«شهید کرم دهقانی»، دانشجویی که از تزکیه نفس به شهادت رسید
به گزارش پایگاه تحلیلی خبری پونه زار، شهید کرم دهقانی از شهدای شاخص دانشجو بود که تلاش وی برای تزکیه نفس، از وی شخصیتی ساخته بود که دوستان و همرزمانش سرنوشتی جز شهادت را در طالع وی نمیدیدند.
*حضور در جنگ
این شهید والامقام در سوم آذر 1342 در خانوادهای مذهبی و مردمی و در محلهای شهیدپرور که از آن 17 شهید، 2 آزاده و 9 جانباز تقدیم انقلاب شده است، در فریدونشهر چشم به جهان گشود. مهربانی، عطوفت و مردم داری شاخصه بارز وی بود. وی فرزند اول خانوادهای پرجمعیت بود، با برادرانش مهربان بود و در تحصیل دروس به ایشان کمک میکرد.
شهید دهقانی بسیجی بود و دست برادرانش را نیز گرفته و در بسیج ثبت نام کرده بود و هر جمعه به آنها احکام یاد میداد. کمک کار پدر بود و اجازه نمیداد پدر بار سنگین خانوادهای پرجمعیت را به تنهایی بر دوش بکشد.
در مقطع دبیرستان بود که جنگ رژیم بعث صدام علیه کشورمان آغاز شد. زمانی که همشهریان و همسایگان راهی جبهه میشدند از آنها میخواست تا او را نیز به همراه ببرند تا این که سر انجام در اواخر مقطع دبیرستان، قبل از این که دیپلم خود را اخذ کند از پدر اذن حضور در جبهه را میگیرد و در سال 1361 راهی جنگ میشود.
قبل از رفتن برادر بعد از خود را صدا کرده و چم و خم زندگی را به او یاد داده و پدر و مادر را به وی میسپارد و از او میخواهد اجازه ندهد جای خالیاش کمر پدر را زیر بار سختی زندگی خم کند.
در سالهای 1361 تا 1364 در خط مقدم نبرد حق علیه باطل حضور پیدا میکند. چند باری برای مرخصی به خانه بازمیگشت اما بلافاصله دوباره راهی جبهه میشد. در همان رفت و برگشتها مقطع دبیرستان را تمام کرد و در دانشگاه قبول شد. چند هفتهای در دانشگاه درس خواند اما دوباره به جبهه بازگشت.
کرم دهقانی در عملیاتهای رمضان، محرم، والفجر 1 و والفجر 2 حضور پیدا کرد تا این که در عملیات والفجر 2 از ناحیه سر و گردن مجروح شد لذا برای درمان به خانه بازگشت. مدت کوتاهی فریدونشهر بود و از فیض پدر و مادر بهره برد ولی دوباره نگاهش که به سوی دفاع از اسلام و میهن بود او را به سمت جبهه کشاند. ماندنش در فریدونشهر کوتاه بود و برای بار چندم به جبهه بازگشت.
این بار در عملیاتهای والفجر 3، والفجر 4، بدر، خیبر و والفجر 8 حاضر شد که عملیات آخر در فاو، او را برای همیشه جاودان کرد و روح پاکش را به عرش برد. وی در 12 اسفند 1364 در کارخانه نمک فاو در اثر پاتک شدید دشمن به همراه قریب 290 نفر از همرزمانش به شهادت رسید و پیکر مطهرش هیچ گاه بازنگشت و جاویدالأثر ماند.
*ماجرای دیدن رؤیای صادقه
نوروز گوگونانی، همسایه و همرزم شهید نقل میکند: یک روز شهید دهقانی به من گفت امروز خواب عجیبی دیدم. خواب دیدم در ارتفاعاتی عملیات و آن ارتفاعات را تصرف کردیم. بعد عراقیها پاتک زدند و آن تپهها را پس گرفتند. من مجروح شدم و خیلی تشنه بودم که رسیدم به چشمه جوشان و استخر پرآبی و از آب آن نوشیدم. از تعریف کردن این خواب 24 ساعت نگذشته بود که اعلام شد عملیاتی در پیش است و نیروها آماده اعزام شوند که شهید دهقانی هم با ایشان به راه افتاد و بعد برای من تعریف کرد که:
«ما را به اهواز بردند و از آن جا با هواپیما به سنندج منتقل کردند و سپس به خطوط مقدم رفتیم تا در ارتفاعاتی که بعدها تپههای شهید برهانی نام گرفت، عملیات کنیم.
لشکر امام حسین =علیهالسّلام- شبانه این عملیات را انجام داد و تپهها را تصرف کرد اما موفق نشدیم آن را تثبیت کنیم لذا صبح عراقیها پاتک زدند و بر ما غالب و بر ارتفاعات مسلط شدند. هنگام عقب نشینی ما در دامنه کوه بودیم و دشمن بر روی قله لذا شرایط سختی پیش آمده بود و عراقیها بر ما مسلط شده بودند و بر سرمان آتش میریختند و ما آن جا خیلی تلفات دادیم.
تا اینکه کم کم عراقیها از ارتفاعات به سمت ما سرازیر شدند و به مجروحانی که در مسیر افتاده بودند تیر خلاص میزدند. در آن دامنه کوه نزدیک سیم خاردار اول عراقیها یک روحانی مجروح شده بود تا دید من زنده هستم پیکر یکی از شهدا را روی من کشید تا عراقیها متوجه زنده بودن من نشوند و من را به اسارت نبرده یا شهید نکنند.
عراقیها جلو میآمدند. مرتب دعا میکردم عراقیها متوجه من نشوند و من را به اسارت نبرند. رسیدند به نقطهای که من آن جا افتاده بودم و چون پیکر آن شهید بر روی من بود از کنار من عبور کردند و متوجه من نشدند.
دو روز زیر این جنازه بودم و شرایط برای بلند شدن و فرار کردن به سمت جبهه خودی فراهم نبود تا این که یک بار در خواب یکی از معلمان خودم را دیدم و از دیدن این خواب چنین احساس کردم که اکنون دیگر میتوانم فرار کنم. شب دوم هر طور بود از آن محل دور شدم از مسیر خارج شدم و به همان استخر و چشمهای رسیدم که در خواب دیده بودم و از آن آب نوشیدم و نجات پیدا کردم.»
*علاقه به حضرت زهرا سلاماللهعلیها
عبدالرضا اصلانی از مداحان فریدونشهری و از همرزمان شهید نقل میکند: «شهید دهقانی علاقه زیادی به حضرت زهرا -سلاماللهعلیها- داشت و در بین مداحان خیلی شهید تورجیزاده را دوست داشت. روزی از کَرَم پرسیدم چرا در بین این همه مداح این قدر به شهید تورجیزاده علاقه دارد؟ پاسخ داد برای این که شهید تورجیزاده دو خصوصیت دارد یکی این که جزء مداحانی است که همیشه در جبهه حضور دارد و در کنار رزمندگان اسلحه در دست با دشمن مبارزه میکند و دوم این که همیشه روضه حضرت زهرا -سلاماللهعلیها- را میخواند.
به ما که مداح بودیم هر گاه میخواستیم مداحی کنیم سفارش میکرد که روضه حضرت زهرا هم بخوانیم و این را فراموش نکنیم و همواره میگفت از اسیر شدن خیلی واهمه و ترس دارم و اصلاً دوست ندارم اسیر شوم.
*خلوت گزینی برای تزکیه نفس
شهید دهقانی همواره در یگانهایی حضور پیدا میکرد که همشهریان و دوستان و آشنایانش در آن نباشند و هدفش هم این بود که جهادی که انجام میدهد صرفاً به خاطر خدا باشد و ذرهای شک و شبهه و ریا به آن راه پیدا نکند.»
رضا رفیعی، دوست دوران بچگی تا زمان شهادت شهید دهقانی، اظهار میکند این شهید همواره به دنبال پیدا کردن جایی بود که آشنایی نباشد تا بتواند با خدای خود خلوت کرده و به محاسبه و تزکیه نفس بپردازد.
برادر شهید دهقانی نیز بیان میکند: «روزی که در جبهه حضور پیدا کرده بودم به سراغش رفتم و گفتم ما 17-18 نفر از بچههای فریدونشهر در گروهان کناری دور هم جمع هستیم، هم دوری از شهر و خانواده را زیاد احساس نمیکنیم و هم گپ میزنیم و خوش میگذرانیم و در درسها هم به همدیگر کمک میکنیم شما هم بیا پیش ما باش.
جواب داد: به سه دلیل نمیخواهم پیش همشهریان و دوستانم باشم اول این که اگر پیش آنها باشم و یکی از این بچهها شهید بشود در خودم نمیبینم که بتوانم در چشمان پدر و مادرش نگاه کنم و به آنها بگم چه اتفاقی برای فرزندشان افتاده است دوم این که در جمع شدنها و گپ زدنهای دوستانه خواه ناخواه صحبتها به غیبت کشیده میشود و غیبت هم گناه کبیره است و اگر ما این گناه را مرتکب شویم ثوابهایی که جمع کردهایم را از دست میدهیم و سوم این که دوست دارم تنها باشم چرا که اگر در تنهایی و غربت باشم بهتر میتوانم به تزکیه نفس بپردازم. ما اگر با هم باشیم از خودمان غافل میشویم و این غفلت باعث میشود فرصتها را از دست بدهیم و آن خودسازی را که مدنظر امام خمینی -رحمة الله علیه- است انجام ندهیم.
*نحوه شهادت و مفقودالجسد شدن
محسن خدایگانی، از رزمندگان فریدونشهری دوران دفاع مقدس، اظهار میکند: «روزی در یکی از غروبهای خیلی دلگیر خوزستان که بعضی از دوستانمان شهید و یا مجروح شده و به بیمارستانها منتقل شده بودند دلم گرفته بود. با خودم گفتم سری به مقر گردان حضرت امیرالمؤمنین -علیهالسّلام- که شهید کرم دهقانی فرمانده گروهان جعفر این گردان بود بزنم.
به محل این گردان رفتم و وقتی وارد کوچه ذوالفقاریه شدم از دور شهید دهقانی را دیدم و او هم مرا دید و به استقبال من آمد و من را به مقرّ خودش هدایت کرد. اما خیلی ناراحت و نگران و بغض آلود بود. فهمیدم که تازه از عملیات شناسایی برگشتند و در این عملیات دو نفر از دوستانش در هوالعظیم به تور نیروهای اطلاعانی دشمن که در هور مخفی شده بودند افتاده و اسیر شدهاند. سعی کردم با او صحبت کنم و او را دلداری بدهم. سحرگاه همان روز بود که عملیات والفجر 8 انجام شد و آنها با عبور از اروندرود در فاو مستقر شدند.»
حسن تواضعی، از غواصان حاضر در عملیات والفجر 8، اظهار میکند: «در روز عملیات گردان حضرت ابوالفضل -علیهالسّلام- و گردان حضرت امیرالمؤمنین -علیهالسّلام- با هم عمل کردند. من در گردان حضرت ابوالفضل بودم و شهید دهقانی در گردان خط شکن امیرالمومنین. گردان آنها مستقر شده بودند که ما در حال حرکت بودیم تا در خط حاضر شویم. در مسیر که از میان گردان امیرالمومنین عبور میکردیم در آن تاریکی شب در حین حرکت کرم دهقان را صدا میزدم که یک بار آمد نزدم و گفت چه میخواهی که من را دید و شناخت و همدیگر را بغل کردیم. با توجه به چهره معنویاش که در آن تاریکی کاملاً نورانی بود به او گفتم: چهرهات نشان میدهد در این عملیات شهید خواهی شد، من را بغل کرد و با هم نجوایی کردیم و بعد از خداحافظی از هم جدا شدیم.»
در آن عملیات از حدود 300 نفر نیروی گردان امیرالمومنین تنها 12 نفر زنده ماندند و بقیه از جمله شهید کرم دهقانی در فاو به شهادت رسیدند و پیکر مطهرشان زیر آتش سنگین بین ایران و عراق باقی ماند. بعد از جنگ در آن محل تفحصهایی شد و پیکر تعدادی از شهدا پیدا شد اما هیچ گاه اثری از شهید کرم دهقان به خانه بازنگشت.
*وصیت به پیروی از ولایت و حفظ جایگاه زن
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
ای کسانی که ایمان آوردید آیا دلالت کنم شما را را به تجارتی سودمند که شما را از عذاب دردناک نجات میدهد آن تجارت این است که به خدا و رسولش ایمان بیاورید و با جان و مال خود در راه خدا جهاد کنید این از هر کاری اگر بدانید سودمندتر است، (سوره الصف)
آری خدای من، ما با زبان و دلمان ایمان آوردیم به تو و رسولت و با عمل خود آن را ثابت کردیم. آری خدا، ما آمدیم تا با جان و مال خود در راه تو جهاد کنیم پس مارا بپذیر، سپاس ربالعالمین که شروع زندگی ما را سعادت و سرانجام آن را شهادت قرار دادی. معبودم، معشوقم، سپاست میگویم، اما در این لحظات تصمیم دارم با خون، سپاست گویم که تو را سزاست. خدای من، چه بگویم که حتی نمیتوانم شکر یکی از نعمتهایت راهم به جا آورم. ای رحمن و رحیم، از تو نمیتوان گفت.
با سلام و درود بر رسول خدا محمد(ص) سلامی هم بر مهدی موعود (عج) سلام بر خمینی عزیزم، جان دلم، قلبم، این پیر دلسوخته عاشق عارف و با سلام بر ارواح طیبه شهدای اسلام، از صدر تا فردا و فرداها، سلام خدمت شما امت اسلام، در این لحظات ماندنم در این دنیای گذرا که دیگر جای ماندنی برای ما نیست و باید برویم.
امت اسلامی اسلام با خون رشد کرده و به اینجا رسیده، اسلام با خون امامان شهید به اینجا رسیده و انقلاب ماهم با خون به ثمر رسیده و بیشک حفظ آن با خون ممکن است.
بدانید خواهران و برادران اگر مظلومیت اسلام و شیعه را احساس میکنید و اگر مظلومیت علمای اسلام را در زندانهای جنایت کاران تاریخ مشاهده کردید و میکنید و فرزندانتان را در بیابانهای جنوب و کوههای سر به فلک کشیده کردستان برای خدا قربان کردید و دوست دارید راه آنها را که راه رسول الله است ادامه دهید و اگر میخواهید اسلام ما بماند آن اسلام فقاهتی بماند، باید به اهمیت ولایت فقیه پی ببرید و از علمای اسلام که شاگردان تربیت شده مکتب امام صادق (ع) میباشند، اطاعت و پیروی کنید و بدانید اسلام با ولایت میماند و بدون آن محال است.
در امام دقیق شوید و او را بشناسید ببینید چرا او روز فریاد بر میآورد که آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند و شبها در تاریکی محض محاسن سفید خود را بخاک میگذارد و از عشق مولای خود همچون شمع می سوزد.
پاسداران و سربازان و بسیجیان سعی کنید با اعمال و رفتارتان مبلغ اسلام باشید. اخلاق اسلامی را سرلوحه حرکت خویش قرار دهید و بازوی مسلح ولایت فقیه باشید.
شما پدران و مادران با صبر و پایداری در برابر مشکلات در این جهاد مقدس سهیم باشید و فرزندانتان را مانع از رفتن به جبهه نشوید زیرا فردای قیامت جواب امام حسین(ع) و حضرت زینب(س) دادن مشکل است.
شما خواهران بدانید اسلام با عفت و پاک دامنی فاطمه و زینب به اینجا رسیده و با حفظ عفت و حجاب اسلامی حفظ خواهد شد که زینت زن حفظ حجاب اوست.
شما دانش آموزان، شما که من هرچه در دل دارم به شما میخواهم بگویم اما فرصت نیست جملاتی را در این نوشته متذکر میشوم. بدانید آن زمان که شهیدانمان صورتهای خونین خود را روبه کربلای حسینی در بیابانهای گرم خوزستان آرام آرام میکشانند فریاد بر میآورند که ای عزیزان پیام مارا به جهانیان برسانید و بدانید که هیچ قشری در جامعه از این رسالت عظیمی موفق بیرون نمیآید مگر قشر تحصیل کرده پس بخوانید و بخوانید همراه با تقوای الهی. والسلام
انتهای پیام/