نگاهی به کاهش ۳۵ درصدی حقابه ایران از هیرمند در دوران محمد رضا پهلوی
به گزارش سایت تحلیلی خبری پونهزار به نقل از خراسان، اسدا…علم در خاطراتش می نویسد:«این کابوس مرا در خود فرو می برد. مدتی راه رفتم، مدتی فکر کردم، چندین دفعه استعفا از خدمت نوشتم، باز پاره کردم. فکر می کردم کار گذشته را استعفای من دوا نمی کند … تیر از شست گذشته است، دیگر هیچ. هزار بار به نعیم خان درود فرستادم و به دولت لعنت. مرتیکه مثل شیر آمد و تهدید کرد که اگر می خواهید کمک به ما را در گروی آب هیرمند نگاه دارید، ما نمی خواهیم و این بدبخت ها آن قدر از چپ گرایی افغانستان ترسیدند که همه شرایط را قبول کردند و بالاخره دیشب [ضربه] آخر را زدند. کسی چه می داند؟ شاید هم از ارباب های نامرئی دستور ارتکاب این خیانت را داشتند … به حدی بدحال بودم که به دفتر کار خودم هم نرفتم. یکسر به سراغ یار و شراب شتافتم. مدتی شراب خوردم و گریه کردم و او ندانست چرا؟ فقط چون مرا منقلب یافته بود، او هم بالطبع گریه می کرد! البته این خیانت، ده تا پانزده سال دیگر ظاهر می شود که من مرده ام. ولی مثل این است که یک قطعه گوشت بدن مرا بریده اند و پیش چشم من جلوی سگ انداخته اند.» [1] او از کدام خیانت حرف می زد؟ از چه چیز نگران بود؟ ده تا پانزده سال بعد چه اتفاقی قرار بود بیفتد؟ ارباب های نامرئی دستور چه کاری را داده بودند؟ مسئله آب هیرمند چه بود و چه اهمیتی داشت؟
مسئله ای به نام هیرمند
رود هیرمند از رودهای پرآب شرق فلات ایران است. این رود از کوه های بابا در سلسله جبال «هندوکش» سرچشمه می گیرد و پس از طی 1100 کیلومتر و سیراب کردن اراضی مسیر، به دریاچه هامون می ریزد. با توجه به شرایط اقلیمی منطقه سیستان در ایران و کمبود نزولات آسمانی، حیات منطقه، پیوندی جدی با حیات دریاچه هامون دارد و در واقع دریاچه هامون کلید پایداری زیستی در این منطقه است. پس از جدایی افغانستان از ایران طبق قرارداد پاریس [2] ، افغان ها بارها و بارها به بهانه های مختلف از جاری کردن حقابه ایران از رود هیرمند به سمت هامون خودداری کرده اند. نخستین قرارداد دوجانبه برای حل و فصل موضوع در سال 1318ه.ش به تصویب طرفین رسید. ماده یک این معاهده تأکید داشت: «دولتین ایران و افغانستان موافقت می نمایند که همه ساله هر مقدار آب رودخانه هیرمند که به بند کمال خان می رسد بین ایران و افغانستان از بند کمال خان به بعد بالمناصفه تقسیم شود.» این وضعیت باعث ورود مناسب آب به دریاچه هامون و تداوم حیات آن و نیز منطقه سیستان می شد. هامون به عنوان هفتمین تالاب بین المللی جهان، تا پیش از خشک شدن بیشتر قسمت هایش، ( از سال 1370ه.ش) یکی از مهمترین جاذبه های گردشگری و منبع درآمد صدها هزار نفر از مردم منطقه بوده است.
حقی که از دست رفت
با وجود انعقاد قرارداد 1318ه.ش، افغان ها به تعهداتشان در مورد تقسیم مساوی آب هیرمند عمل نکردند. به همین دلیل موضوع مناقشه بر سر حقابه ایران از رود هیرمند همچنان به قوت خود باقی ماند. با بالا گرفتن اختلاف بر سر آب رود هیرمند میان ایران و افغانستان، کمیسیونی موسوم به دلتا با مشارکت آمریکایی ها برای حل و فصل موضوع تشکیل شد. نتیجه نشست های این کمیسیون، انعقاد قرارداد 1351ه.ش میان ایران و افغانستان درباره حقابه رود هیرمند بود. این قرارداد پس از کسب رضایت شاه، توسط هویدا امضا شد و در 10 مردادماه 1352ه.ش، به تصویب مجلسین ایران رسید. این همان قراردادی است که علم در خاطراتش از آن انتقاد کرده است. با نگاهی دقیق به متن قرارداد، دلایل مخالفت علم با آن را در می یابیم. اسدا…علم و خانواده اش برای قرن ها در منطقه جنوب خراسان و شمال سیستان فعال مایشاء بودند. او می دانست که شرایط پذیرفته شده از سوی ایران چه عواقبی را به دنبال خواهد داشت. مطابق قرارداد 1351ه.ش، از 5 میلیارد و 661 میلیون و 700 هزار مترمکعب آب سالیانه هیرمند، تنها 819 میلیون و 729 هزار متر مکعب، آن هم در سال هایی که بارش در حد نرمال و بیشتر بود، به ایران می رسید. [3] معنای این تصمیم، کاهش سهم ایران از 50 درصد آب رود هیرمند به کمتر از 5/14 درصد بود؛ یک کاهش حدود 35 درصدی در حقابه ایران که می توانست طی چند سال یک فاجعه تمام عیار ایجاد کند.
دیدگاه شاه و درباریان
آیا شاه از این واقعیت مطلع نبود؟ بعید به نظر می رسد او از آسیبی که به منطقه سیستان، به واسطه این قرارداد، وارد می آمد، بی اطلاع بوده باشد. علم در خاطراتش می نویسد:« … عرض کردم آیا اجازه می فرمایند به وزیر خارجه ابلاغ کنم مبادله قرارداد را با افغان ها به تأخیر بیندازند؟ فرمودند، نه! من گفتم مطالعه کردند، پس از آن که قانون به توشیح من رسیده و اعلان شده، دیگر مبادله نشدن قرارداد تأثیری ندارد. من چنان از کوره در رفتم و گیج شدم که جسارت کرده به عرض رساندم این هم مثل هزاران خلاف که به عرض مبارک می رسانند، خلاف محض است … .» [4] شاه کاملاً از مفاد معاهده با خبر بود. او می دانست که کم کردن ناگهانی 71 درصد از ورودی آب به دریاچه هامون چه فاجعه ای به بار خواهد آورد. [5] آیا شاه هم مانند بسیاری از مقامات رژیم گمان می کرد سیستان ارزش این مسئله را ندارد و می شود منافع مردم آن را قربانی اهداف ظاهراً سیاسی کرد؟ در میان سیاست مداران و اطرافیان شاه، که خاطرات خود را به رشته تحریر درآورده اند، تنها علم به تفصیل درباره مسئله حقابه رود هیرمند و مشکلاتی که بعدها در منطقه ایجاد خواهد شد، سخن گفته است. سایر اطرافیان شاه، عموماً درباره این مسئله سکوت کرده اند. علم و خاندانش در منطقه جنوب خراسان و سیستان صاحب نفوذ و منافع فراوانی بودند و بعید نیست این دلواپسی به دلیل همین مسئله بوده باشد. او در یادداشت هایش، به شکلی گذرا و محدود، از دلایل بی توجهی شاه و درباریان به این مسئله پرده بر می دارد و پس از مطرح کردن موضوع امکان دستور «ارباب های نامرئی» برای انجام این «خیانت»، می نویسد:«مقداری در این فکر بودم که این دولت هویدا به شاهنشاه من خدمت می کند یا خیانت؟ ارزش وجود یک ولایت با امور اقتصادی سنجیده شود! یاللعجب! یک وجب خاک [میهن] به میلیارد می ارزد، آن وقت بگوید سیستان که ارزش اقتصادی ندارد. حداکثر سالی 40 میلیون تومان عایدی می دهد. من در عجبم … .»
به این ترتیب سیستان برای بیشتر فعالیت های کشاورزی و دامپروری خود باید به نزولات آسمانی دل خوش می کرد. طولی نکشید که با بروز خشکسالی ها، از اوایل دهه هفتاد شمسی و کاهش شدید بارندگی ، خطر نابودی تالاب هامون، بیش از پیش روشن شد و طی کمتر از دو دهه، هفتمین تالاب جهان را به نیستی کشاند. از آن جا که بر اساس قرارداد 1351ه.ش، در صورت کاهش آبدهی رود هیرمند، به پایین تر از حد نرمال، یعنی 5 میلیارد و 661 میلیون و 700 هزار مترمکعب آب در سال، افغان ها می توانستند به نسبت کسری آب، از سهم ایران بکاهند، اوضاع آب سیستان بیش از پیش بحرانی شد؛ بحرانی که با وجود بارش ها و سیلاب های اخیر و برخی امیدها برای احیای تالاب هامون، همچنان باقی است و ادامه حیات این منبع راهبردی آب برای مردم منطقه را با تردید جدی روبه رو کرده است.
پی نوشت
یادداشتهای علم، جلد ششم، صص 480 و 481
برخی معتقدند در قرارداد پاریس صرفاً هرات از ایران جدا شد و حرفی راجع به جدایی تمام افغانستان در آن به میان نیامد
ماده 2 معاهده 1351ه.ش:«مجموع مقدار آبی که از رود هیرمند (هلمند) در سال نرمال آب و یا سال مافوق نرمال از طرف افغانستان به ایران تحویل داده میشودمنحصر است به متوسط (اوسط) جریان 22 متر مکعب در ثانیه طبق جدول شماره ده “راپور کمیسیون دلتای هلمند” مورخ 28 فوریه 1951 مطابقتقسیمات ماهانهای که در ستون 2 جدول مندرج ماده سوم این معاهده ذکر شده و یک مقدار اضافی متوسط (اوسط) جریان 4 متر مکعب در ثانیهمتناسب به تقسیمات ماهانه مشمول ستون 2 که در ستون 3 جدول مندرج در ماده سوم توضیح گردیده و به سابقه حسن نیت و علایق برادرانه از طرفافغانستان به ایران تحویل داده میشود.»
یادداشتهای علم؛ جلد ششم؛ ص 477
کاهش حق آبه ایران به 5/14 درصد از 50 درصد قبلی، 70 درصد از حجم آب ورودی هیرمند به هامون کم میکرد.
همین 850 تا را هم بعد از شاه نمیتوانند از افغانها پس بگیرند و یا شاید کشت خشخاش برایشان پر سودتر است ؟
زارت ، موضوع بازهم فروش ایران توسط خاندان کثافت زده الپهلویست ، در صورتی میتوانید فرافکنی کنیو که
ادعایتان را اثبات کنید پس در این فقره از مفلوک بودنتان حتی جای فرافکنی ( پوشاندن زشتی خود با زشتی دیگران ) هم نمیباشد
بدابحالتان که حتی خشخاش هم یکی از شاخصه های انکار ناپذیر به گواه تاریخ فساد در خاندان الپهلویست از مصرف تا تولید????
در صورتیکه توانستی به یک مگس بهمانی که گل بهتر است از کثافت بهمان میزان میتوانی به یک ویرانه طلب بفهمانی که میهن پرستی از الپهلوی بهتر است