جایی نوشته شده بود مجروح شده است، جایی نوشته شده بود به شهادت رسیده است، جایی نوشته شده بود اخبار تأیید نشده خبر از شهادت ایشان داده است. مبهوت مانده بودم. حالم دگرگون شده بود. صبحانه خوردن را فراموش کردم. سریع به دنبال کنترل تلویزیون گشتم. خدا خدا میکردم شایعه باشد.
تلویزیون را روشن کردم. شبکه یک در حال پخش قرآن بود. سریع زدم شبکه خبر. دنیا روی سرم خراب شد. خبر فوری مرتب در شبکه خبر زیرنویس میشد. حاج قاسم به شهادت رسیده بود. اکثر کانالهای دیگر تلویزیون همه پخش عادی خود را متوقف کرده و به این واقعه میپرداختند. گریهام گرفته بود. همسرم که چند روزی بود به منزل پدرش در شهر دیگری رفته بود، تماس گرفت گوشی را برداشتم گفت خبر را شنیدی گفتم بله و هر دو زدیم زیر گریه.
بیقرار شده بودم. با صدای قرآنی که از شبکههای مختلف تلویزیون پخش میشد، اشک میریختم و ضجه میزدم. اینترنت و فضای مجازی را چک میکردم بلکه جزئیات بیشتری از واقعه پیدا کنم. آرزو میکردم یک نفر این خبر را تکذیب کند. موضوع همه گروهها و کانالها و قریب به اتفاق سایتها و خبرگزاریها این مسأله شده بود. حتی خبرگزاریهای کشورهای دیگر جهان نیز آن را پوشش دادند.
امام جمعه شهر تماس گرفت و از من خواست اطلاع رسانی کنم که ساعت 10 صبح در مسجد جامع اجتماعی برگزار میشود. صدایش گرفته، غم آلود و گریان بود. اطلاع رسانی را از طریق کانالهای خبری خودم انجام دادم و برای عدهای هم پیامک ارسال کردم.
ساعت 10 به مسجد رفتم. همه گریه میکردند. شهر ما کوچک است و رسم است هرگاه کسی فوت میکند، اغلب مردم شهر برای خاکسپاری و عرض تسلیت نزد خانواده متوفی رفته و آنها را دلداری میدهند. بسیار گریه کردن مردم شهرم در از دست دادن عزیزانشان را دیده بودم. اما آن روز در مسجد جامع فریدونشهر گویا همه شهر عزیزترین کس خود را از دست داده باشند. همه از عمق وجود غمگین بودند. همه گریه میکردند.
وارد مسجد که شدم فضای حزن انگیز و سنگین آن را حس کردم. جای سوزن انداختن نبود، صحنهای که خیلی به ندرت در آن جا دیده بودم. همه مردم احساس میکردند صاحب عزا هستند، این کاملاً مشخص بود. بیشتر از همه این پاسداران بود که ضجه میزدند. برخی سر بر روی دیوار گذاشته و گریه میکردند و برخی همدیگر را بغل کرده بودند. تاکنون ندیده بودم همه شهر طوری عزادار شوند که گویی عزیز خود را از دست دادهاند.
فقط این نبود. چه آن موقع و چه بعد از آن دقت کردم و دیدم مردم طوری سردار سلیمانی را با نام «حاج قاسم» خطاب میکنند گویی رفیق صمیمی و یا برادری، آشنای بلافصلی و از این قبیل باشد. همه احساس میکنند خیلی به این سردار دلها نزدیک هستند. همه آن را از خودشان میدانستند در حالی که حاج قاسم خیلی هم در تلویزیون و مطبوعات و غیره دیده نمیآمد و حرف نمیزد.
شاید این خصلت خدایی شدن است که زمانی که یک نفر فناء فی الله شد، مانند خدا، که همه او را نزدیکترین کسان به خود میدانند، به آن شخص نیز احساس قرابت میکنند.
همه شهرها و روستاهای ایران آن روز این گونه بود. صحنههایی که بعد از اعلام خبر شهادت حاج قاسم و رفیق شفیقش ابومهدی المهندس در جای جای ایران اسلامی و حتی در کشورهای خارجی ثبت شد، گواه این سخن است و یک نمونه آن فیلمی است که به کرّات در فضای مجازی منتشر شده و موجود است از لحظهای که حجتالاسلام فرحزاد در دعای ندبه آن روز صبح در حرم مطهر رضوی این خبر تلخ را اعلام کردند و مردمی که در همان پخش زنده و در قاب تلویزیون با شنیدن این خبر ناله سر داده، گربه کرده و بر سر و صورت خود میزدند.
جمعیت میلیونی حاضر در آن عظیمترین تشییع جنازه جهان و مردمی که به معنای واقعی داغدار سپهبد شهید سردار حاج قاسم سلیمانی شده بودند، بر این ادعا صحه میگذارد و نشان میدهد جنس محبت حاج قاسم و عمق علاقه به وی یک مسأله خاص بود.
امروز هم که سومین سالگرد حاج قاسم است، مردم همان طور به یاد او بوده و از او سخن میگویند گویا سالگرد یکی از بستگان نزدیک خودشان است. بعد از گذشت سه سال هنوز تعداد بسیار زیادی از مردم تصویر حاج قاسم را بر روی پروفایل خود دارند.
اصلاً انگار نه انگار که عمر دنیوی حاجی تمام شده و از بین ما رفته است. آن چنان ذکر و نام و یاد او تازه است که گویی هر روز در کنار ما است و با ما زندگی میکند. هنوز ماجرای ترور ایشان را اکثر مردم تمام شده نمیدانند و منتظر انتقام سخت هستند. دهها نظامی آمریکایی که در عین الأسد با موشکهای ایرانی به درک واصل شدند انتقام خاکی کردن پاشنه کفش حاج قاسم هم نبود، ستاندن جان قاتلین سردار از آن رئیس جمهوری فاسق و دیوانه سابق آمریکا گرفته تا آن خبرچین مستقر در فرودگاه بغداد، هم همین طور است.
شخصیت حاج قاسم آن قدر بزرگ بود که این چیزها نمیتواند انتقام سخت او باشد و این گونه احساس میشود که هیچ چیزی در کل جهان کفر وجود ندارد که ستاندن آن بتواند پاسخ خون بر زمین ریخته حاج قاسم باشد. کأنّه این خون باید برای همیشه تاریخ جاری باشد تا کل جهان کفر در اعصار مختلف به خاطر آن، جواب آن را پس بدهند؛ این خون تا از بین بردن همه عناصر جهان کفر جاری خواهد ماند.
انتهای پیام/