. گاهی در روز جهانی عصای سفید و یا روز جهانی معلولین از ما یاد می‌شود اما ای کاش بیشتر از این در جهت فرهنگ‌سازی رفتار با معلولین وقت می‌گذاشتند. من نابینا اگر جایی بروم و با دید تحقیرآمیز و یا بهت و حیرت به من نگاه شود، ناراحت شده و از جامعه زده می‌شوم و دیگر دوست ندارم برای انجام امور روزانه خودم از خانه خارج شوم. خیلی از هموطنان ما فرهنگ رودررو شدن و برخورد با معلولین را نمی‌دانند برای همین آموزش و صحبت در حیطه معلولین نباید مختص یک روز خاص باشد و همیشه باید در رسانه‌ها مطرح شود.

رسول‌نژاد: تعداد معلولین شاید خیلی زیاد نباشند اما این‌ها هم حق دارند به خیابان و کوچه بیایند و از فضاهای عمومی استفاده کنند که لازمه این مسأله مناسب‌سازی فضا توسط شهرداری است. شیب تند کوچه‌ها و ناهمواری‌های در کوچه‌ها، خیابان‌ها و پیاده‌روها باعث نشده من شخصاً نتوانم با عصای سفید به تنهایی از خانه خارج شوم و به خیابان بروم. مسائلی هم هست که شهرداری باید با توجه به آن یاور معلولین باشد مانند این که در محل‌هایی که امثال ما ساکن هستیم، سطل زباله را نزدیک خانه معلولین مستقر کند که من نابینا هم بتوانم زباله‌های خانه‌ام را داخل سطل زباله کوچه بیاندازم.

مسأله دیگر مردم هستند که در موارد زیادی رعایت حال معلولین را نمی‌کنند. مثلاً زمانی که می‌خواهیم از عرض خیابان عبور کنیم حتی از خطر عابر پیاده، هیچ خودرویی سرعت خود را کم نمی‌کند تا اجازه دهد ما از عرض خیابان عبور کنیم. یا در پیاده‌روها با پارک خودرو و یا چیدن وسایل مغازه و یا تجمع جوانان سدّ معبر کرده و تردد ما را با مشکل مواجه می‌کنند.

-پونه‌زار: حمایت‌های مالی بهزیستی از شما چگونه است؟

-گوگونانی: مستمری‌هایی که در سازمان بهزیستی به معلولین تعلق می‌گیرد خیلی کم است. خود من در خانواده‌ای بزرگ شدم که دغدغه و مشکل مالی ندارم اما واریز ماهیانه 400 و 500  هزار تومان کدام گره را می‌تواند از کار معلولین باز کند آن هم در این شرایط نابسامان اقتصادی کشور. تعداد قابل توجهی از معلولین از بیماری‌هایی رنج می‌برند که به خاطر معلولیت به ایشان عارض شده است و لازم است مسئولان این را مدّنظر داشته باشند.

-رسول‌نژاد: من یک مدت باید قرص آی‌پی و ویتامین آ خارجی مصرف می‌کردم. هر یک ورق از این دارو سال گذشته 130 هزار تومان بود. من باید هر چند ماه یکبار توسط متخصص بیماری آرپی معاینه شوم. دفعه قبل یک سال و نیم پیگیر گرفتن نوبت نزد پزشک متخصص این بیماری در اصفهان بودم که در نهایت متوجه شدم از کشور خارج شده است. دو هفته پیش خانواده‌ام با کلی دردسر موفق شدند یک نوبت نزد پزشک دیگری بگیرند که ساعت به ما دادم – ما زیاد نیسیتیم با نامه مرکزی پزشکی را معرفی کنند که معاینه بشیم – این قدر از اصفهان این قدر زنگ زدیم  شب به ما نوبت داد و بابت یک ویزیت از ما که ساعت 11 شب به ما نوبت بدهد و برای یک معاینه فقط 130 هزار تومان از ما حق ویزیت دریافت کرد. با این هزینه‌ها مستمری بهزیستی چیزی حدود 500 هزار تومان است. یک دفترچه هم به ما داده‌اند که آن را هیچ کجا پذیرش نمی‌کنند و تنها در تعدادی از مراکز دولتی یا برای بستری پذیرش دارد که آن هم برای ما که بیماری خاص داریم به کار نمی‌آید. از بهزیستی به ما می‌گویند فاکتور بیاورید، فاکتور را هم که می‌آوریم از ما می‌گیرند و می‌گذارند تا بعد از چند ماه تبدیل به پول بشود یا نشود.

-بخشیانی: هزینه‌های درمان برای معلولان بالا است و خارج از توان اغلب خانواده‌ها است. کارت معلولیتی که به ما دادند هیچ جا حساب نمی‌شود و هر جا مراجعه می‌کنیم می‌گویند قرارداد نداریم. من خانواده‌هایی را سراغ دارم که هر ماه چشم به مستمری بهزیستی دارند تا مخارج منزل خود را بپردازند که مگر با 500 تومان چه می‌شود خرید!؟

-پونه‌زار: در حوزه اشتغال نابینایان چه وضعیتی وجود دارد؟

– گوگونانی: قانون سه درصد به کارگیری معلولین هیچ گاه در کشور اجرایی نشده است. علاوه بر آن به خاطر دور بودن شهرستان ما از مرکز استان، معلولین به کلاس‌های آموزشی دسترسی ندارند. در اصفهان به لحاظ هنری توانمندی های بالقوه را بالفعل کردند – ینجا همچین کلاسهایی نیست – انجمن خیلی از مشکلات را برطرف می کند

– بخشیانی: در اصفهان کلاس‌هایی برای آموزش بافتنی، جدا کردن حبوبات، کلاس موسیقی و غیره است که موجب توانبخشی معلولین برای اشتغال می‌شود. خود من فرصت‌های شغلی را داشتم که به دلیل آشنا نبودن با کامپیوتر نتوانستم از آن استفاده کنم. اما بعد از این که خانواده‌ام مرا حمایت کردند و برای من آسیابی تهیه کردند ادویه طبیعی آسیاب، ترکیب و بسته‌بندی می‌کنم و می‌فروشم و از این طریق کسب درآمد دارم. من حتی نابینایی را می‌شناسم که تور مسافرتی برگزار می‌کند.

-پونه‌زار: چه مسأله‌ای می‌تواند شرایط زندگی را برای معلولین بهبود ببخشد؟

-گوگونانی: ما در شهر کوچکی زندگی می‌کنیم که عاری از هر گونه امکانات برای بچه‌های نابینا است در حالی که در شهرهای بزرگ انجمن‌های مختلفی دایر شده و حسب شرایط بچه‌های معلول چه برای معلولان حرکتی، چه معلولان نابینا و چه سایر معلولان انجمن‌های متفاوتی وجود دارد که به رشد آن‌ها کمک می‌کند. اینجا شاید به دلیل کم بودن تعداد افراد معلول و شاید به علل دیگری نتوانستیم انجمن تشکیل دهیم در حالی که این انجمن‌ها می‌توانند مهمترین نشست ما معلولان باشند که با افرادی که مثل خود ما محدود هستند بنشینیم و تبادل اطلاعات کنیم و همدیگر را برای ادامه بهتر زندگی راهنمایی کنیم.

بسیاری از امکانات هستند که برای معلولان فراهم شده است اما معلولی که از جامعه دور افتاده است، نه سر کاری می‌رود و نه با کسی ارتباط دارد طبیعی است از این امکانات که می‌تواند کمک کند محدودیت او تا حد زیادی برطرف شود، اطلاعی نداشته باشد. اما این انجمن‌ها خیلی می‌توانند در این رابطه معلولان را یاری دهند. اگر خود سازمان بهزیستی اطلاعات خودش را به روز کند و با درنظر گرفتن یک سرویس تردد، ماهانه یکبار دوستان معلول از هر نوع معلولیت را دور هم جمع کند، کمک بزرگی به معلولین در این رابطه می‌کند.

به عنوان مثال تلفن‌های همراه هوشمند و فضای مجازی امکانی را به وجود آورده که معلولین با دیگران راحت‌تر ارتباط داشته باشند و بتوانند از اتفاقات جهان اطلاع کسب کنند. اما خیلی از نابینایان دانش استفاده از آن را ندارند. من بارها پیشنهاد دادم انجمنی تشکیل شود، نابینایان دور هم جمع شود تا هر کسی هر آن چیزی که برای بهبود زندگی نابینایان می‌داند ارائه دهد و از جمله من شیوه استفاده از تلفن همراه را به ایشان توضیح دهد ام متأسفانه این جمع به وجود نیامده است. من چند سالی است که با گوشی اندرویدی آشنا شدم و همواره از طریق آن در حال برزوزرسانی اطلاعاتم هستم. خیلی‌ها نمی‌دانند نرم‌افزاری برای نابینایان و کم‌بینایان وجود دارد که می‌تواند متون را گویا کند و همین ندانستن باعث می‌شود این بچه‌ها از خیلی چیزها عقب بیافتند.

– رسول‌نژاد: من امروز که این جا آمدم از خانم گوگونانی فهمیدم که عصای سفید گویا وجود دارد که می‌تواند به معلول کمک کند مسیر را تشخیص دهد. چرا نباید خود اداره بهزیستی این اطلاعات را در اختیار ما قرار دهد!؟ اصلاً این امکانات مگر برای کسی غیر از نابینایان تهیه شده است پس چرا به ما چیزی نگفته‌اند تا برای تهیه آن اقدام کنیم!؟ از بهزیستی خواهش می‌کنم به عنوان ارگانی که به خاطر وجود ما معلولان به وجود آمده است و مسئولیت رسیدگی به اوضاع ما معلولان را دارد دسترسی به این امکانات را برای ما تسهیل کند و ما را از این امکانات مطلع کند.

-پونه‌زار: آیا حوزه آموزش معلولان نابینا یا کم‌بینا از وضعیت مطلوبی برخوردار است؟

– گوگونانی: خود من آموزش پایه‌ام را در مدارس مختص نابینایان گذرانده‌ام که در دوره ما مدرسه ابابصیر اصفهان بود اما بعد از ما، این مدرسه برچیده شد و گفتند بچه‌های نابینا آموزش خودشان را در مدارس عادی کنار بچه‌های سالم تکمیل کنند در حالی که دانش‌آموز نابینایی باید پایه تحصیلی‌اش با خط بریل شروع بشود که بر آن تسلط پیدا کند وگرنه نخواهد توانست از یک مقطعی به بعد تحصیل را ادامه دهد.

در آموزش تلفیقی نابینایان تنها یک مربی دو یا هفته‌ای دو ساعت نزد نابینا آمده و به او خط بریل را آموزش می‌دهد و آموزش‌های دیده شده نابینا را چک می‌کند که زمان بسیار کمی است و آن هم برای شهرستان دوردستی مانند فریدونشهر که تا مرکز استان سه ساعت راه است و خود این مربی دردسر زیادی برای طی این مسیر دارد، کیفیت این آموزش از مرکز استان هم بسیار پایین‌تر می‌شود.این نوع آموزش می‌تواند از این حیث که نابینا هم کنار سایر دانش‌آموزان قرار می‌گیرد برای او خوب باشد اما این که از مقطع پایه این گونه باشد مناسب نیست.

آن زمان که من در مدرسه مختص نابینایان تحصیل می‌کردم به قدری فضای خوبی بود که از استان‌های دیگر هم دانش‌آموزان نابینا را به مدرسه ما می‌آوردند تا تحصیل کنند.

مسأله دیگر نیاز نابینایان به آموزش‌های توان‌بخشی است. بچه‌های معلول و از جمله نابینایان و کم‌بینایان نیاز دارند یاد بگیرند چگونه امور خود را انجام دهند. الان نابینایی هست که حتی نمی‌تواند برای خود یک میوه پوست بکند برای این که آموزش ندیده، نه در خانواده و نه در محیط‌ها و انجمن‌های ویژه معلولان. چرا نباید چنین محیط آموزشی برای معلولان فراهم شود!؟ آموزش رسمی و توانبخشی اگر کامل شود برای بچه‌های نابینا می‌تواند اتفاقات خوبی به همراه داشته باشد.

انتهای خبر/

Go to TOP