چاپ خبــر
اسرار سقوط 11

گزارشی از قیامی که در تاریخ ماندگار شد سعدآباد آتش انقلاب اسلامی را در بوشهر بر افروخت/شهادت 3 دلاور از دیار دشتستان

بوشهر همچون دیگر نقاط ایران اسلامی در پیروزی انقلاب نقش ویژه ای را ایفا نموده است و به دلیل این که شهرستان دشتستان محل تبعید و زندانی شدن بسیاری از نیروهای انقلاب اسلامی بود است در این عرصه پیشگام بسیاری از شهرهای جنوب در مبارزات انقلابی نقش آفرینی کرده است ما در این پایگاه خبری برآن شدیم تا بخشی از خاطرات آن روزگار را در بوشهر یادآوری مجدد نمایم.

به گزارش سایت تحلیلی خبری پونه زار به نقل از «سپاس»، آتش انقلاب اسلامی در استان بوشهر با شهادت سه دلاور از خطه سعد آباد دشتستان در استان بوشهر اوج گرفت تا مردم این دیار این بار محکم و استوار برای سر نگونی رژیم منحوس پهلوی پای به میدان بگذارند و در این راه از جان خود هم دریغ نکنند درین بخشخاطراتشادتان دلاوران را برایشما یاداوری می کنیم.

صبح روز یازده دی ما 57 مردم سعد آباد راهپیمایی وتظاهرات خود را ازمحل میدان انقلاب کنونی درشمال شهر آغاز و پس ازگذر از خیابان جلونمایندگی آموزش وپرورش(مدرسه13آبان کنونی در مجاورت خیابان معلم کوچه شهدا) وارد خیابان کارخانه برق شدند در حالی که مردم خشمگین وتظاهر کننده در حال شعاردادن علیه رژیم وگذر از این خیابان بودند با مخالفت های شدید ایادی رژیم پهلوی روبه رو شدند.

انقلابیون وهدایت کنندگان تظاهرات از این رخ داد پیش آمده در می یابند که باید واکنش های شدیدی از ناحیه حکومت در شهر اتفاق بیفتد، راهپیمایی روز یازدهم پس از این رخداد وبرخورد میان عوامل رژیم شاه ومردم انقلابی قبل از اذان ظهر جلو بانک ملی قدیم (نزدیک حسینیه شهدا کنونی در خیابان شهدا) با اعلام برنامه روز دوازدهم از ناحیه گردانندگان وبرپا کنندگان تظاهرات به پایان رسید.

در شب 12دی 57 شهید موسوی وعده ایی از انقلابیون برای شدت بخشیدن به حرکت انقلاب اسلامی درمنزل یکی ازمبارزان دور هم گرد می آیند وتحولات سیاسی واجتماعی کشور، دیدگاه های امام، نحوه رساندن پیام های امام به مردم وسرعت بخشیدن به انقلاب وخبرتهدید کیارستمی فرمانده پاسگاه ژاندارمری را با تظاهر کنندگان مورد بررسی قرارمی دهد وتصمیم می گیرند حرکت انقلاب را در شهر سعدآباد سرعت بیشتری بخشیده و راهپیمایی ها را گسترده تر از پیش برگزار کنند.

ازجمله تصمیم های انقلابیون درآن شب این شد که مسیر تظاهرات و راهپیمایی فردا (روز 12 دی57 )ازمحل میدان انقلاب آغاز و از خیابان جلونمایندگی آموزش وپرورش و مرکز شهر عبورکنند و مراسم پایانی تظاهرات میدان جلوی پاسگاه ژاندارمری باشد.

صبح روز 12 دی درحالی که آفتاب عالم تاب پرتوهای زرین خود را به ساکنان شهر هدیه می داد ودامن سرمای شب های تاریک و بلند ماه دی را برمی چید، جمعیت مشتاق امام وانقلاب از اقصی نقاط شهر به سوی محل تجمع راهپیمایی درمحل میدان انقلاب کنونی آمدند تا دین خود را به انقلاب اسلامی ادا کنند.

لحظاتی نگذشت که خیل جمعیت چون قطرات باران به هم پیوست و رودی خروشان پدید آورد جمعیت درحالی که شعار مرگ بر شاه، مرگ برحکومت پهلوی سرمی دادند از محل تجمع به سوی خیابان جلو نمایندگی آموزش وپرورش وخیابان کارخانه برق به راه افتادند،

تظاهر کنندگان از خیابان جلو نمایندگی آموزش وپرورش عبور کردند و وارد خیابان کارخانه برق شدند و درحالی که صدای شعارهای آنان در همه شهر طنین انداز بود ه پاسگاه ژاندارمری می رسید، لرزه براندام ماموران انداخته بود و ماموران ژاندارمری با صدای شنیدن شعارها خود را آماده مقابله با تظاهر کنندگان کردند.

دقایقی بعد خیل جمعیت درحالی که شعار می دادند” شاه به این بی غیرتی هرگز ندیده ملتی، ارتش به این بی غیرتی هرگز ندیده ملتی”  به میدان وکوچه جلوه پاسگاه ژاندارمری رسیدند، درحالی که شهید موسوی وکسانی که شعار می دادند وهدایت تظاهرات رابرعهده داشتند تظاهرکنندگان را دعوت به رعایت نظم وآرامش می کردند.

استوار کیارستمی فرمانده پاسگاه ژاندارمری با بلندگوی دستی خود به تظاهر کنندگان اعلام کرد که از شعار دادن جلو پاسگاه پرهیز کرده ومتفرق شوند اما جمعیت به سخنان استوار کیارستمی توجه نکردند وبه شعار دادن مشغول شدند.

درهمین لحظه کیارستمی به یکی از سربازان دستور داد به سوی جمعیت شلیک کند اما آن سرباز امر ایشان را اطاعت نکرد واز گشودن آتش روی جمعیت خود داری کرد.

در این هنگام استوار کیارستمی که خون جلو چشمانش را گرفته بود به زانونشست وبا اسلحه خود قلب جمعیت را نشانه گرفت وگویی می خواست تهدید خود راعملی سازد وسر سپردگی خود رابه اربابش شاه منفور و سفاک نشان دهد.

اما طولی نکشید که دستان پلید ونامبارک کیا رستمی بر ماشه ننگین اسلحه اش رفت و صدای سفیر گلوله های شلیک شده از تفنگ استوار کیا رستمی سینه آسمان را شکافت وقلب تظاهر کنندگان را نشانه رفت عده ای ازتظاهر کنندگان بر زمین افتادند و درخون خود غلتیدند.

فریاد الله اکبر جمعیت در فضا پیچید وخون شهیدان ومجروحان روی زمین جاری شد، عده ای از تظاهرکننده گان متفرق شدند عده ای تلاش می کردند مجروحان حادثه را به بیمارستان برازجان وسایر نقاط انتقال دهند وجمعی هم پیکر مطهر شهیدان موسوی ومشایخ را از طریق منازل وپشت بام ها به یکی از منازل انتقال دادند.

شهید موسوی در همان لحظه اصابت گلوله به شهادت رسیده بود و پیکر مطهرش جهت تغسیل، تشیع وخاک سپاری به امام زاده میرهداف انتقال یافت.

پیکر مطهر شهید مشایخ که هنوز قلبش از طپش نیفتاده بود نیز از سوی انقلابیون برای مداوا به برازجان انتقال اما هنوز از شهر خارج نشده بودند که مرغ روحش به ملکوت اعلی عروج وبه خیل شهیدان انقلاب اسلامی پیوست و انقلابیون پیکر مطهرش را به امام زاده میرهداف انتقال دادند تا همراه بدن شهید موسوی تشیع وبه خاک سپرده شوند.

صبح روز دوازده دی 57 شهر سعدآباد رنگ خون گرفت ونسیم عطرشهادت مشام جان ساکنان این شهررامعطر به رایحه شهادت کرد.

عصر همان روز خیل جمعیت عاشق امام، انقلاب اسلامی وراه شهیدان از شهر سعدآباد وشهرها وروستا های اطراف خود را به امامزاده میرهداف رساندند تا در مراسم تشیع پیکرشهیدان موسوی ومشایخ شرکت کنند.

در حالی که مراسم با شور، حماسه وشعارهای انقلابی درامامزاده میرهداف درحال انجام بود ازشهرسعدآباد برای جمعیت تشیع کننده خبرآورده شد که ناصر دانشگر در جلو پاسگاه به شهادت رسید.

شهید دانشگر که از فعالان انقلاب در شهر برازجان بود با عده ای از مردم برازجان برای شرکت در مراسم تشیع جنازه شهیدان موسوی ومشایخ به سعدآباد آمده بودند.

آنها وقتی به محل شهادت شهیدان موسوی و مشایخ می رسند شعاردادن علیه رژیم پهلوی را آغاز می کنند ودر میان جمعیت، شهید دانشگرکه ازهمه باشور وتحرک بیشتری شعار می داد، نظر ماموران رژیم را به خود جلب کرد و مامورانی که از گروهان ژاندارمری برازجان برای برقراری نظم وسرکوبی تظاهرات به پاسگاه ژاندارمری سعدآباد آمده بودند سابقه وفعالیت شهید دانشگر را در برازجان می دانستند به سوی او شلیک کردند و شهید دانشگر نیز در همان مکانی که شهیدان موسوی ومشایخ به شهدت رسیده بودند به شهادت رسید.

پیکر مطهر این شهیدوالا مقام را نیز انقلابیون همراهش به زادگاهش برازجان انتقال دادند.

آری12 دی ماه سالروز شهادت شهیدان موسوی، مشایخ ودانشگر نقطه عطف وتاریخی و زرین ترین روز در تاریخ شهر سعدآباد به عنوان روزسعدآباد ازناحیه انقلابیون ومردم قدرشناس برگزیده وهمواره مورد افتخارآنان است.

یکی دیگر از شاهدان این حماسه و جانباز حادثه این روز بزرگ می گوید: صبح دوازدهم دی سال 57 ساعت حدود هشت بود که با اعضای خانواده به راهپیمایی ضد شاه شرکت کردیم.

شهریانو قاسمی گفت: در آن زمان سن من حدود 19 سال بود در کوچه که رسیدم جمع زیادی از مردم شهر سعدآباد (بیش از 500 نفر) در یک محل جمع شده بودند.

وی افزود: راهپیمایان جلوی ژاندارمری که رسیدند در این هنگام عوامل رژیم به مردم هجوم آوردند وشروع به تیراندازی کردند که تیری نیز به کتف و بالاتنه ام اصابت کرد و زخمی شدم.

با کمک مردم به بیمارستان برازجان منتقل و بعد از یک هفته بستری در بیمارستان و بهبودی نسبی مرخص شدم و اکنون نیز جانباز 20 درصد هستم.

الله کرم کرمی یکی دیگر از شاهدان عینی و یکی از جانبازان این حماسه نیز گفت : مردم این شهر از سال 56 وارد جرگه شهرهای مبارزه علیه رژیم استبداد ستم شاهی شدند و شهیدان سید باقر موسوی که در 12دی سال 57 و شهید محمد حسن سعادت که شهید جنگ تحمیلی هستند از هدایت گران حلقه مبارزاتی مردم این شهر بودند.

تظاهرات و اعتراضات در ابتدای نیمه دوم سال 57 در این شهر به موازات سایر نقاط کشور شدت گرفت تا این که از ابتدای ماه دی هر روز مردم ساعاتی را برای تظاهرات و شعار دادن علیه شاه و ایادی او به خیابان ها می ریختند.

تا این که عصر روز یازدهم دی سال 57 که مردم از راهپیمایی بر می گشتند قرار فردا دوازدهم ساعت هشت صبح را در میدان انقلاب گنونی گذاشتند.

بالاخره صبح دوازدهم جمع کثیری از مردم در محل تجمع حضور یافتند و با شعارهای کوبنده به سمت ژاندارمری یا میدان شهدای کنونی حرکت کردند تا این که ساعت 10 و 30 دقیقه از جانب فرمانده ژاندارمری به سوی مردم آتش گشوده شد که در این بین دو نفر شهید و 10نفر نیز مجروح شدند.

من نیز یک از آن مجروحان بودم که بشدت از ناحیه شکم و پهلو مجروح شدم و پس از انتقال به بیمارستان برازجان به بیمارستان نمازی شیراز اعزام که پس از سه هفته بستری در این بیمارستان معالجه و مرخص شدم.

دشتستان در روزهای انقلاب از تاثیر گذارترین نقاط استان در برفروختن آتش انقلاب بود و خاطرات بیادماندنی از مبارزات مردم این خطه در ذهن تاریخ ماندگار شده است.

Go to TOP