چاپ خبــر
اسرار سقوط 8

گفتگوهایی خواندنی با 12 پیشکسوت مبارزه با رژیم ستم شاهی/ از چاپ مخفیانه اعلامیه در منزل آیت الله نجومی تا روزهای مبارزه در اورامانات

شبکه اطلاع رسانی مرصاد به مناسبت فرا رسیدن ایام دهه مبارک فجر گفتگوهایی خواندنی با 12 پیشکسوت عرصه مبارزه با رژیم ستم شاهی را منتشر می کند.

محسن حسین آبادی در گفتگو با خبرنگار شبکه اطلاع رسانی مرصاد در خصوص فعالیت های خود در دوران انقلاب اسلامی اظهار داشت: در ایام انقلاب سال سوم دبیرستان بودم و در هنرستان فنی کرمانشاه تصحیل می کردم. در آن زمان همراه سایر مردم در راهپیمایی شرکت می‌کردم و یکسری راهپیمایی هم در محوطه هنرستان انجام می‌شد.

وی افزود: منزل ما در روستای حسین آباد کنگاور بود و ضمن اینکه در سطح روستا برنامه‌هایی اجرا می‌شد، در برنامه‌هایی که در شهرستان کنگاور برگزار می‌شد شرکت می‌کردیم از جمله اینکه در برنامه سخنرانی حجت الاسلام موحدی که در نهایت توسط عوامل حکومت دستگیر شد، شرکت کردم.

این استاد دانشگاه با اشاره به شعارهای مردم در زمان انقلاب خاطرنشان کرد: یکی از ماندگارترین شعارهایی که در ذهنم تا امروز هم نقش بسته این است که مردم روستا در شب عاشورای آبان ماه سال 57 به دو دسته تقسیم شده بودند که یک دسته شعار می‌دادند “بیا خمینی وطن انقلاب است/ نقشه دشمنان تو بر آب است/ جان ما فدایت/همچو مصطفایت/ الله،الله نصر من الله” و گروه دیگر در پاسخ می‌گفتند “باید شود آزاد ز کنج زندان/ زندانی مبارز مسلمان/حکومت اسلام/ قوانین قرآن/ نهضت حسینی/ رهبر خمینی”.

وی با بیان خاطره ای از سال‌های انقلاب گفت: حدود سه ماه قبل از پیروزی انقلاب آبان ماه سال 57 که مصادف با تولد شاه بود، از هنرستان به سمت میدان آزادی فعلی حرکت کردیم، در بین راه به سازمان ساواک وقت (میدان سپاه کنونی) رسیدیم و با وجود ترس و اضطراب، شعارهای ضد ساواک سر می‌دادیم.

وی افزود: آن زمان با گسترش روحیه انقلابی، رعب و وحشتی که همه از اسم ساواک به دل داشتند مقداری کاسته شده بود. در ادامه از میدان آزادی و خیابان مدرس به سمت میدان وزیری سابق حرکت کردیم و در طول مسیر شعارهایی علیه شاه و حکومت پهلوی سردادیم.

حسین آبادی گفت: بعد از ظهر روز 22 بهمن 57 در روستای حسین آباد در مغازه یکی از بستگان بودم و صدای رادیو را شنیدیم که خبر پیروزی انقلاب را می‌گفت. گوینده رادیو اعلام کرد که اینجا صدای انقلاب است. بعدها فهمیدیم گوینده این خبر شهید محلاتی بود.

 

از چاپ مخفیانه اعلامیه در زیرزمین منزل آیت الله نجومی تا فعالیت در ستاد استقبال

به گزارش مرصاد به نقل از مغرب، سیروس جهانبخشی از فعالان مبارزه با رژیم شاهنشاهی پهلوی و از جوانانی است که وقتی زمزمه های ورود خمینی کبیر (ره) بالا گرفت به تهران می رود و در دانشگاه تهران به ادامه مبارزه می پردازد.

سیروس جهانبخشی در گفتگو با خبرنگار مغرب در رابطه با اتفاقات بهمن ۵۷ و ورود امام خمینی (ره)، اظهار داشت: به معنای واقعی کلمه روزهایی فراموش نشدنی بود و حس و حالی که بر فضای کل ایران حاکم بود وصف ناپذیر است.

وی افزود:  پس از رفتن شاه از کشور مردم انقلاب خود را پیروز شده می دانستند و صحبت اول محافل مبارزه در رابطه با بازگشت امام خمینی (ره) و چگونگی رفتار باقیمانده های حکومت پهلوی با امام راحل (ره) بود.

جهانبخشی در خصوص حال و هوای آن روزهای کرمانشاه نیز یادآور شد: در کرمانشاه رهبری مبارزات به دست بزرگانی همچون آیت الله اشرفی اصفهانی، محمد سعید جعفری و مرحومان آیت الله حاج مجتبی حاج آخوند، آیت الله جلیلی و آیت الله نجومی به پیش می رفت و حضور مردم و روحانیون در کنار هم باعث به وجود آمدن اتحادی مثال زدنی در بین اقشار مردم شده بود.

وی همچنین گفت:‌ در سال ۵۷ روحانیون کرمانشاه با پشتوانه قوی مردمی تحصن هایی را انجام دادند و پا به پای دیگر شهرهای ایران در راستای سرنگونی رژیم پهلوی مبارزه کردند.

وی گفت: یکی از راهپیمایی هایی که به صحنه مبارزه مردم و ارتش شاهنشاهی مبدل گشت مربوط به چهلم شهدای یزد بود که در مسجد آیت الله بروجردی برگزار گردید و پس از آن روحانیون در صف اول و مردم پشت سر آنها به راهپیمایی پرداختند که در خیابان اصلی محل شهربانی سابق قرار داشت و ارتش از ادامه راهپیمایی جلوگیری کرد و وقتی با اعتراض مردمی مواجه شد به صورت مستقیم به روی مردم آتش گشود .

جهانبخشی ادامه داد: در سال ۵۷ به همراه شهید جعفری گروه هایی را تشکیل دادیم تا بتوانیم در قالب دفاع شهری به صورت منسجم تر از قبل فعالیت داشته باشیم. در آن روز از جوانانی که در پادگان ها آموزش نظامی دیده بودند و جذب انقلاب می شدند استفاده کردیم و در زمان رفتن پالیزبان، استاندار کرمانشاه در سال ۵۷، گروه های مبارزاتی منسجم و آموزش دیده در کرمانشاه مستقر بودند.

جهانبخشی تحول مردم در روزهای انقلاب را وصف ناپذیر عنوان کرد و گفت: در ماه های منتهی به پیروزی انقلاب، انقلابیون احساس تنهایی نمی کردند زیرا همه ی مردم به صف انقلاب و انقلابیون پیوسته بودند و انقلاب چنان تحولی در برخی از افراد به وجود آورد که تصورش نمی رفت .

وی ادامه داد : کانون مبارزات انقلاب اسلامی در کرمانشاه منزل آیت الله نجومی بود به طوری که تکثیر اعلامیه ها و میتینگ های مبارزاتی در منزل ایشان انجام می گرفت .

جهانبخشی اظهار داشت : چاپ و تکثیر اعلامیه ها به صورت سری انجام می شد به طوریکه به غیر از معدود افرادی ، کسی اطلاعی از چگونگی تکثیر اعلامیه ها نداشت و گاه اتفاق می افتاد که در منزل ایشان جلسه مبارزاتی بود و بنده به همراه داماد ایشان که به فیض شهادت نایل آمدند در زیرزمین منزل آیت الله نجومی به چاپ و تکثیر اعلامیه ها مشغول بودیم .

فرمانده اسبق سپاه کرمانشاه در خصوص روزهای منتهی به حضور امام خمینی (ره) در ایران نیز گفت: در اواخر دی ماه ۵۷ برای دیدار با چندتن از علما و مبارزین به تهران رفتیم . در این دیدار به همراه شهید جعفری و حاج محمد کرمی راد به دیدار شهید بهشتی رفتیم و در آنجا صحبت هایی را در خصوص چگونگی ادامه مبارزه انجام دادیم و ایشان با اطمینان و امیدی که به پیروزی داشتند میزان نگرانی ما که در آن دوران از لحاظ سنی جوان بودیم را کم نمودند و قوت قلبی مضاعف به ما دادند .

وی ادامه داد : پس از این دیدار بود که خبر ورود امام به کشور منتشر شد و شور و اشتیاق انقلابیون برای ورود امام خمینی (ره) به ایران اسلامی وصف ناپذیر بود . در این دوران خبر ورود امام خمینی (ره) به تهران روز ششم بهمن ماه اعلام شد که به دستور بختیار فرودگاه ها بسته شد و اجازه ورود هواپیمای حامل ایشان داده نشد . پس از این دستور موج اعتراضات بالا گرفت و تحصن و راهپیمایی ها برای ورود امام خمینی به کشور فراگیر شد .

جهانبخشی همچنین اظهار داشت : در روزهای منتهی به ۱۲ بهمن ۵۷ بنده در دانشگاه تهران مبارزات را ادامه دادم تا اینکه در ۱۰ بهمن ماه ستادهایی برای ورود امام خمینی (ره) تدارک دیده شد تا خدای نکرده اتفاقی برای ایشان در لحظات ورود به کشور اتفاق نیفتد .

وی گفت : بنده در حلقه استقبال فعالیت کردم و مسیر حرکت امام تا بهشت زهرا را گل ریختیم تا امام خمینی (ره) در مسیر حرکت به محل سخنرانی برسند .

جهانبخشی در پایان در خصوص لحظات ورود امام خمینی (ره) به کشور اظهار داشت : حس و حالی غیر قابل وصف و غریب در فضای ایران حاکم بود و مانند فرزندی که چشم به راه دیدن پدر خود است مردم ایران انتظار امام خود را می کشیدند تا اینکه در ۱۲ بهمن ۵۷ این اتفاق مبارک به وقوع پیوست .

 

ساواک به دلیل ترس از حضور عشایر در جریان انقلاب اسلحه های سرپر آنان را جمع کرد

به گزارش شبکه اطلاع رسانی مرصاد، تیمور بیگ محمدی از بزرگان عشایر ایل زنگنه در بخش سرفیروزآباد کرمانشاه که در گفتگو با خبرنگار ریوار پیرامون چگونگی انقلاب مردم کرمانشاه و نقش عشایر در این حیطه می گوید: در اوایل انقلاب به دلیل اینکه حکومت وقت به صورت جدی با چالش انقلاب مردی ایران داشت روبرو می شد ، ترس عجیبی در بین مسئولان و نیروهای نظامی ایجاد شده بود.

وی گفت: با توجه به پیامهایی که از طرف امام راحل به صورت کامل محرمانه بین مردم پخش می گردید و تلاشهایی که نیروهای ساواک در آن زمان برای برخورد با عوامل پخش پیامهای امام  انجام می دادند باز هم به دلیل اینکه امام در پی اجرای حکومت الهی بود از طرف خداوند هم نصرت می گرفت که این انقلاب عملی شود.

بیگ محمدی گفت: در اوایل انقلاب نیروهای ساواک برای اینکه دست مردم را از رسیدن به اسلحه کوتاه کنند به صورت جدی و سفت و سخت در بین مردم گشت میزدند و هرجا که فکرش را می کردند اسلحه ای وجود دارد به آنجا هجوم برده و با بدترین شرایط اسلحه را با اینکه مجوز هم داشت از دست مردم می گرفتند.

این بزرگ عشایر با اشاره به اینکه یکی از گروهایی که ساواک از آن واهمه داشت همین قشر عشایر  بود، گفت: آن ها می دانستند سران عشایر در جریان انقلاب می توانند نقش حائز اهمیتی داشته باشند و اگر اجازه دهند تفنگ در اختیار عشایر باقی بماند و به جمع تظاهر کنندگان بپیوندند ضربه بدی خواهند خورد به همین دلیل با ترس عجیبی به عشایر حمله ور می شدند و تفنگ های سرپری که در آن زمان در اختیار عشایر بود به سرعت جمع آوری کردند بطوری که حتی در آن دوران تعدادی از ریش سفیدان عشایر ما را با وضعیت خیلی بد بسته و زیر پای آنان آتش باز کرده بودند تا از آنها اعتراف بگیرند که چه کسی اسلحه دارد و یا چه کسی می خواهد علیه رژیم اعتراض کند.

وی گفت: بنده در دوران انقلاب بین 27 تا 28 سال سن داشتم و دارای همسر و فرزند بودم که به صورت جدی انقلاب شدم. به خوبی بیاد دارم که تظاهرات هایی که در کرمانشاه انجام می شد از شور حال خوبی برخوردار بود زیرا مردم کرمانشاه نیز از ظلم و جور حکومت شاه به تنگ آمده بودند و انتظار همچین روزی را داشتند که یک روز به خیابانها بیایند و علیه حکومت دست به تظاهرات اعتراضی بزنند. اما تا سال 57 هر گونه اعتراضی از سوی رژیم به شدت سرکوب می شد و با اعمال حکومت نظامی، مردم را تحت فشار قرار داده تا از هر گونه جلسه یا گرد همایی جلوگیری کنند.

بیگ محمدی خاطر نشان کرد: در همین خیابان مدرس به طرف میدان فردوسی کرمانشاه یک روز مشغول تظاهرات بودیم که با برخورد شدید و مسلحانه نیروهای نظامی وقت روبرو شدیم به طوری که اگر دو نفر در کنار هم دیگر راه می رفتند با شلیک  گلوله مستقیم به طرف  آنها سعی در جدا کردن مردم از همدیگر داشتند.

وی دلیل انقلاب را در کشور ایران و بخصوص در استان کرمانشاه ، بدبینی و انزجار مردم از حکومت شاه عنوان کرد و گفت: همه اقشار مردم از طرف حکومت مورد گزند قرار گرفته بودند و همین ظلم و جور ها باعث یکدلی همه اقشار مردم شد تا انقلاب اتفاق بی افتد  و رژیم شاهنشاهی سرنگون شود.

این بزرگ عشایری در پایان ادامه داد: مردم عشایر هم در دوران انقلاب بسیار نقش داشتند و در راهپیمایی ها و تظاهرات مختلف حضور پیدا می کردند و در بین مردم صدای انقلاب را لبیک گفتند تا در نهایت این انقلاب اسلامی  که به طور حتم از طرف خداوند به امام راحل مأموریت انجام آن داده شده بود به پیروزی رسید و به فضل پروردگار نیز روزبه روز گسترده تر  و ریشه دار تر خواهد شد.

 

حکم قتلم از طرف رژیم شاهنشاهی صادر شده بود

به گزارش شبکه اطلاع رسانی مرصاد، حاج براتعلی شیدایی یکی از فعالان انقلابی در دوره طاغوت در گفتگو باامروله عنوان کرد: من به همراه چند تن از دوستانم در همان سال های اولیه که امام راحل مخالفت های خود را علیه رژیم شاهنشاهی آغاز کرد تصمیم گرفتیم تفکرات والای ایشان را در بین مردم منطقه خودمان اشاعه دهیم به همین منظور به خدمت آیت الله مدرس و سایر روحانیون تاثیر گزار قم رفتیم و طی چندین سفر توانستیم کارهای تاثیر گزاری را ازجمله تهیه اخبار، تهیه تصاویر امام(ره) دستورات ایشان و … در صحنه انجام دهیم.

وی افزود: با نزدیکی ورود امام به کشور فعالیت های ما نیز روز به روز شدت پیدا کرده بود به همین منظور ما دیگر به عنوان یک انقلابی متعصب در شهر شناخته شده بودیم.
وی گفت: روز هفتم دی ماه سال 1357 بود که چندین نفر به خانه من ریختند و تمام شیشه ها دیوارها و انشعابات برق و آب منزل من را ویران کردند و من به همراه خانواده ام مجبور بودیم در یک اتاق پناه بگیریم. در این میان بود که پدرم به شدت مورد کتک کاری دوست داران شاه قرار گرفته که موجب شکستی اعضاء بدنش شد.
وی افزود: من برای اعتراض و شکایت به ژاندارمری صحنه رفتم ولی با برخورد بسیار بد رئیس آنجا مواجه شدم. او به من گفت که دستور قتلت آمده و منتظر هستیم نوبتت برسد و تو برای شکستن شیشه و خراب شدن خانه ات شکایت کرده ای؟!! بعد از این صحبت من را از ژاندارمری بیرون کردند و مجبور شدم برای ادامه شکایت خود به دادگاه کنگاور بروم.
وقتی به دادگاه کنگاور مراجعه کردم رئیس دادگاه که خداوند طول عمرش بدهد دلیل حمله مردم به خانه ام را پرسید و من پاسخ دادم که اینان به دلیل ارتباطم با روحانیت به خانواده ام حمله کرده اند چون من یک موذن، مداح، مکبر و … هستم. او همچنین در مورد پخش اعلامه های امام راحل پرسید و من در جواب گفتم که بله پخش کرده ام و این راه را با دانش و آگاهی انتخاب کرده و امام خمینی (ره) مرجع تقلیدمن است و باید از دستورات آن پی روی کنم.
وی افزود: رئیس دادگاه بعد از شنیدن صحبت های من گفت که بعد ظهر همان روز به صحنه خواهد آمد و از نزدیک در جریان واقعه قرار می گیرد. وقتی که رئیس دادگاه منزل و وضعیت خانواده من را دید سریع به رئیس ژاندارمی که حکم قتل مرا داشت گفت سریعا افرادی که به خانواده شیدایی حمله کرده اند به دادگاه معرفی کند و پس از انجام دادگاه به زندان منتقل نماید که این کار بعد از 24 ساعت انجام گرفت. 

مردم صحنه در روز 12 فروردین به خیابان‌ها آمدند

 

وی خاطر نشان کرد: زمانی که امام خمینی(ره) وارد فرودگاه مهرآباد شد همه مردم صحنه حتی آنان که تا چند روز پیش بر علیه امام(ره) شعار می داند با انقلابیون شهر متحد شدند به نشانه خوشحالی به خیابان ها آمدند و شعارهایی همچون رهبر خوش آمدی، بوی گل و سوسن و یاسمن آید، درود بر خمینی و …سر می دادند.

قصرشیرین دومین شهید استان را تقدیم انقلاب کرد

به گزارش شبکه اطلاع رسانی مرصاد، هوشنگ رضایی یکی از مبارزان و فعالین انقلابی در دوره طاغوت در گفتگو باالوند خبر اظهار داشت: ماه بهمن یادآور خاطرات شیرین پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ایران است که همه دوست دارند در این زمینه صحبت کنند و این خاطرات باید برای همیشه در ذهن ها ماندگار باشد.

وی افزود: در سال های آخر عمر سلطنت شاه خائن، شهرستان مرزی قصرشیرین نیز مانند دیگر شهرهای ایران درگیر مبارزات انقلابی مردم و رژیم منحوس پهلوی بود.
وی با اشاره به فعالیت های گسترده مردم قصرشیرین در پیروزی انقلاب افزود: شهرستان مرزی قصرشیرین در سال 57 بعد از شهر کرمانشاه دومین شهید انقلاب را تقدیم نظام و رهبری کرد.
وی یادآور شد: در آن زمان تظاهرات گسترده ای در خیابان های قصرشیرین صورت گرفت که با برخورد شدید نیروهای امنیتی روبه رو می شدند و گاهی نیز مردم بیشتر از تاریکی شب استفاده می‌کردند و برای شعار دادن و اعلام مخالفت خود با رژیم ستم شاهی به کوچه ها می آمدند.
وی افزود: در آن زمان شب ها حکومت نظامی بود اما هیچ گونه امنیت خاصی در شهر حاکم نبود و رژیم طاغوت آنگونه که باید و شاید برای آسایش خاطر مردم تلاش نمی کرد لذا به همین خاطر خود مردم و بخصوص جوانان شهرستان شب ها را برای امنیت خانواده خود نگهبانی میدادند.
رضایی میگوید: در یکی از روزهای پیش از انقلاب نیروهای ساواک و شهربانی در مسجد جامع قصرشیرین با مردم درگیر شدند که انقلابیون زیادی همچون شهید بوچانی و شهید مطاعی به شهادت رسیدند و بسیاری دیگر از بچه های مبارز نیز تیر خوردند و زخمی شدند.
این مبارز انقلابی می گوید : مردم در خیابان های شهر شعارهایی همچون «مرگ برشاه»، «درود بر خمینی» و «بختیار وای اگر خمینی نیاید» و را سر میدادند و در بیم و امید آمدن امام بودند و می‌ترسیدند که امام سلامت به ایران نیاید
وی افزود: مردم هرلحظه در آرزوی دیدار امام روزشماری میکردند و در روز 12 بهمن زمانی که امام(ره) به کشور آمدند بسیاری از مردم قصرشیرین برای دیدار با ایشان به فرودگاه تهران رفتند.
وی تاکید کرد: همه ما اعتقاد داریم حضرت امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری از ذخایر الهی برای اسلام و ایران بوده و هستند و بخاطر همان ایمان، صبر و اخلاص حضرت امام بود که ملت ایران او را حمایت کردن و امر او را امر خدا و پیغمبری می‏دانستند.
وی افزود: درست است امروز مشکلات و تحریم هایی زیادی گریبانگیر کشور شده است اما الان ما دلمان خوش است که سرمان بالاست و به کسی در دنیا وابسته نیستیم و این‌ها همه‌اش به برکت خون شهدا و امام و انقلاب است

 

5 بهمن 57 روز خونین انقلاب در اسلام آبادغرب

 

به گزارش شبکه اطلاع رسانی مرصاد به نقل از  اسلام آبادخبر، فتح اله حقیقی از جانبازان اول انقلاب در شهرستان اسلام آبادغرب است که در سن 24 سالگی در 5 بهمن 1357 به مقام رفیع جانبازی نائل شده واز رزمندگانی است که در عملیات مرصاد نیز حضور داشته است .

وی هم اکنون بخاطر مداوای بیماری قلبی در تهران هستند که ما به جهت خاطرات ارزشمند ایشان بصورت تلفنی با ایشان گفتگو نمودیم و از خداوند متعال برای این مبارزان و رزمندان اسلام  که سرمایه اصلی انقلاب هستند شفای عاجل طلب می نمائیم.

 

فتح اله حقیقی در گفتگو با خبرنگار اسلام آبادخبر گفت: در آن زمان اسلام آباد شهر کوچکی بود و شهربانی و ساواک بشدت رفت و آمدها و حرکت های مشکوک را کنترل می کردند و کار انقلابی کردن خیلی مشکل بود چون سریعا” مورد شناسایی قرار می گرفتیم، برای همین مجبور شدیم دل را به دریا بزنیم و شمشیر را از رو ببندیم و رو در رو با عوامل شاه مبارزه کنیم.

وی گفت: ما یک کمیته محرمانه با سرپرستی آقای جلیل نژاد که با نماینده های  امام  در استان ارتباط داشتند تشکیل دادیم که نوارها، پیام ها و اعلامیه های حضرت امام (ره) که بدست ما می رسید تکثیر می کردیم و در بین مردم توزیع می کردیم و یا به در و دیوار شهر می چسپاندیم.

حقیقی 5بهمن 57 را  روز خونین انقلاب در اسلام آبادغرب خواند و تشریح کرد: در آنروز حاج آقا بهشتی از روحانیون فعال آنزمان در شهرستان به تمام مبارزین پیغام داده بود که امروز بیرون نیایند خونریزی می شود، اما در آنروز حدود ساعت 2 بعد ازظهر بود که عده ای از چماق بدستان و نظامیان با لباس شخصی با شعار جاوید شاه قصد تظاهرات به طرف مسجد قمر بنی هاشم که پاتوق اصلی انتقلابیون بود داشتند و به خیال خودشان با کار می خواستند مردم را دوستدار شاه نشاه بدهند و انقلابیون را سرکوب کنند، اما اینگونه نشد و ما به مقابله با آنها برخاستیم و آنها که شعار جاویدشاه می دادند را با شعار مرگ بر شاه  تا حوالی میدان امام (امروز ) به عقب راندیم.

وی افزود: می خواستیم تانکی زرهی که در اختیار داشتند را آتش بزنیم که مورد حمله و تیرباران نیروهای ژاندارمری و شهربانی قرار گرفتیم. در این میان 19 نفر از مبارزان اسلام آبادغرب در روز خونین 5 بهمن در اسلام آبادغرب تیر خورده و زخمی شدند که اولین شهید اسلام آبادغرب شهید حمدالله مبارکی بود.

این مبارز انقلاب در ادامه گفت: من با اسلحه کالیبر 57 از ناحیه شکم مورد اصابت گلوله دژخیمان شاه قرار گرفتم و به داخل پاساژ محمدزاده پناه بردم و در حالیکه خون از من می رفت  تعدادی از مردم دورم را گرفتند و من برای روحیه دادن به مردم خواستم با خون خودم روی دیوار بنویسم “رهبر من خمینی”  که جلوی چشمم سیاهی رفت و بیهوش شدم که با کمک مردم به بیمارستان منتقل شدم.

فتح اله حقیقی گفت: ساواک به بیمارستان ریختند و خانواده و دوستان ما را مورد تعقیب قرار دادند و حتی برادرم که ارتشی بود و با لباس نظامی به ملاقات من آمده بود به همراه 20 نفر دیگر بازداشت کردند که تا پیروزی انقلاب در زندان بودند.

این جانباز دوران انقلاب بیان کرد: من مسئول ارتباطات تظاهرات بودم و به همراه سایر دوستان علاوه بر اسلام آباد در تظاهرات های کرمانشاه هم شرکت می کردیم.

وی با بیان اینکه تمام خاطرات انقلاب جلوی چشم من است، افزود: من به همراه شهید ریزوندی و شهید هدایت مرادی برای تغییر اسم شاه آبادغرب به اسلام آبادغرب برنامه ریزی می کردیم.

فتح اله حقیقی خطاب به جوانان نسل جدید گفت: این انقلاب ساده بدست نیامده و جوانان باید به خون شهدا و جانبازان توجه نمایند و بدانند و تأمل کنند که برای چه هدفی جان عزیز خود را فدا کرده اند، و مسئولین هم باید ضمن زنده نگداشتن یاد و خاطره شهدا به بازماندگان و خانواده شهدا و جانبازان نوجه نمایند.

وی با با بیان اینکه من و امثال من سپر بلای انقلاب هستیم ، تصریح کرد: ما در گذشته با لبیک به فرمان امام خمینی(ره) زن و بچه و خانواده خود را رها کردیم و با دشمن جنگیدیم و اگر مقام معظم رهبری بازهم دستور بدهد اماده جانفشانی هستیم.

حقیقی به جوانان توصیه نمود که با در پیش گرفتن راه و سیره شهدا جلوی تهاجم فرهنگی و جنگ نرم دشمن را بگیرند.

 

گفتگو با طلایه دار و پیشکسوت مبارزات انقلابی در گیلانغرب

 

به گزارش شبکه اطلاع رسانی مرصاد به نقل از مطلع الفجر، حاجی خدابخش حسنی یکی از پیشکسوتان مبارزات انقلابی در شهرستان گیلانغرب است که در بدو ورود و حضور ما در منزلش با لبخندی مهربانانه که گویا همیشه نقشبند صورت صمیمی اوست ما را پذیرفت.

او در خصوص خاطرات خود از دوران مبارزات انقلابی و حضور در تظاهرات های ضد طاغوتی در شهر کوچک گیلانغرب در سال 57 گفت: آن هنگام که برگ‌های زرین انقلاب را ورق می‌زنی شجاعت، ایثار و جوانمردی مردان بزرگ این سرزمین در ذهنت نقش می‌بندد.

وی گفت: اگر چه گیلان غرب شهر کوچکی بود و جمعیتی بسیار  کم داشت اما به واسطه حس و حب انقلابی که به ارمانهای امام راحل و انقلاب پیدا کرده بود از قافله مبارزات ضد طاغوتی و شاهنشاهی عقب نماند.

وی تصریح کرد: در همان سال‌های 57 که جرقه مبارزات انقلاب با پرچمداری امام بزرگوار در شهرهای بزرگ مانند تهران و قم شروع شده بود مردم گیلانغرب هم  فریاد بیزاری و ظلم ستیزی خود را سر دادند.

حسنی اظهار داشت: البته سرچشمه مبارزات ضد طاغوتی و انقلابی ابتدا و پیش از گیلانغرب در سرپل ذهاب شروع شد و ما برای حضور راهی آن شهر می شدیم و در صفوف مردم حضور پیدا می‌کردیم. من به همراه یکی از برادران مبارز دیگر بنام علی حسن حیدری به کرات حضور می یافتیم.

وی تاکید کرد: در آن روزها ما هم در شهر کوچک خود با حضور در محضر روحانی بزرگوار “شیخ ابراهیم ربانی”  که آن زمان به عنوان امام جماعت در گیلانغرب حضور داشت و خداوند روحش را قرین رحمتش نماید، حضور یافتیم  و البته علاوه بر عموم مردم حضور نوجوانان چشمگیر بود.

وی تصریح کرد: هسته اولیه مبارزات در شهر گیلانغرب با حضور دسته های مردمی و از جمله اقشار فرهنگی در ابتدا شکل گرفت. مرکز این تجمع ابتدایی دقیقا حاشیه های خیابان آموزش پرورش کنونی گیلانغرب بود.

وی تاکید کرد: این تجمع با حرکت به سمت مسجد جامع گیلانغرب در میدان توحید کنونی آغاز شد. سپس با راهپیمایی در مسیر، اقشار مختلف مردم به این صفوف مبارزاتی پیوستند و شعارهای ضد استبدادی، ضد طاغوتی و شاهنشاهی سر دادند.

حسنی خاطر نشان کرد: این در حالی بود که ژاندارمری گیلانغرب هر لحظه این صفوف و تجمعات را تحت نظر داشت  و دورتا دور مبارزان را می پایید و سعی داشتند فرهنگیان را با طرق مختلف از قبیل تهدید مرگ فرزندانشان و انداختن خودشان به زندان از ادامه راهپیمایی منصرف کنند.

این مبارز دوران انقلاب اسلامی گفت: بعد از این تجمع در درب مسجد جامع بود که در حین متفرق شدن مبارزان و در هنگام بازگشت به خانه ها مزدوران رژیم شاه شروع به تیر اندازی نمودند و مردم بی گناه را به رگبار بستند که منجر به شهادت و زخمی شدن برخی از انقلابیون شد.

وی تاکید کرد: حرکت ظلم ستیزانه مردم در این شهر کوچک شکل گرفت و تا پیروزی انقلاب، مردم هیچگاه فریادهای خود در حمایت از انقلاب و حضور در تظاهرات و راهپیمایی ها در اعلام انزجار از ظلم و ستم پهلوی ترک نکردند.

 

خاطرات یک پیشکسوت ورزش باستانی از اولین اقدامات سیاسی مردم کرمانشاه در زمان انقلاب

 

به گزارش شبکه اطلاع رسانی مرصاد و به نقل از  مرصاد اسپرت، در آستانه سی ششمین طلوع انقلاب اسلامی برای حفظ و برپا نگه داشتن خاطرات مبارزان آن زمان این بار پای صحبت های یحیی قیاسوند از پیشکسوتان ورزش باستانی در کرمانشاه که از مبارزان آن زمان نیز بوده می نشینیم و او از خاطرات خود برای نسل جوان ورزشکار چنین می گوید.

مرصاد اسپرت : از اقدامات سیاسی خود و مردم در آن زمان برایمان بگویید .

 

قیاسوند : برگزاری تظاهرات و راهپیمایی علیه رژیم منحوس پهلوی، درگیری مردم و مبارزین با ماموران شاهنشاهی، برگزاری جلسات علنی و غیر علنی برای هوشیاری جوانان و نسل جوان آن زمان و همچنین مبارزه با فساد رژیم آن زمان، برگزاری جلسات روشنگری سیاسی در قالب جلسات قرآن و احکام همگی از برنامه ها واقدامات سیاسی مردم در آن زمان بود .

مرصاد اسپرت : بهترین خاطره شما در زمان انقلاب چه بود ؟

 

قیاسوند : یک روز مانده به نیمه شعبان سال 56 ، ما همگی در مسجد حاج آقای شهباز خان ( حوزه علمیه آن زمان ) جمع شدیم و تصمیم گرفتیم از حاج آقا نجم الدین اعتماد زاده روحانی مبارز آن زمان برای ایراد سخنرانی به مدت 10 شب دعوت کنیم . بنده در آن زمان یک جوان 21 ساله بودم .

 

از شب نیمه شعبان این جلسات با حضور بیش از 200 مرد و زن کرمانشاهی برگزار شد اما شب سوم حاج آقای اعتماد زاده به منبر نیامدند و حاج اقای آخوند که مسئول آن وقت همین مسجد بود برای مختل نشدن جلسات و ایجاد نشدن بی نظمی از حاج آقا عبداللهی ( امام جماعت مسجد صباغ کنونی و از مبارزین زمان انقلاب ) خواستند که به منبر بروند و ایراد سخنرانی کنند. بعد از گذشت چند لحظه یکی از افراد حاضر در جلسه نزد حاج اقا عبداللهی رفت و در گوش او مطلبی را عنوان کرد که بعد از آن حاج آقا عبداللهی کاملا دگرگون شدند. وقتی علت را جستجو شدیم ایشان فرمایش کردند حاج شیخ آقا احمد کافی بر اثر صانحه تصادف به رحمت خدا رفتند که البته چون ایشان یکی از مبارزین بسیار قوی  آن زمان بودند در یک تصادف به صورت عمد کشته شدند. همین جا بود که حاج آقای عبداللهی برای اولین بار با سر دادن شعار”  الله الله روح الله و آوردن اسم امام خمینی ” نسبت به این اقدام شوم اعتراض کردند که این امر سبب حمله ماموران رژیم شاهنشاهی شد.

در آن لحظه مردان حاضر در جلسه با خارج کردن زنان از درب پشتی مسجد در برابر ماموران ایستادگی کردند عده زیادی از دوستان ما همان شب دستگیر شدند. حاج آقای عبداللهی نیز اذان صبح در منزلشان توسط مامورین گرفته شدند که بعد ها با تلاش های حاج اقای اشرفی اصفهانی و حاج آقای جلیلی آزاد شدند. این اقدام اولین اقدام سیاسی علنی مردم کرمانشاه در آن زمان بود که صورت گرفت و از اینجا بود که مردم دیگر به کارهایی نظیر پخش اعلامیه وبرگزاری جلسات خود ادامه دادند.

این اقدامات ادامه داشت تا اینکه در مراسم عید فطر سال 57 در کرمانشاه شهید سعید جعفری سخنرانی بسیار زیبایی انجام دادند که منجر به تظاهرات بیست هزار نفری صامت ( بدون صدا ) مردم کرمانشاه شد که من به همراه دیگر دوستان شهیدم همچون شهید شریفی و شهید حائری زاده و .. در آن حضور داشتیم.

مرصاد اسپرت : از اهداف درونی و آرمان های والای مردم در آن زمان برای قیام علیه رژیم شاهنشاهی برایمان بگویید .

قیاسوند : حکومت شاهنشاهی یک حکومت صد در صد آمریکایی بود و اقداماتشان باعث شده بود که فقر و تنگدستی بیداد کند. به یاد دارم در اطراف تهران بزرگ مردم از شدت فقر با پر کردن حلبی های روغن و گذاشتن آنها روی هم جای خواب برای خود درست می کردند همین عوامل و ظلم ها وستم ها مردم را در براندازی رژیم شاهنشاهی مصمم می کرد. هدف والای آنها دست یافتن به یک رژیم انقلابی و یک آزادی اسلامی در چهارچوب قرآن و خدا بود که به حمد الله دست خداوند در آستین امام راحل بیرون آمد و مردم آن زمان با رهبری فرزانه ایشان به این هدف والای خود رسیدند .

مرصاد اسپرت : برای مخاطبان این مصاحبه چه پیامی دارید ؟

قیاسوند : جوانان امروزی ما باید بدانند که دشمن دیگر از مواجه نظامی با ملت ایران مایوس شده است ، در رابطه با تحریم و محاصره های اقتصادی کفگیرشان به ته دیگ خورده است .

آنها با اقدماتی نظیر تخریب چهرهای مذهبی ، سرکوب روحانیت و اختیار کردن افرادی از خودشان در میان جوانان نظر به شکار عقاید و تاراج بردن افکار مذهبی و دینی جوانان ما را دارند تا کنون نیز اقدمات زیادی دراین راستا کرده اند نمونه اش هم همین شبکه های ماهواره ای و توهین به مقدسات مسلمانان و … است .

ولی من در اینجا به همه این جوانان می گویم تنها راه نجات گوش دادن به فرامین فقیه زمانمان امام خامنه ای ( مدظله العالی ) و در دل پروراندن محبت ائمه اطهار (ع) است . چرا که وجود مبارک ائمه و رهبری معظم انقلاب نعمتی است که بسیاری کشورها از آن محروم اند . پس قدر این الطاف الهی را بدانند و تا انقلاب حضرت مهدی (عج) از هیچ تلاشی کوتاهی نکنند چرا که همه ما مدیون خون امام و شهدا و تمامی کسانی که برا ی این انقلاب جان خود را نثار کردند هستیم .

مرصاد اسپرت : از وقتی که در اختیارما قرار دادید ممنونم .

قیاسوند : من هم از شما و تمامی کسانی که در گردآوری و جمع اوری خاطرات انقلاب و جنگ  برای زنده مانده این خاطرات در افکار نسل جوان قدم می گذارند متشکرم .

دستور تیر شهربانی علیه مردم کنگاور

به گزارش شبکه اطلاع رسانی مرصاد، آیت الله میر یونسی ضمن تبریک ایام الله دهه فجر در گفتگو با خبرنگار آفتاب کنگاور اظهار داشت: امت اسلامی تلاش های فراوانی برای پیروزی انقلاب کردند و با لبیک گفتن به امام خمینی (ره)انقلاب اسلامی در دهه مبارک فجر پیروز شد.

وی افزود: انقلاب ایران یک حکومت اسلامی است و این حکومت توسط ولی امر مسلمین هدایت می شود و مانند انقلاب های دیگر نیست.

این پیشکسوت مبارز در مورد خاطرات دوران مبارزه با شاه گفت: طی سخنرانی های مکرر که در خطبه های نماز داشتم در یکی از شب ها بعد از خواندن نماز مغرب و بیرون آمدن از مسجد یک ماشین جلوی ما ایستاد و با یک پارچه سیاه چشمان ما را بستند و سوار ماشین کردند. بعد از طی مسافتی ما را به یک زندان تک سلولی در تهران بردند و تا زمان روی کار آمدن بختیار ما در زندان بودیم.

وی افزود: پس از آزادی به کنگاور برگشتم و مردم این شهرستان هم استقبال گرمی از ما کردند.

وی گفت: بهترین خاطرات ما در آن روزها این بود که چند روز قبل از ورود امام (ره) برای ما کارت دعوت آوردند و ما را دعوت کردند که برای استقبال امام به فرودگاه برویم. امام آمد و این لحظه برای من بهترین خاطره است.

امام جمعه اسبق شهرستان کنگاور در خصوص دوران مبارزه با شاه در شهرستان کنگاور گفت: در شهرستان کنگاور مبارزات زیادی صورت گرفت. وقتی که رژیم شاهنشاهی آخرین نفس های خود را می کشید شهربانی این شهرستان به روی مردم اسلحه کشیده بود.

IMG_100929

وی افزود: مردم در آن زمان جمع شده بودند و رئیس شهربانی هم به تمام نیروهای خود دستور تیراندازی داد بود و می خواستند مردم را به گلوله ببند. وقتی به من خبر دادند به آنجا رفتم و با رئیس شهربانی صحبت کردم و او رامتقاعد نمودم و گفتم رژیم کارش دیگر تمام شده است و شما هم اشتباه می کنید. او هم تسلیم شده و اسلحه خود را به من داد و پس از فرمانده بقیه نیروهای او هم تسلیم شدند و بعد برای مردم صحبت کردم.

میریونسی تصریح کرد: سیل جمعیت مردم با ندای  الله اکبر استقلال آزادی جمهوری اسلامی مجسمه شاه را از دور میدان کنگاور  پایین آورند.

 

خاطرات روزهای مبارزه با رژیم ستم شاهی در پاوه

به گزارش شبکه اطلاع رسانی مرصاد فاروق یوسفی در گفتگو با خبرنگار هزارماسوله در خصوص خاطرات خود از دوران مبارزه با رژیم ستم شاهی در شهرستان پاوه با اشاره به اینکه این شهرستان یکی از پیشقراولان راهپیمایی برعلیه رژیم ستم شاهی درغرب کشور بود، اظهار داشت:  رشد و آگاهی مردم نسبت به مسائل سیاسی و مملکتی در این دیار مرهون وجود جمعی از دبیران فرهیخته تبعیدی آن زمان بود که حرکت را در ذهن و فکرجوانان این دیار به وجود آوردند.

یوسفی افزود: آنان در ادامه رسالت معلمی خویش موفق شدند که پرسشگری را به عرصه زندگی منتقل نمایند و به جوانان بفهمانند که هر پاسخی را به راحتی پذیرا نباشند. تکریم شخصیتی به دانش آموزان تشنه محبت مهمترین ابزار برای القای تفکرات از پیش تعیین شده خود دانستند و در نهایت چنان شد که انتظار آن می رفت، فلذا جمیع شرایط سبب گردید که فرهنگیان وفرهیختگان شهرمان با آگاهی زاید الوصف به استقبال نهضتی بروند که آینده ی آن مشخص نبود، اما شجاعت و اعتماد به نفس سبب گردید بدون واهمه به میدان بیایند و به عنوان پیشرو در حرکت های اعتراضی گام بردارند.

وی گفت: در گذشته مردم این دیار بودند که برعلیه رژیم شاه مبارزه می نمودند و بازداشت، تبعید و یا اعدام سرنوشتی بود که پذیرا شدند. اما روند همگانی شدن موضوع دقیقاً در سال 56 شروع گردید. ابتداء جمعی از فرهنگیان ودانشجویان که در مراکز دانشگاهی تبریز وتهران مشغول به تحصیل بودند هسته ی اولیه اعتراضات پاوه را تشکیل دادند و در ادامه جمعی از روحانیون منطقه از قبیل ماموستا ملاقادر قادری، ملاعبدالرحمان یعقوبی، مرحوم ملا ناصر سبحانی، مرحوم ملا عبدالرحمان رحیمی و ملا احمد بهرامی با تشکیل مدرسه قرآن در هدایت و راهبری جریان کمک کردند.

وی گفت: بعضی از افراد در این نهضت چهره وشاخص بودند، علی ایحال فرهنگیان و روحانیون با همراهی و همفکری به عمل آمده شورای رهبری را عملاً در دست گرفتند وبه تقویت ادامه حرکت کمک وافر نمودند.

وی ادامه داد: آن زمان اینجانب نیز کلاس در سوم راهنمایی، جوان و هیجانی بودم و معنی تظاهرات رادقیقاً نمی دانستم. شعارهایی که فرائت می شد را ما با صدای بلند تکرار می کردیم. ما پرشورتر از همه در تمام تظاهرات پاوه شرکت می کردیم و ما آن زمان ملاحظه ومحافظه کاری بلد نبودیم وابزاری مفید برای حرکت بودیم. جالب آن بود که علیرغم اینکه در تمام تظاهرات پاوه شرکت نمودم اما ما به دلایل سن وسالی که داشتیم چندان با ما کاری نداشتند و این به ما جسارت بیشتر می داد. در ادامه با شرکت درکلاس قرآن آن زمان وطرح مباحث روز توسط مدرسین به مرور آگاهی ما منجر به شناخت بیشتر گردید.

وی گفت: متأسفانه آن زمان دوربین عکاسی بدان صورت نبود تا روایتگری مستند از خیزش مردم باشد وآن را به تصویر بکشاند. در پاوه آن زمان دو عکاس بیشتر نبود که یکی خالو ولی که اصلاً در هیچ فعالیت اجتماعی ورود نداشت ودیگری به نام ضیاء که به سبب ماندگاری در پاوه خود وفرزندانش لباس محلی می پوشیدند وهورامی هم تکلم می نمودند، درچند راهپیمایی ایشان تنها کسی بود که عکسبرداری می کرد اما گویا اداره ساواک از روی عکس های ایشان تعدادی از شهروندان را بازداشت کرد و این امر سبب گردید که مردم به طرف مغازه ی ایشان هجوم برند و آن را تخریب و ویران نمایند و ایشان را ساواکی خواندند. او در نهایت به زادگاه خود کنگاور مهاجرت کرد و همین امر سبب شد عکسی چندان از سابقه فعالیت مردم این دیار وجود نداشته باشد.

وی افزود: لحظه به لحظه اتفاقات آن روزها برای ما خاطره بودند خیلی از رویدادهای آن زمان همچنان در ذهن تداعی می شود هر چند که با گذر زمان به علت عدم مرور موارد مورد نظر کم کم هاله ای بر آنها ایجاد می شود اما به جرات می توانم بگویم که بسیاری از آنان همچنان در ذهن ام تداعی می شوند.

عضو شورای اسلامی شهر پاوه تصریح کرد: تنها نیروی بازدارنده شهربانی پاوه بود که تعدادی نیروی بومی در آن انجام وظیفه می کردند و همه اینها نیز به نوعی در تعدیل برخوردها موثر عمل کردند. از طرفی مرزی بودن ونیز داشتن سلاح گرم در بین مردم سبب گردید که این نیروها برخلاف شهرهای دیگربا طمأنینه بیشتر با مسائل برخورد کنند. برای مثال یک شب جمعی مقرر کردند که شب هنگام بطرف شهربانی  تیراندازی نمایند. ساعت حوالی 9 و10 شب آسمان پاوه چنان شد که کسی را برای آن تصوری نبود وهمین حرکت در برخورد های بعدی موثر واقع شد. صدها تفنگ از دل خاک بیرون آمدند و چنان رعب و وحشتی را ایجاد کردند که قابل توصیف نبود.

وی افزود: در اوایل فقط فرهنگیان و دانش آموزان در تظاهرات شرکت کردند اما خیلی زود سایر اقشارنیز ورود نمودند و پاوه به عنوان محور شد. در اوایل مرحوم کاک عباس غفاری که چندی پیش به دلیل سرطان به دیار باقی شتافتند عکس امام را را می آورد و به مردم می فروخت.

وی خاطر نشان ساخت: شیرین ترین دوران زندگی ام را آن زمان تجربه کردم و همیشه نیز بدان غبطه می خورم. وحدت، همجوشی و همراهی مردم مثال زدنی بود، فاصله طبقاتی وجود نداشت، شب نشینی ها، جمع شدن ها و… همه خاطره انگیز بود.

وی ادامه داد: سفر شاه به پاوه خود عاملی برای تشدید تضاد موجود شد. در مسیر حرکت شاه چهره شهر دگرگون شد و مردم روستاهای اطراف، ورودی پاوه را شاه خلطینه( گول زدن) نامیدند و تا مدت های مدید نیز به عنوان آدرس از آن یاد می شد.

وی در پایان گفت: قیاس ها بیشتر شد و کمبودها نیز بهتر از پیش خود را نشان داد، اما مهمترین فاکتوری که به تقویت موجود کمک نمود، وجود پیری فرزانه در رأس حرکت بود. مردم پاوه مردمی متدین بودند و خیلی بیشتر از امروز مقید بودند. اخلاص و صداقت جای خود را به مال و فرزندان نداده بود و همین سبب گردید که شیفته  سیدی شوند که ندای اسلام خواهی را در جهان سر می داد.

 

کوهای اورامانات ندای الله و اکبر مردم را به یاد دارند

به گزارش شبکه اطلاع رسانی مرصاد حسن فتاحی مبارز دوران انقلاب اسلامی در گفتگو با سراب روانسر، اظهار داشت: روانسر قرار گرفتن در مسیر پاوه و جوانرود به نسبت جمعیت و موقعیت جغرافیایی وسعت بیشتری با روانسر داشت اما همیشه شاهد درگیری نیروهای مردمی با رژیم طاغوت بود.

وی حضور مردم روانسر در مبارزه با رژیم ستمشاهی در دوران پیروزی انقلاب اسلامی را ستودنی توصیف کرد و افزود: با وجود اینکه روانسر در حد و اندازه یک دهستان بود اما ندای الله اکبر در اوایل انقلاب از بام خانه ها سر داده می شد و مردم به خوبی می دانستند صبح همان روز در بازداشتگاه های نیروهای رژیم حبس خواهند شد اما باز هم این نوا را سر می دادند.

فتاحی بیان کرد: کوه‌های اورامانات ندای الله اکبر و مرگ بر رژیم طاغوت مردم شهرستان در اوایل انقلاب را به یاد دارند.

وی، روانسر را شهر زخم خورده مبارزه با رژیم ستم‌شاهی معرفی کرد و گفت: مردم در اوایل بهمن سال ۵۷ با نیروهای رژیم درگیر شدند و ماموران طاغوت شب هنگام به راحتی به مردم شلیک می کردند.

فتاحی، به درگیری مردم در روزهای پیروزی انقلاب اسلامی با ماموران طاغوت اشاره کرد و افزود: با وجود اینکه در آن زمان رسانه های جمعی کم بود و مردم از طریق رادیو در جریان اخبار و اتفاقات روز قرار می گرفتند اما حرکت و شعار های انقلابی در کمترین زمان در شهر خودی نشان می داد.

 

مداوای مجروحین تظاهرات در خانه های مردم کرمانشاه

به گزارش شبکه اطلاع رسانی مرصاد، مریم قلعه نکی از فعالین دوران مبارزات انقلابی در گفتگو با خبرنگار پاک پرس اظهار داشت: دریک خانواده مذهبی بزرگ شدم و بواسطه اعتقادات مذهبی ام و همینطور شرکت مکرر در تظاهرات های مردمی علیه نظام ستم شاهی بارها مورد مواخذه و تهدید های مختلف ازجمله قطع حقوق واقع شدم چرا که پدرمرحومم نظامی بود و خانواده ما مستمری بگیر شهربانی بود.

وی افزود: من باشور و علاقه سرشاری که داشتم اقدام به پخش و تکثیر کتاب‌ها، اعلامیه ها و نوارهای سخنرانی حضرت امام خمینی (ره)، شهیدبهشتی و شهید مطهری می کردم.

وی گفت: ما در محله سبزه میدان کرمانشاه سکونت داشتیم که با توجه به بافت قدیمی محل، پناهگاه خوبی برای مخفی کردن و مداوای مجروحین تظاهراتها بود. بخاطر دارم سیدجواد حسنی نسب و مجتبی امیری از بچه های خیابان جلیلی در منزل ما مداوا شدند.

قلعه نکی گفت: پس از پیروزی انقلاب اسلامی در راهپیمایی ها حضور داشتم و درسال 58 همزمان با تشکیل حزب جمهوری اسلامی عضو کمیته اموربانوان حزب در کرمانشاه شدم. درکمیته بانوان اینجانب باخانم اکرم حبیبی مشاور استاندار کرمانشاه در امور بانوان در سال‌های گذشته وخانم شهلا حبیبی مشاور امور زنان ریاست جمهوری در دوره های قبل با یکدیگر فعالیت می کردیم.

وی در ادامه افزود: باتشکیل بسیج مستضعفین به فرمان امام خمینی (ره) به عضویت این نهاد مقدس درآمدم. درخیابان فردوسی و زیرنظر شهید سوری فعالیت می‌کردم. مدتی هم درکمیته ارزاق کرمانشاه مشغول بودم که کار ماشناسایی نیازمندان درمناطق مختلف شهربود.

وی گفت: در زمان غائله سنندج ساختمان کنونی بسیج طلاب در کمربندی الهیه به بیمارستانی موقت تبدیل شد و چون من امدادگر بودم، به همراهی سایر عزیزان سه روز بی وقفه مجروحین را مداوا نمودیم. یکی ازافرادی که در خاطرم مانده ابراهیم دشتیان است.

وی گفت: درسال 1361 همکاری با بنیاد امور مهاجرین را با مسئولیت شاخه فرهنگی ماهیدشت شروع کردم. درسال 1362 به استخدام دادگستری کل استان درآمدم و تاکنون نیز به خدمت مشغولم.

قلعه نکی تصریح کرد: درسال1362 بافردی مومن و انقلابی ازدواج کردم. همسرم نوه حضرت آیت اله شریعتمداری آل آقاست که در کرمانشاه آرامگاه پدربزرگ ایشان به قبر آقا مشهوراست. همچنین یکی از برادران ایشان شهید سالار انتظاری در عملیات کربلای 5 و در منطقه سومار به شهادت رسیده است.

وی گفت: به حمدالله با همراهی و همدلی همسرم، ازدواج زمینه رشد و تعالی مرا بیش از پیش هموار نمود و سد راه فعالیت های من نشد.

قلعه نکی گفت: دفتر حمایت از حقوق زنان و کودکان دادگستری استان کرمانشاه در آذر ماه 1385 فعالیت خود را آغاز کرد. این دفتر از تاریخ مذکور مجری طرح« پیشگیری از وقوع طلاق » نیز می باشد و من از بدو تاسیس این دفتر با سمت مدیر دفتر در آنجا مشغول به فعالیت می باشم و علاوه بر این افتخار خدمت در کسوت مشاور رئیس کل دادگستری استان و فرمانده پایگاه بسیج خواهران را نیز دارم. همچنین قریب 15 سال است که در دادگستری به تدریس قرآن و احکام مشغول بوده به تازگی نیز تدریس مهدویت را شروع کرده ام.

 

منبع: مرصاد

Go to TOP