سازمان اطلاعاتی کوبا ؛ خنثیکننده 638 طرح ترور فیدل کاسترو +تصاویر و فیلم
به گزارش سایت تحلیلی خبری پونه زار به نقل از مشرق، روزی که فیدل و یارانش با قایقی به نام “گرانما” وارد خاک کوبا شدند، 82 نفر بودند. تعداد نفرات ارتش چریکی تا حدود دو سال بعد، حدودا 3 هزار نفر بود. در فاصله دسامبر 1958 تا پیروزی انقلاب، ارتش انقلابی بالغ بر 40 هزار عضو داشت. اما بخش مهمی از تاریخ جهان را آن 82 نفری رقم زدند که عزمشان برای نبرد با دیکتاتور دستآموز آمریکا، به استواری کوه بود. یکی از دستاوردهای این 82 دلاور، سازمانی بود که تا به امروز بیش از 54 سال است که با سرافرازی از شرافت و عزت و امنیت ملت خود دفاع کرده است.
شکار لحظه تاریخی پیروزی انقلاب کوبا که یکی از نابترین لحظات تاریخ معاصر است
سازمان اطلاعات و امنیت کوبا موسوم به “سازمان ملی اطلاعات” (DGI-Dirección General de Inteligencia) در سال 1961 پس از انقلاب توسط وزارت کشور کوبا تاسیس شد. این سازمان، اکنون با نامهای مخفف DI و G2 و DGI شناخته میشود. DI، مسئول جمعآوری اطلاعات برونمرزی توسط 6 معاونت خود است که هر کدام دارای دو واحد یا بخش شامل واحد عملیات و واحد پشتیبانی هستند.واحدهای عملیات شامل بخش اطلاعات سیاسی/اقتصادی، بخش برون مرزی ضداطلاعات، و بخش اطلاعات نظامی میباشند. بخش سیاسی/اقتصادی خود دارای 4 حوزه است: اروپای شرقی، آمریکای شمالی، اروپای غربی، و آخرین هم آسیا/آفریقا/آمریکای لاتین. اما وظیفه بخش برونمرزی ضد اطلاعات نفوذ به دستگاههای اطلاعاتی برونمرزی و نظارت بر اپوزیسیون خارج از مرزها است.
بخش پشتیبانی شامل بخش پشتیبانی فنی، بخش اطلاعات، و بخش آمادهسازی است. بخش پشتیبانی فنی وظیفه ارائه اسناد غلط به بیرون را بر عهده دارد. سیستمهای ارتباطی این بخش عملیاتهای مخفی را حمایت میکنند و تاثیر بسیاری در عمل پیامرسانی در عملیاتهای مخفی دارند. دو بخش دیگر مسئول تحلیل اطلاعات هستند.
رؤسای مطرح سازمان؛ از «ریش قرمز» تا
“مانوئل پینیرو” (Manuel Piñeiro) معروف به “ریش قرمز”، اولین رییس این سازمان در سال 1961 بود و تا سال 1970 بر مسند ریاست این سازمان نشست.
یکی دیگر از قویترین روسای این سازمان، ژنرال “خسوس برمودز کوتینیو” (Jesus Bermudez Cutiño) بود که در پی قضیه خیانت و اعدام ریاست سازمان ژنرال “آرنالدو اوچوآ سانچز” (Arnaldo T. Ochoa Sanchez) در سال 1989، از ریاست اطلاعات ارتش به وزرات کشور رسید. ژنرال “ادوآردو دلگادو رودریگز” (Eduardo Delgado Rodriguez) هم اکنون ریاست سازمان اطلاعات و امنیت کوبا را بر عهده دارد. هم اکنون تعداد پرسنل این سازمان در حدود 15 هزار نفر است.
نیروهای جدید الورود سازمان، موظفاند که در حوزه ضد اطلاعات در خدمت وزارت کشور باشند. به تعبیری، آنها یک دوره 5 ساله کارآموزی و آزمایشی را میگذرانند. در این دوره، تاریخ، جامعهشناسی، زبان، و ارتباطات به آنها آموخته میشود. پس از اخذ مدرک، وارد دوره آموزش اطلاعات میشوند و پس از یک سال به درجه ستوانی نائل میآیند.
همراه با KGB
DI دوستی عمیقی با سازمان اطلاعات شوروی سابق KGB داشت و هم اکنون نیز رابطه خوبی با FSB روسیه دارد. پیش از وقوع انقلاب کوبا، این “نیکولای لئونوف” -رییس اداره اطلاعاتی KGB در مکزیک- بود که پی به پتانسیل فوقالعاده فیدل کاسترو برای رهبری یک انقلاب برد. لذا به پیشنهاد وی، KGB اقدام به پوشش و حمایت کامل چهرههای انقلابی کوبا اعم از چریکها و چهرههای سیاسی تحصیلکرده ضد امپریالیسم آمریکا نمود. بطور نمونه، در سال 1962 درست پس از “بحران موشکی کوبا”، KGB از 1500 مامور اطلاعاتی کوبا که چهگوآرا هم در بین آنها بود برای حضور در جلسات آموزشی عملیات جاسوسی دعوت کرد.
DI، خواستار استقلال بیشتر از KGB بود و قرارگرفتن زیر پرچم این سازمان چندان برایش خوشایند به نظر نمیرسید. اما افتضاحات اطلاعاتی این سازمان در سالهای 1966 تا 1967 در زئیر و 1977 تا 1978 در بولیوی، KGB را مجبور به ورود به قضیه جهت نظارت بیشتر بر این سازمان کرد. لذا، گروهی از زبدهترین نیروهای KGB به رهبری ژنرال “ویکتور سمیونوف” در سال 1970 جهت مشاوره و البته تعدیل نیروهای ضد روس داخل سازمان به کوبا اعزام شدند.
در گیر و دار این تصفیه سازمانی، مانوئل پینیرو که همکاری اطلاعاتی سازمان با KGB برایش خوشایند نبود، جای خود را به ژنرال “خوزه مندز کومینچز” (José Méndez Cominches) طرفدار روسها داد. سمیونوف از این فرصت استفاده کرد و دایره فعالیت اطلاعاتی مامورین DI در کشورهای غربی را برای این سازمان تعریف کرد. تا سال 1971، 70 درصد از دیپلماتهای کوبایی در انگلیس، در اصل مامور اطلاعاتی بودند؛ تا اینکه پس از اخراج فلهای مامورین اطلاعاتی روسیه از انگلیس، آنها نیز اخراج شدند.
ژنرال “خوزه مندز کومینچز”
KGB در سال 1962 اقدام به تاسیس “مرکز شنود الکترونیک لوردس” در 50 کیلومتری هاوانا کرد. این مرکز تا به امروز فعال بوده و دارای 1500 پرسنل روسی است که اقدام به عملیات ردگیری، دریافت و ارسال سیگنال، شنود بینالمللی و جاسوسی اطلاعات میکنند. شوروی سابق، در مسیر یاری رساندن به “فیلیپ ایجی” (Philip Agee) -مامور سابق سیا و افشاکننده معروف- برای تاسیس انتشارات با زمینه کاری افشاگری اسناد کمک شایانی به سازمان DI کرد.
عملیاتهای واقعی یا منتسب؟!
DI، دارای سابقه 40 سال فعالیت حرفهای و مستمر در حمایت از چپگرایان در آمریکای لاتین، آفریقا، و خاورمیانه است. همچنین شایعه معروفی وجود دارد مبنی بر اینکه مامورین اطلاعاتی این سازمان در طی جنگ ویتنام، اسیران آمریکایی را در اردوگاه “کو لوک” (Cu Loc) در شمال ویتنام تحت بازجویی قرار میدادند.
* در نوامبر 1970، “سالوادور آلنده” (Salvador Allende) به ریاست جمهوری شیلی رسید. DI، در اولین اقدام، بیدرنگ از وی و سیاستهایش حمایت کامل کرد تا جایی که “لوئیز فرناندز اونا” -رییس وقت سازمان- با دختر وی به نام “بئاتریس” ازدواج کرد و البته “بئاتریس آلنده” سالها بعد در کوبا خودکشی کرد.
* کمی بعد از کودتای نرم “موریس بیشاپ” (Maurice Bishop) در گرانادا، سازمان DI بلافاصله اقدام به اعزام مشاورین ارشد خود به دولت جدید گرانادا کرد و تا چند سال از بیشاپ حمایت کامل به عمل آورد. اما با نزدیک شدن بیشاپ به آمریکاییها و چرخش سیاست حمایت شوروی از بیشاپ به ژنرال “هادسون آستین” (Hudson Austin) در “جنبش ضد امپریالیستی کارائیب” ، DI عملیات کودتای نظامی علیه بیشاپ را به مدد 780 مامور و مهندس این سازمان با موفقیت به انجام رساند.
طی این عملیات، اینگونه مقرر میشود که “برنارد کوآرد” (Bernard Coard) -معاون نخستوزیر- به وی پیشنهاد شراکت در حکومتداری را بدهد. اما از آنجا که اطمینان وجود داشت که بیشاپ نمیپذیرد، طرح کارآمد به نظر میآمد. سرانجام با رد درخواست از سوی بیشاپ و در نتیجه حمله به کاخ نخستوزیری در سال 1983، بیشاپ بازداشت گردید و به همراه 7 تن از یاران خود به جوخههای اعدام سپرده شد.
اما همانطور که مسند حکومت به بیشاپ که خود کودتا کرده بود وفا نکرد و توسط کوارد و آستین برکنار و اعدام گردید، این دو هم، در همان سال 1983 توسط کودتای آمریکایی دستگیر شد و اولی تا سال 2009 و دومی تا سال 2008 در زندان به سر برد.
* نیکاراگوئه برای کوبا و DI سرشار از توفیق بود. دوستی عمیق DI با “جبهه آزادیبخش میهنی ساندینیستا” (FSLN) به رهبری “کارلوس فونسکا” باعث گردید تا اعضای این حزب بزرگ تحت آموزشهای چریکی DI قرار بگیرند. نفوذ DI در FSLN و موفقیتهای این سازمان اطلاعاتی در نیکاراگوئه به حدی بود که یک بار مانوئل پینیرو -که در بالا معرفی شد- گفت “ما موفقترین عملکرد اطلاعاتی را در میان کشورهای آمریکای لاتین داشتهایم”.
اما عملیات ناموفق ترور “ترنر بی شلتون” -سفیر وقت آمریکا در ماناگوآ نیکاراگوئه- یکی از موثرترین عوامل سقوط رژیم “آناستازیو سوموزا” (Anastasio Somoza) بود. چه، همین امر به آتش درگیری سوموزا و FSLN دامن زد. چرا که شلتون از دوستان بسیار نزدیک خانواده مافیایی سیاسی سوموزا بود که به مدت 43 سال تا 1979 بر اریکه قدرت سیاسی نیکاراگوئه نشسته بودند.
بعد از سقوط حکومت سوموزا و جلوس ساندینیستاییها بر قدرت، نشست 27 جولای 1979 در هاوانا اتفاق افتاد که نشانهای روشن بر نفوذ و تاثیر DI در سیاست نیکاراگوئه بود.در همین جلسه توافقات دیپلماتیک دو کشور در سطح رسمی پس از 25 سال حاصل شد و ژولیان لوپز دیاز -یکی از مامورین ارشد سازمان- به عنوان سفیر کوبا در نیکاراگوئه منصوب گردید.
طبق اطلاعات “آلوارو بالدیزون” (Alvaro Baldizón) -افشاگر معروف FSLN- قریب به 2500 مامور اطلاعاتی در دستگاه دولتی نیکاراگوئه در زمان زمامداری FSLN فعالیت داشتند. آنها وزارت کشور را کاملا در دست داشتند و کوبا دیگر مشورت نمیداد بلکه دستور صادر میکرد و دولت نیکاراگوئه اجرا مینمود.
* نفوذ DI در ونزوئلا مورد سوال و شک است. مخالفان چاوز همیشه به وی انتقاد داشتند که از سازمان DI برای کنترل امنیتی جامعه مشاوره میگیرد. در دوره “نیکولاس مادورو” -رییس جمهور فعلی ونزوئلا- نیز همین اتهامات وجود دارد. در یکی از آخرین درگیریهایی که بین دولت ونزوئلا و مخالفان صورت گرفت، پدر “پالمار” که یک کشیش کاتولیک است، به سخنرانی در این مورد و لزوم استعفای مادورا پرداخت.
* DI پیوسته سالهاست که از جنبش جداییطلبان حکومت پورتوریکو حمایت میکند. طبق ادعای “دانیل جیمز” -افشاگر- سازمان DI در سال 1974 از طریق “فیلبرتو اوخدا ریوس” (Filiberto Ojeda Ríos) -رهبر جداییطلب ارتش خلق بوریکوآ- به “سازمان نیروهای مسلح آزادی ملی” (FALN) پورتوریکو کمک میکرد. وقتی در اکتبر 1974، نیروهای امنیتی پورتوریکو به مدد آمریکاییها موفق به دستگیری ریوس شدند، در محل اختفای وی، اسنادی در رابطه با همکاری وی با سازمان امنیت و اطلاعات کوبا یافتند. وقتی ریوس در سال 1979 از زندان آزاد شد، به همراه 4 گروه دیگر مخالف رژیم کشورش -که از نظر آمریکاییها تروریست خوانده میشدند- اقدام به تشکیل “ستاد انقلاب ملی” کرد. پیش از این، “آلفونسو تارابوخیا” -رییس وقت کمیته تحقیق سنا آمریکا- در اوایل سال 1974 مدعی شده بود که DI نفوذ بسیار عمیقی در حوزه کشورهای آمریکای لاتین و شرق و غرب کشور آمریکا دارد و باعث جنایات بسیاری در این مناطق شده است.
در ژوئن 1974، “خوآن ماری براس” -دبیر کل حزب سوسیالیست پورتوریکو- برای دیدار با فیدل کاسترو جهت تحکیم همبستگی مخالفان حکومت پورتوریکو عازم هاوانا شد. اما سپتامبر 1974، فصل نوی اقدامات خرابکارانه علیه سلطه آمریکاییها در پورتوریکو بود. برخی از مراکز آمریکایی هدف حمله یا بمبگذاری قرار گرفت. آمریکاییها معتقدند که بمبگذاری 25 ژانویه 1975 در “برج فرانسس” منهتن که موجب مرگ 4 نفر و زخمی شدن دهها نفر دیگر شد، به دست DI و FALN صورت گرفت. در همین سال، فیدل کاسترو اقدام به برگزاری اولین کنفرانس همبستگی جهانی برای استقلال پورتوریکو کرد.
سرانجام اف بی آی که سالها بود که از ریوس به تنگ آمده بود و دل پری هم از DI داشت، در 23 سپتامبر 2005 وی را در روستای “هورمیگوئروس” پورتوریکو ترور کرد.
DI و هوشمندی، نه سازش!
اگرچه کوبا به دلیل تحریمهای آمریکایی از حیث تجارت و بخصوص صادرات همیشه در مضیقه بوده است (و تازه اخیرا بر سر آشتی دو طرف پس از 55 سال این مشکل میرود که برطرف شود)، اما از حیث دیپلماتیک این سازمان اطلاعاتی این کشور است که با طراحی مناسبات و معادلات دیپلماتیک، پرچم دیپلماسی کوبا را پیوسته بر فراز نگاه داشته است.
در 10 دسامبر 2013 اتفاق نادر و بسیار عجیبی رخ داد. در مراسم تشییع “نلسون ماندلا” -رهبر فقید آفریقای جنوبی- رائول کاسترو -رییس جمهور فعلی کوبا- و باراک اوباما -رییس جمهور آمریکا- با یکدیگر به نشانه احوالپرسی دست دادند. این اتفاق، بلافاصله از سوی رسانهها و تحلیلگران سراسر جهان مورد تحلیل قرار گرفت. پس از 55 سال خصومت، حال عالیترین مقامات دو کشور به نشانه شروع یک دوستی با یکدیگر دست دادند و تابوی 55 ساله را شکستند. غالب تحلیلگران، این عمل را نشانه شروع لبخند دوستی دو طرف دانستند.
تدبیر DI و اعلام برنامه رائول کاسترو مبنی بر اینکه در سال 2018 قدرت را به کسی غیر از خانواده کاسترو منتقل خواهد کرد، نشان از چرخش فکر شده تصمیمسازان اطلاعاتی و سیاسی در کوبا و آمریکا دارد. رائول پیوسته با سیاستهای اقتصادی چهگوآرا که شیب تندی به سمت شوروی سابق و چین داشت مخالف بود و امروز پس از 5 دهه از واگذاری امور اقتصادی در جلسه هیئت دولت 1960 به “چه”، این “رائول” است که خواهان برقراری رابطه اقتصادی و دیپلماتیک اما با حفظ ایدئولوژی بزرگ سیاسی و انقلابی کوبا است. کما اینکه در اظهارات خود پس از آشتی 19 دسامبر پیوسته اعلام کرده است که آشتی با آمریکا به معنای کامل آن نبوده و کوبا هنوز بر سر مواضع ایدئولوژیک خود زاویه شدیدی با آمریکا دارد.
از طرف دیگر وقتی پس از آزادی 17 دسامبر 2014 آلن گراس آمریکایی و سه جاسوس کوبایی از سوی دو طرف، اوباما بصورت رسمی و البته شفاف اعلام کرد که 55 سال تحریم بینتیجه بود، عملا عدم توفیق در پروژه تسلیم کردن و منزوی ساختن کوبا را پذیرفت. گرچه، در طی این 55 سال، هر دو کشور به شدت ضرر کردند. تحریم های تجاری کوبا برای اقتصاد آمریکا در 54 سال اخیر در هر سال 2.1 میلیارد دلار هزینه در بر داشته و کوبا نیز در کل 1.1 تریلیون دلار در نیم قرن اخیر برای این معضل هزینه داده است.
اساس ایدئولوژی چهگوآرا مخالفت با آمریکا بود و DI در این راه از هیچ تلاش شایستهای دریغ نکرد. مشهورترین عکسی که از چه گوارا گرفته شده تصویری است که با چهره ای نفوذناپذیر همراه با خشم و رنج در مراسم یادبود 100 کوبایی که در انفجاری مشکوک کشته شدند، حاضر است. “کوردا” -عکاس این عکس ماندگار- گفته بود در آن لحظه حالتی از “تسلیم ناپذیری همیشگی” در چهره او دیده که محو آن شده بود. حالا رائول کاسترو بیش از نیم قرن بعد از ثبت این تصویر، با دیدن رنج زندگی کوباییها خواسته با مذاکراتی اقتصاد کشور خود را در مسیری عقلانی قرار دهد؛ عقلانیتی که با وجود برقراری ارتباط با دشمن دیرینه، از همان مسیر تسلیم ناپذیری همیشگی میگذرد.
خنثیسازی 638 بار ترور
معروفترين طرح ترور کاسترو را میتوان طرح ترور با سيگار برگ دانست. در این سيگار که دانشمندان سازمان سيا آن را ساخته بودند، مواد منفجره به همراه توتون بکار گرفته شده و قرار بود در صورت کاسترو منفجر شود. تيم محافظان کاسترو اين طرح را هم مثل خيلی از طرحهای ديگر کشف و خنثی کردند.
“فابيان اسکالانته” (Fabian Escalante)-رئيس سابق DI- پس از بازنشستگی کتابی تحت عنوان “638 راه برای کشتن فیدل کاسترو” را به چاپ رساند و در آن به همه ترورهای نافرجام وی اشاره کرد. بسیاری از تحلیلگران عقيده دارند نام فيدل کاسترو بايد از نظر تعداد دفعاتی که به جانش سوء قصد شده، در کتاب رکوردها ثبت شود. نقشه هايی که در اين کتاب به آنها اشاره شده از طرح هايی که به اجرا درآمده و ناموفق بوده تا نقشههايی که در مرحله طراحی متوقف شده و به اجرا در نيامده را شامل میشود.
بسیاری از این طرحها ممکن است که در نگاه اول تخیلی و به دور از واقعیت به نظر بیاید، اما حقیقت داشته است. یکی از آنها مربوط به ترور زیر آبی وی توسط سیا میباشد. فیدل، علاقه بسیاری به غواضی در آبهای کارائیب و جمعآوری صدف دریایی داشته است. سازمان سیا با علم به این موضوع، اقدام به نصب یک صدف طراحیشده بسیار زیبا در کف منطقه مورد تفریح او میکند. گزارشهایی که در زمان کلینتون فاش شد، نشان میدهد که دزموند فیتزجرالد -رئیس وقت بخش عملیات کوبای سازمان سیا- برای طراحی این عملیات شخصاً تحقیقات فراوانی درباره موجودات دریای کارائیب داشت؛ طرحی که سرانجام به خاطر مشکلات عملیاتی از جمله گشتهای دریایی کوبا کنار گذاشته شد.
نقشه بعدی مربوط به آلودهکردن لباس غواصی وی به نوعی سم کشنده بود. قرار بود “جیمز دانووان” (James Donovan) -دادستان وقت نیویورک- که مشغول مذاکره با کاسترو برای آزادی زندانیان جنگ “خلیج خوکها” بود، لباس غواصی سمی را به او هدیه بدهد. داخل این لباس غواصی با مواد سمی ویژهای که به تدریج از طریق پوست جذب میشد پوشانده شده بود، اما دانووان قبل از آن به صورت شخصی هدیه خود را به کاسترو داده بود و این طرح هم لغو شد.
سازمان سيا که دستبردار نبود يکی از معشوقههای سابق کاسترو را تطمیع کرد تا به سراغ او برود و شب هنگام وقتی کاسترو در خواب است، قرصی سمی را در دهانش قرار دهد. اما مانعی بسیار بزرگ و هوشمند همچون DI بر سر راه این قضیه بود. لذا، وی پیش از انجام عملیات دستگیر شد.
يکی از آخرين تلاشهای سيا برای ترور کاسترو به سال ۲۰۰۰ بر میگردد. وی، در آن زمان به پاناما رفته بود و قرار بود در جايی سخنرانی کند. مأموران سيا 90 کيلوگرم مواد منفجره بسيار قوی زير تريبونی که کاسترو قرار بود پشتش بايستد کار گذاشتند. اما بادیگاردهای کاسترو در بررسی محل اين مواد را پيدا کردند و اين طرح هم به سرنوشت صدها طرح پيشين گرفتار شد.
بعضی از نقشهها هم شکل کلاسيک و ساده داشت. سيا برای ترور کاسترو به دسته های تبهکار و مافيايی کوبا هم متوسل شد. يک بار قرار بود يکی از هم کلاسیهای سابق کاسترو در خيابان به او برخورد کند و در روز روشن اسلحه اش را از جيبش بيرون بياورد و به او شليک کند. يک بار هم قرار بود يک تک تيرانداز در دانشگاه هاوانا به فيدل شليک کند. اما پروژه شليک به کاسترو همان قدر موفق بود که پروژه های مسموم کردن و منفجر کردن او.
البته طرحهایی هم برای از بینبردن کاریزما و جذبه او به کار گرفته شد. به عنوان نمونه، سیا در طرحی قصد داشت تا در یک استودیوی رادیویی که کاسترو از آن سخنرانی زنده داشت مادهای شبیه به الاسدی منتشر کند تا وی دچار توهم شود. ریش کاسترو برای او و همرزمانش نشانی سمبلیک از مبارزاتشان به حساب میآید. اسناد نشان میدهد که به همین خاطر سیا در مقطعی در تلاش بود مادهای سمی در کفش کاسترو قرار دهد که باعث ریختن ریشهای او و خجالتزدهشدن وی در میان طرفدارانش شود. اینها تنها بخش کوچکی از نقشههای سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا برای ترور فیدل کاسترو بهحساب میآید.
این چند مورد فقط اندکی از 638 بار ترور نافرجام یک شخصیت سیاسی آن هم از سوی کشوری که در ترور ید طولا و متبحری دارد بود و این چیزی نیست که بتوان به راحتی از کنار آن گذشت.
هنر DI در خنثیسازی طولانیترین پروژه براندازی و در امتیازگیری سیاسی از مورد گراس
پروژه “هلمز-برتون” را به جرأت میتوان طولانیترین و پر هزینهترین طرح براندازی نظام کوبا دانست.دستگیری “آلن گراس” (Alan Gross) به عنوان یکی از مجریان اصلی این پروژه از مهمترین دستاوردهای اطلاعاتی قرن فعلی برای یک سازمان امنیتی است. لذا، از جهت اینکه پروژه نامبرده به عنوان مهمترین پروژه براندازی علیه نظام کوبا مطرح است، به تفصیل به آن خواهیم پرداخت.
“آلن گراس” -پیمانکار اطلاعاتی و جاسوس 65 ساله آمریکایی- که در دسامبر 2009 در فرودگاه “خوزه مارتی” هاوانا توسط مامورین امنیتی کوبا به اتهام جاسوسی دستگیر شد، پس از 5 سال حبس، سرانجام در دسامبر 2014 به دستور رائول کاسترو -رییس جمهور فعلی کوبا- در برابر آزادی 3 جاسوس کوبایی آزاد گردید.
روزنامه هافینگتون پست در مقاله 24 دسامبر 2014 خود به گزارش جنجالی سال 2012 “دزموند باتلر” (Desmond Butler) -خبرنگار آسوشیتد پرس- اشاره میکند. این گزارش، عملا ادعای مقامات آمریکایی مبنی بر فعالیت بشردوستانه گراس برای یهودیان همکیش خود در کوبا را زیر سوال برد. باتلر، در این گزارش گراس را عامل نفوذی آمریکا در “آژانس توسعه بینالمللی آمریکا” (USAID)دانست که از تجهیزات پیشرفته همچون تلفنهای هوشمند همراه، لپ تاپ، تلفن ماهوارهای، و چیپ مخصوص تلفن همراه که امکان هرگونه ردگیری از سوی سازمان اطلاعات و امنیت کوبا را میگرفت، استفاده میکرده است. منابع آگاه اطلاعاتی به باتلر گفته بودند که این چیپ به هیچ وجه در بازار موجود نیست و فقط در اختیار سازمانهای اطلاعاتی است. به گفته این خبرنگار، یکی از اصلیترین برنامههای گراس دسترسی آزاد و غیرقابل کنترل یهودیان کوبا به اینترنت جهت خرابکاری در کوبا بوده است که USAID از آن به نام “هدف والاتر” یاد میکرده است.
طبق گزارش دیوان محاسبات آمریکا که از اسناد طبقهبندی نشده محسوب میگردد، از سال 1996، مجلس نمایندگان آمریکا 205 میلیون دلار به USAID جهت تقویت مخالفان رژیم کوبا اختصاص داد تا “پروژه تحقق دموکراسی” در این کشور محقق شود. این مبلغ برای مدت زمان 15 سال (از فوریه 1996 تا فوریه 2011) در نظر گرفته شده بود.
طبق گزارش باتلر، USAID قراردادی چند میلیون دلاری با شرکت Bethesda, Md جهت خرید جدیدترین تجهیزات جاسوسی امضاء میکند. گراس، طی پنج سفر خود به کوبا این تجهیزات را به تدریح به کار میگیرد، غافل از اینکه از سوی DI به دقت و شدت تحت نظر قرار دارد. سرانجام به جرم خرابکاری و کارشکنی علیه امنیت و تمامیت ارضی کوبا به 15 سال زندان محکوم میگردد.
در سال 1996 قانون “هلمز-برتون” (Helms-Burton) توسط کنگره ملی امریکا به تصویب رسید. طبق این قانون، پروژه چند ساله نفوذ و جاسوسی و خرابکاری تا حذف فیدل و رائول کاسترو از قدرت و تغییر رژیم کوبا به دموکراسی مورد نظر آمریکا مشخص گردید. USAID تاکنون دهها میلیون دلار صرف این پروژه کرده است. گراس بخش کوچک اما مهم از یک داستان بزرگ است.
“جان کری” -وزیر امور خارجه امریکا- که در سال 2010 سناتور بود، همراه با “هاوارد برمن” (Howard Berman) -دیگر سناتور دموکرات- نسبت به حماقت بزرگ یعنی صرف میلیونها دلار هزینه برای براندازی حکومت کوبا اخطار داد. او در دسامبر همان سال، در نامهای به “هیلاری کلینتون” -وزیر خارجه وقت- و “راجیو شاه” (Rajiv Shah) -رییس وقت USAID- اینچنین نوشت: “از زمانی که لایحه هلمز-برتون تبدیل به قانون شد، ما بیش از 150 میلیون دلار صرف براندازی حکومت کوبا کردهایم و همه هم بیفایده بوده است. سوال این است که اکنون چه به دست آوردهایم؟ نتیجه 50 سال تحریکات خشونتآمیز و انواع فعالیتهای جاسوسی و خرابکارانه در کوبا تا به امروز هیچ بوده است”.
در دوران 8 ساله جورج دابلیو بوش بودجه 3.5 میلیون دلاری USAID برای برنامه آلن گراس در کوبا به 45 میلیون دلار افزایش یافت. اما با روی کار آمدن دولت اوباما، دموکراتهای کنگره این بودجه را به نصف تقلیل دادند. اما دلارهای بوش به طور مخفی همچنان به همان اندازه به USAID میرسید.
گراس که یکی از قراردادهای جاسوسیاش در سال 2012، 300 میلیون دلار بود، پیش از فعالیت در کوبا از سوی USAID در آذربایجان، بلغارستان و کرانه باختری فعالیت داشت اما مشکل کار این بود که نه شناخت کاملی از کوبا داشت و نه زبان اسپانیایی را میدانست و همین امر هم تبدیل به پاشنه آشیل وی که هر سازمان اطلاعاتی نیاز دارد، گردید.
گراس، در “لباس میش” صلحطلب و دلسوز انسانها، شمایل گرگ قاچاقچی انواع تجهیزات الکترونیک جاسوسی را پنهان کرده بود. برنامه بر این بود که در لوای یهودیان و تحت پوشش آنها عملیات انجام گیرد. او حتی چند نفر از رهبران یهودی کوبا را به شدت به دردسر انداخت. سرخوش و مغرور از اینکه پروژه براندازی را خوب پیش میبرد و غافل از اینکه از سال 2001 به دقت تحت نظر سازمان بسیار زبده امنیت و اطلاعات کوبا (DI) قرار دارد. در سال 2004، بخاطر دریافت 400 دلار ناچیز از “مارک واچنهایم” (Marc Wachtenheim) -دیگر پیمانکار USAID- وسایل جاسوسی را به یک مخالف رژیم کوبا رساند؛ باز هم غافل از اینکه این مخالف در اصل یک مامور نفوذی سازمان DI به نام رمزی “خراردو” بود.
اما واچنهایم که عضو بنیاد “پان آمریکن” بود، در سال 2001 شخصی به نام “کولرا” (Collera) را برای دیدار با “اوتو رایش” (Otto Reich) – جاسوس کهنهکار دو رگه آمریکایی-کوبایی وزارت خارجه – همراه خود به واشنگتن برد. او طی این دیدار، به رایش گفت که کولرا که کوبا را مثل کف دستش میشناسد، نظرش بر این است که از لژهای ماسونی این کشور برای بکارگیری ماهوارهها و تجهیزات بهره گرفته شود. رایش میپذیرد و عملیات آغاز میگردد. کولرا که در اصل با سابقه 25 سال، مامور نفوذی DI بوده، مامور خراردو را به عنوان استاد اعظم “لژ جامع ماسونی کوبا” (بزرگترین مرکز ماسونی کوبا) معرفی میکند. و اینچنین میشود که رایش و واچنهایم و گراس در تله اطلاعاتی DI میافتند.
ظاهرا عوامل سیا در کوبا نسبت به جاسوس بودن کولرا به واچنهایم و گراس اخطار داده بودند اما این قضیه از سوی این دو نفر جدی گرفته نشده بود.
DI پس از اینکه طی 8 سال وی را تحت ردگیری و نظارت قرار داد، بسیاری از عوامل پروژه براندازی را از طریق وی شناخته و دستگیر کرد و سپس در زمانی که اطمینان حاصل نمود که نوبت خود اوست، وی را دستگیر کرد و طی بازجوییها او را کاملا تخلیه اطلاعاتی کرد و پس از 5 سال دیگر که در بازداشت بود و عملا دیگر به کار نمیآمد، آزادی گراس را مشروط به آزادی سه عامل ارزشمند خود نمود. از سازمان زبدهای که بیش از 50 سال در مقابل 638 فقره ترور فیدل کاسترو هوشمندی و ذکاوت نشان دهد و در برابر موج عظیم خرابکاری مقاومت کند، چیزی به غیر از این نمیتوان توقع داشت. این رودست اطلاعاتی 8 ساله (از سال 2001 تا 2009)، یکی از شاهکارهای سازمان قدرتمندی چون DI است.
ایدئولوژی مشخص، نگاه وسیع، برآوردهای امنیتی دقیق، هوش سیاسی، فراست اطلاعاتی و تجربه حفاظتی (که از این مورد بیش از هر مورد دیگر بهره برده) از DI چهرهای ساخت که حتی آمریکاییها -در جایگاه دشمن- اعتراف به صلابت و لیاقت آن کردهاند و هم در مقام عمل اثبات گردیده است. این نهاد اطلاعاتی، سازمانهای امنیتی که مدعی امپراتوری اطلاعاتی و سیاسی جهان را یدک میکشند بیش از 50 سال مسخر خود کرده است؛ سازمانی که همچون سمندر (به معنای متولد شده از آتش) از گوهرهای سوزان (آتش آرمان و ایدئولوژی) خلق شده است.
منابع و مآخذ:
http://www.alternet.org/truth-about-bungling-agent-alan-gross-even-weirder-you-thought
http://www.huffingtonpost.com/2014/12/24/alan-gross-cuba_n_6377774.html
http://www.britannica.com/EBchecked/topic/160585/DGI
http://www.bartarinha.ir/fa/news/167806/
http://goftemannews.com/37909
http://persian.euronews.com/2014/12/19/changing-us-cuba-relations-divide-cuban-americans/
http://isna.ir/fa/news/
http://www.cubademocraciayvida.org/web/article.asp?artID=22594
http://www.globalsecurity.org/intell/world/cuba/dgi.htm
http://nationalinterest.org/commentary/cubas-spies-still-punch-above-their-weight-9147
http://hamshahrionline.ir/details/156234
http://www.bbc.co.uk/persian/worldnews/story/2006/08/060813_mv-castro-bd-terror-plot.shtml
http://www.iribnews.ir/NewsText.aspx?ID=332356
https://www.rand.org/pubs/technical_reports/2005/RAND_TR131.pdf