چاپ خبــر
یک کارشناس فضای مجازی

سرقت 14 میلیارد بسته اطلاعاتی از کاربران ایرانی در یک ماه توسط آمریکا / سود 3000 میلیاردی ایرانی‌ها به گوگل در هر ماه

کشور ما از لحاظ زیربنایی و فنی در فضای مجازی، به طور کل کشوری مستعمره است و متأسفانه در بهره‌گیری از تجهیزات سخت‌افزاری مانند رایانه و قطعات آن تا نرم‌افزاری، به شدت وابسته‌ایم.

به گزارش پونه زاربه نقل از «خبرنامه دانشجویان ایران»، سال‌هاست که «فضای مجازی» به بخش مهمی از زندگی انسان‌ها و بالاخص جوانان تبدیل شده، اما هنوز در ایران به این حوزه فقط به عنوان یک پیشرفت صرفا «تکنولوژیک» در عرصه ارتباطات نگریسته می‌شود.

هنوز هیچ نگاه جامعی نسبت به ابعاد فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، امنیتی و… فضای مجازی وجود ندارد. همین امر هم سبب شده که گاهی با نگاه «تهدید محور» با این فضا روبه‌رو شویم و «تحدید» را سرلوحه کار قرار دهیم و یا گاهی آزادانه و به دور از هرگونه تردید در آن کار کنیم و بر آسیب های آن چشم بپوشانیم. در حالی که این فضا می تواند بهترین فرصت برای تبیین و ترویج گفتمان انقلاب اسلامی باشد.

از همینرو و به مناسبت سی و پنجمین سالگرد پیروی انقلاب اسلامی، نحوه مواجهه انقلاب اسلامی با فضای مجازی و شبکه های اجتماعی را در گفتگو با روح الله مومن نسب آینده پژوه، کارشناس فضای مجازی، معاون اینترنت و رسانه های برخط مرکز توسعه فناوری اطلاعات و رسانه‌های دیجیتال وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت دهم و معاون مرکز فضای مجازی بسیج، مورد بررسی قرار داده ایم.

او در ابتدای این گفتگو به استقلال در فضای مجازی و وابستگی به این پدیده جدید اشاره کرده و فرصت ها و تهدیدهای فضای مجازی برای ترویج گفتمان انقلاب اسلامی و وظیفه مسئولین در این زمینه را تبیین کرده است.

مومن نسب

متن این گفت‌وگو را در ذیل می خوانید:

آقای مؤمن نسب، به عنوان سؤال نخست بفرمایید آیا ما ایرانی‌ها در فضای مجازی هم مانند فضای واقعی استقلال داریم و اینکه استقلال در فضای مجازی به چه معنایی است؟

بهتر است این‌گونه سخن خود را آغاز کنم که در جامعه مجازی، ما با مجموعه‌ای از انسان‌ها طرف هستیم که باهم تعامل اجتماعی پایدار دارند و از سوی دیگر می‌توان این‌گونه گفت هر چیزی که ما در فضای واقعی با آن سروکار داریم در فضای مجازی هم وجود دارد. به عنوان مثال؛ شما اگر در فضای واقعی با مفاهیم و مسائلی مانند تجارت، مباحث سیاسی و حاکمیتی، فناوری و تکنولوژی، آموزش، سرگرمی، مباحث مربوط به سلامت، دیپلماسی عمومی، بحث های امنیتی و … مواجه هستید در فضای مجازی هم تمام این عناوین و مباحث مربوط به آن‌ها وجود دارد.

در نتیجه ما باید به همان اندازه‌ای که به فضای واقعی می‌پردازیم به فضای مجازی هم بپردازیم و این واقعیت را هم باید در نظر داشته باشیم که اگر در مورد فضای مجازی صحبت می‌کنیم آن را نباید تنها در حد محدود و کوچک ببینیم. این مباحث گستردگی زیادی دارد و می‌توان گفت تمام ابعاد زندگی بشر را درگیر خود کرده است و در کشور ما نیز همین گونه است؛ در دورافتاده‌ترین روستا می‌بینید که از گوشی تلفن همراه استفاده می‌شود و تقریباً در همه جای کشور اینترنت وجود دارد.

این ابزارها اعم از سخت افزاری و نرم افزار، شبکه ای مجازی را در اجتماع ما شکل داده اند. خب ما هم که با این مفهوم عام غریبه نیستیم! شاید بتوان گفت شروع‌کننده استفاده وسیع از شبکه‌های اجتماعی، ایران بوده است چرا که امام خمینی(ره) اولین کسی بودند که شبکه اجتماعی را در ایران به صورت فراگیر پیاده‌سازی کردند و از این طریق توانستند انقلاب اسلامی را به پیروزی برسانند. قدر مسلٌم، پدران ما با استفاده از همین روش، شاه را از کشور بیرون کردند.

به شبکه‌ای از انسان ها که اجتماعی را تشکیل دهند، شبکه اجتماعی می‌گویند؛ بنابراین اگر مروری بر اتفاقات دوران انقلاب اسلامی داشته باشیم متوجه می‌شویم مثلاً امام(ره) در تبعید، اعلامیه‌ای را مرقوم می‌فرمودند یا پیامی را بر روی نوار ضبط می‌کردند و آن اعلامیه یا پیام توسط چند انقلابی وارد ایران می‌شد، آن افراد یک نسخه از اعلامیه یا نوار را به چند نفر بعدی می‌دادند و نفرات بعد هم به همین شکل، آن وقت می‌دیدیم که با یک الگوریتم خاص، با وجود عدم دسترسی امام به رادیو و تلویزیون و فناوری‌های دیگر، پیام امام مثلاً از فرانسه در کمتر از چند روز به دو افتاده‌ترین نقاط ایران ارسال می‌شد.

این همان مفهوم انتقال پیام تا رسیدن به دست کاربر نهایی (End User) در شبکه‌های اجتماعی است و نشان از این دارد که ما ایرانی‌ها با مفاهیم شبکه اجتماعی بیگانه نیستیم؛ اما در خصوص سؤال شما؛ حضرت امام ره) اولین سخنرانی‌هایشان بعد از ماجرای آمریکایی کاپیتولاسیون شروع شد، یعنی نقطه آغاز انقلاب را کاپیتولاسیون گذاشتند. همه یا بسیاری از ما می‌دانیم که در کاپیتولاسیون چه مسائلی مطرح بوده است. در آن آمده که آمریکایی‌ها حقوق ویژه‌ای دارند و اگر آن‌ها در ایران هر کاری انجام دهند، ایران حق رسیدگی به جرایم آنها را ندارد و بعد هم ما آن سخنرانی آتشین امام را داریم که در واقع انقلاب ما به شکل جدیدش کلید می‌خورد و ما اکنون همین نقطه شروع را در فضای مجازی داریم؛ یعنی می‌بینیم که در فضای مجازی آمریکایی‌ها هر کاری که دلشان بخواهد می‌توانند انجام دهند؛ به راحتی از مردم دنیا جاسوسی می‌کنند، براساس اسناد جدید اسنودن سروِر پایگاه‌های بزرگ اینترنتی و شبکه فیبر نوری و کیت وی شبکه جهانی ارتباطات و اینترنت، توسط آژانس امنیت ملی آمریکا (NSA) کنترل و جاسوسی می‏شود و به عنوان مثال طبق سند فوق سری “Boundless Informant” ، آن‌ها در یک ماه 14 میلیارد بسته اطلاعاتی شامل بسته تماس‌های صوتی و اینترنتی را از کاربرهای ایرانی سرقت کرده‌اند که این در دنیا بی‌سابقه بوده‌است و اما در ایران سکوت عجیب و غریبی حکم‌فرما شد درحالی‌که این اتفاق در فرانسه و دیگر کشورها هم رخ داده بود و مثلا در فرانسه در همان ماه 70 میلیون قطعه-داده سرقت شده‌بود و آنجا سر و صداهایی بلند شد و بعد هم در آمریکا دادگاه فرمایشی برای آن سازمان جاسوسی تشکیل دادند و آن سازمان هم با استناد به قوانین آمریکا موجب شد که در رأی دادگاه مطرح شود، چون آژانس امنیت ملی آمریکا از اتباع خارجی جاسوسی کرده، پس وظیفه‌اش را انجام داده است و این یعنی آن‌ها دنیا را به دو بخش تقسیم کرده‌اند یک بخش آمریکا و بخش دیگر باقی مردم که گویی اتباع و پناهندگان امریکا هستند.

این همان برخورد کاپیتولاسیونی در دنیا و فضای مجازی است. آن‌ها هر جنایتی علیه بشریت در فضای مجازی مرتکب شوند نهایتاً خودشان حق دارند به آن رسیدگی کنند! یعنی قاضی و همان مجرم است! قانون میهن‌پرستی امریکا قانونی است که در فضای مجازی تمام مردم دنیا باید آن را رعایت کنند، درصورتی‌که کاربران اینترنتی آمریکا به نسبت مردم دنیا تنها 10 درصد کاربران را تشکیل می‌دهند؛ یعنی از هر 10 نفر یک نفر آمریکایی است اما چرا قوانین آن‌ها باید حاکم باشد؟ این همان آپارتاید مجازی است که شکل گرفته است. حق اعتراض هم کسی ندارد، اگر کسی بخواهد اعتراض جدی به آن‌ها داشته باشد او را از فضا حذفش می‌کنند. غیر از اسناد اسنودن ما اسناد دیگری هم داریم که خود گوگل یا فیسبوک تحت فشار افکار عمومی و از ترس افزایش تحریم کاربران، منتشر کردند. بعد از افشاگری‌های اسنودن آن‌ها صفحه‌ای به نام گزارش شفاف‌سازی را در سایت‌های خود ایجاد کردند که در آن اقرار شده چه تعداد هویت مجازی را به دستور آمریکایی ها، صهیونیست ها، انگلیسی ها و… طی شش ماه حذف کرده‌اند، حتی به جرم نقد دولت آمریکا،  پلیس آمریکا دستور بسته شدن صفحه یک ایرانی را می‌دهد بدون طی مراحل قانونی و قضایی و این مسئله هم بی‌سابقه است، چیزی بالاتر از کاپیتالاسیون شکل گرفته، یعنی حتی شما را هم آنها محاکمه می کنند! این شکل از دیکتاتوری هم که در فضای مجازی راه‌اندازی کرده‌اند بی‌سابقه یا کم سابقه است. در آن گزارش شفاف‌سازی آمده که بیش از 52 هزار اکانت هویت مجازی را به دلیل توهین به امریکا یا نقد و یا جسارت به رژیم صهیونیستی یا حرکت خلاف منافع دولت انگلستان حذف کرده‌اند، این را در کجای تاریخ می‌توان دید؟ بر اساس نقشه‌ای که در اسناد اسنودن بود ایران ناامن‌ترین کشور دنیا از نظر امنیت فضای مجازی است که در این نقشه کشور ایران با رنگ قرمز مشخص شده است و همان طور که نمایش می‌دهد هیچ‌گونه حفره و نقطه کور اطلاعاتی برای آنها در ایران وجود نداشته و ما هیچ عکس‌العملی هم از مسئولان کشورمان نمی‌بینیم.

اما این سؤال پیش می‌آید با وجود آنکه آمریکایی‌ها به نام برقراری دولت دموکراتیک به کشورهایی مثل ویتنام، افغانستان، عراق و … حمله کرده و میلیون ها انسان را قلع و قمع کرده اند چرا در فضای مجازی که زاییده خودشان است هیچ فکری برای اهداف دموکراتیک نشده است؟ حق کاربران فیسبوک چیست؟ تعداد این کاربران نزدیک یک میلیارد نفر است که تقریباً 15 درصدش آمریکایی هستند چرا پس در فیسبوک قانون آمریکا باید حاکم باشد؟ قانونی که حداکثر 15% یک جامعه در تصویب آن نقش داشته و منافع یک اقلیت مطلق را تامین می کند، چه ارزشی دارد؟ فیسبوک «دارای یک ایدئولوژی کلی، یک سیستم متعهد به آن ایدئولوژی کلی که توسط یک نفر هدایت می‌شود، دارای پلیس مخفی گسترده، انحصار در استفاده از تجهیزات سلبی، انحصارِ وسایلِ ارتباط‌جمعی و انحصارِ اقتصادی» است و اکانت دو رئیس‌جمهور و یک نخست‌وزیر را تا کنون حذف کرده است که البته بر اساس کتاب های جامعه‌شناسی تمام این ویژگی‌ها نشانه دیکتاتوری مطلق است یعنی فیسبوک یک دیکتاتوری مطلق در جهان راه‌اندازی کرده است. چرا همه سازمان های فضای مجازی از جمله  IAB، IANA، ICANN، IESG، IETF، IRTF، ISOC، NANOG، NRO، W3C در خاک آمریکا، تحت مدیریت آمریکایی ها و ذیل قوانین ایالات متحده آمریکا تعریف شده اند و این سازمان های آمریکایی برای همه کاربران جهان تصمیم می‌گیرند؟ من می‌خواهم بگویم آن مباحثی که در شکل‌گیری انقلاب اسلامی مطرح بود الآن در فضای مجازی وجود دارد. مردم جهان در درآمد کلان اقتصادی آن‌ها که با کارگری و نوعی بردگی خودشان حاصل شده است، هیچ سهمی ندارند! درآمد گوگل و ارزش سهام آن نسبت به بانک مرکزی امریکا حتی چند صد برابر است، به نحوی که ارزش یک سهم بانک مرکزی آمریکا 16 دلار و ارزش یک سهم گوگل 1111 دلار است! این درآمد را چه کسانی به آن‌ها داده‌اند؟ معلوم است، بخش مهمی از آن را ایرانی‌ها به حساب گوگلِ صهیونیستی-آمریکایی ریخته اند. ایرانی‌ها در هر ماه نزدیک به سه هزار میلیارد تومان سود به گوگل می‌رسانند. نفت عصر اطلاعات و در واقع ارزش مندترین کالای این عصر؛ اطلاعات است. ما از گوگل چه استفاده‌ای داریم؟ از موتور جستجوی آن مطالبی را من مطالبه می‌کنم که شما گذاشته‌اید، من و شما در ایرانیم چرا گوگل باید سودش را ببرد؟

من به شما ایمیل می‌زنم و ما هر دو در ایرانیم چرا باز هم باید گوگل سود آن را ببرد؟ این الآن اتفاق مضحکی ست که در فضای مجازی ما رخ می‌دهد. حال ببینید عواملی که در انقلاب ما مؤثر بود را من نام می‌برم که سه شعار اصلی انقلاب را تشکیل می‌داد؛ وابستگی، محدودیت و دیکتاتوری غیراسلامی که در مقابل آن شعار «استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی» شکل گرفت. ما امروز در فضای مجازی استقلال نداریم چه سخت‌افزاری و چه نرم‌افزاری یعنی ما در اینترنت مستأجر و به شدت وابسته هستیم. زمین برای آمریکاست ما هر چقدر بنا بسازیم برای آن‌ها ساخته‌ایم. استقلال نداریم آیا آزادی داریم؟ خوب مسلم است وقتی استقلال نداریم آزادی هم نداریم. وقتی بدانیم رگ حیاتی ما دست فرد دیگری است نمی‌توانیم بر اساس اعتقادات و منافع خود کاری انجام دهیم چرا که می‌دانیم او می‌تواند ما را از بین ببرد با فشار یک انگشت بر روی یک کلید می تواند هویت مجازی ما را حذف و هویت مجازی ما را اعدام کند؛ پس آزادی هم وجود ندارد. چرا آمریکا می‌تواند ما را تحریم کند؟ چون ما وابستگی به او داریم و هنوز مستقل نشده‌ایم و چرا ما نمی توانیم آمریکا را تحریم کنیم؟ چون او هیچ وابستگی به ما ندارد.

پس زمانی که استقلال و آزادی نداریم، نمی‌توانیم جمهوری هم داشته باشیم. از طرفی این فضا اخلاقی و اسلامی هم نیست. اخلاقیات؛ چیزی به این اسم در آمریکای صهیونیستی اصلاً وجود ندارد و اساسا بی مفهوم است. سبک زندگی‌مان هم که به بدترین شکلِ سبک زندگی غربی تغییر پیدا کرده است. سبک زندگی ما را به گونه‌ای تغییر داده‌اند که نه تنها از اسلامی بودن که از ایرانی بودن هم دور شده‌ایم، یعنی ما دچار نوعی بحران هویت شده‌ایم. مثل شهری که مردمش شناسنامه و ماشین‌ها پلاک ندارند، آنجا هر جرم و جنایتی می‌تواند صورت بگیرد و قابل پیگیری هم نیست که فضای اینتر الآن اینگونه است. پس کلید قفل‌های فضای مجازی را باید در تحقق شعار کلیدی انقلاب اسلامی، یعنی «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» جستجو کنیم.

البته قدری به این مسئله اشاره کردید؛ اما وابستگی های ما در دنیای مجازی شامل چه مواردی است؟

کشور ما از لحاظ زیربنایی و فنی در فضای مجازی، به طور کل کشوری مستعمره است و متأسفانه در بهره‌گیری از تجهیزات سخت‌افزاری مانند رایانه و قطعات آن تا نرم‌افزاری، به شدت وابسته‌ایم. الآن بروید و ببینید کدامیک از زیرساخت‌های ما را تولیدکننده داخلی ایجاد کرده است، اگر کسی برود و بررسی کند غافلگیر کننده است که ما اینقدر وابستگی داریم، از شبکه فیبر نوری زیر دریایی گرفته تا سخت افزارها و نرم‌افزارها.

ما نیامده‌ایم به توان نیروهای داخلی تکیه کنیم، سعی کردیم به هر شکلی شده کالاهای خارجی، آمریکایی و صهیونیستی را تهیه کنیم و در کشور استفاده کنیم، خوب حاصل این وابستگی سندی می‌شود که توسط اقای اسنودن منتشر شد. در واقع نخستین وابستگی ما وابستگی زیربنایی است.

به تعبیر دبیر سابق شورای عالی فضای مجازی در نخستین همایش مجمع فعالان فضای مجازی انقلاب اسلامی «ایران از طریق فضای مجازی کم کم دارد اشغال می‌شود؛ برای مقابله با این اشغال نیازمند انتفاضه در فضای مجازی هستیم». متأسفانه در بهره‌گیری از تجهیزات سخت‌افزاری تا سیستم‌عامل و نرم‌افزارهای کاربردی به طور کامل مصرف‌کننده هستیم و در زمینه سرویس‌های پایه مانند موتور جستجو، ایمیل و… هم وضع بهتری نداریم.

وابستگی هویتی هم نوع دیگری از وابستگی های ماست. اگر آی پی را شناسه هویتی و زیربنای ارتباطی در اینترنت بدانیم و دامنه را نشانی اینترنتی و هاست را فضایی که بنای مجازی ما در آن ساخته می‌شود در نظر بگیریم؛ متأسفانه ایرانیان از بی‌هویت‌ترین مردمان مجازی جهان هستند! چرا که معمولاً از یک آی پی صدها نفر استفاده می‌کنند و مالک اصلی تمام دامنه‌ها و غالب فضای اینترنتی مورد استفاده ما نیز، آمریکا و دیگر کشورهای غربی هستند؛ یعنی آن‌ها این فضاها را برای مدتی محدود به ما اجاره داده‌اند.

وابستگی اقتصادی که بسیار گسترده و شدید است، به دلیل اینکه غالب ضروریات را از طرف غربی دریافت می‌کنیم، در واقع با نوع کم نظیری از استعمار اقتصادی نیز مواجه هستیم؛ در نتیجه اقتصاد فضای مجازی ما در قبضه دشمنان مان قرار دارد.

همچنین وابستگی فرهنگی که البته در حوزه فرهنگ نسبت به دیگر حوزه‌ها، اندک توفیقاتی داشته‌ایم، اما به طور کل و با نگاهی جامع، تردیدی وجود ندارد که تأثیر فرهنگ شیطانی غرب بر فرهنگ الهی ملت ما چندین و چند برابر بوده است و ایرانیان در فضای مجازی با نوعی «خودباختگی» و «مرگ فرهنگی» مواجه‌اند؛ که البته ریشه این فاجعه بزرگ در مشکلات عدیده فوق و «کم‌کاری» و حتی «بی‌کاری» دستگاه‌های مسئول فرهنگی و امنیتی است؛ بنابراین با تأمل بر این چهار وابستگی، دیگر نمی‌توانیم مستقل نبودن مان در فضای مجازی را مخفی کرده یا نادیده بگیریم. در نتیجه، گریزی نیست از بازشناسی انواع موانعی که خوشبختانه جنس این موانع با موانع انقلاب های واقعی یکی است. در سرتاسر تاریخ بشری، در جوامع تحت استعمار و غیر مستقل پنج تفکر وجود دارد؛ دسته اول آن‌ها که وابسته به وابسته بودن هستند؛ یعنی منفعت طلبانی که منافع شخصی یا سازمانی خود را با استقلال ملتشان در تناقض می‌بینند، در نتیجه با آن می‌جنگند.

دسته دوم؛ به اصطلاح روشنفکران غرب زده و در اینجا می‌توان گفت آی تی زده که مسحور جلال و جبروت مجازی صاحبان قدرت و شوکت مادی شده‌اند و مدام بر طبل «ما نمی‌توانیم» آن هم با تمام توان می‌کوبند.

دسته سوم؛ افراد و جریان‌هایی که با کوته فکری و سطحی نگری، استقلال را به معنای قطع ارتباط با جهان معرفی می‌کنند و با تاسی بر شعار فریبنده جهانی شدن همراه با سفسطه و مغلطه، تلاش می‌کنند افکار عمومی را به دست برداشتن از «وطن پرستی» و انصراف از تکیه بر توان خود تحریک و تشویق کنند.

دسته چهارم، گروهی از عوام که در برابر شرایط حداقلی موجود تسلیم شده و اراده و انگیزه ای برای مبارزه با آن ندارند اما به هر حال آیا ایرانی بودن، تناقضی با جهانی شدن دارد؟ و باید باور کنیم که ما نمی‌توانیم؟ یا شرایط موجود را بپذیریم؟ و با آن کنار بیائیم؟ هرگز و دسته پنجم، افرادی هستند که با استراتژی مشخص، سعی می‌کنند خودباورانه و با اعتماد به نفس، ضمن مبارزه با استعمار، وابستگی و وادادگی، به همه ثابت کنند که «ما می‌توانیم». به این دسته انقلابی گفته می‌شود و انقلابی‌ها پیش از هر چیز «استقلال طلب» هستند، زیرا بدون استقلال نمی‌توان به آزادی و مردم سالاری رسید. ما می‌توانیم مستقل باشیم ولی ارتباط مان نیز با جهان قطع نشود بلکه قدرتمندتر، جهانی شویم؛ زیرا همه مستقل را بر وابسته ترجیح می‌دهند؛ اما در مواجهه با این حجم از هجمه و وابستگی های بدیهی، چه باید کرد؟ به نظر می‌رسد امت انقلابی ایران و دستگاه‌های مربوطه، از جمله «شورای عالی فضای مجازی» و بازوی اجرایی آن، یعنی «مرکز ملی فضای مجازی کشور»، چاره‌ای ندارند جز مقابله با تفکرات غیرانقلابی و رهایی از وابستگی های اشاره‌شده و  برای رهایی نیز راهی جز «انقلاب اسلامی در فضای مجازی»، با شعار جهان‌شمول «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» وجود ندارد.

بفرمایید شبکه‌های اجتماعی چه فرصت‌ها و تهدیداتی را به همراه داشته و دارد؟

البته پاسخ این سؤال را من در عرایض قبلی تا حدودی داده‌ام و این مسئله مثل این می‌ماند که ما بپرسیم آیا ارتش چیز خوبی است یا خیر؟ پاسخ این سوال این است که بله! اگر در اختیار ما و کشورمان باشد چیز خوبی است اما اگر در اختیار دشمن باشد، خیر. یعنی ارتش ایران مقدس است و باید تقویت شود ولی ارتش اسرائیل، شیطانی است و باید با آن جنگید. در مورد چیزهای دیگر هم به همین نحو است. در حال حاضر از هر جهتی که به امثال فیسبوک و فضای مجازی فعلی نگاه کنید، ما داریم آسیب می‌خوریم به دلیل نداشتن همان سه اصل استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی در فضای مجازی. اگر بخواهیم به استقلال برسیم باید انقلاب کنیم یعنی باید فضای مجازی از زیربنا متحول شود. انقلاب یعنی تحول عمیق و انقلاب اسلامی در فضای مجازی به معنای تغییر و تحول عمیق در مناسبات فضای مجازی است. اگر بخواهیم آزادی داشته باشیم نیاز به استقلال و انقلاب هست و اگر بخواهیم جمهوری اسلامی در فضای مجازی ایجاد کنیم باید آن دو را داشته باشیم در واقع جامعه آزاد اطلاعاتی شعار جمهوری اسلامی ایران است. در جامعه آزاد اطلاعاتی حرف جمهوری اسلامی ست که نتیجه می‌دهد و این چیزی ست که غرب به دنبال آن نیست و اسناد منتشر شده توسط خودشان هم همین را نشان داده است.

شبکه‌های اجتماعی اگر داخل کشور باشند و بر مبنای ارزش های اسلامی-ایرانی باشد، عالی ست و ما باید کمک کنیم، باید تقویت شود و البته باید بومی‌سازی انجام شود و مترجم صرف نباشیم. تک تک ما، رسانه‌ها، صداوسیما، امام جمعه‌ها و در واقع همگی باید از شبکه‌های اجتماعی ایران دفاع و آن‌ها را تبلیغ و تقویت ُکنیم چرا که این شبکه‌های اجتماعی جزء زندگی ما هستند. شما ببینید، اگر ملی نگاه کنیم از دوره هخامنشی‌ها تخت جمشید به گونه‌ای ساخته شده است که مردم دور هم جمع شوند، تمام سنگ‌نقش‌ها همه «جمع» را نشان می دهند، در تخت جمشید شما یک جا مجسمه یک مفرد را نمی‌توانید ببینید، تمامش جمع است. ما ایرانی‌ها در تاریخ چند هزارساله خود هم قبل از تخت جمشید، به اجتماعی زندگی کردن مشهور و معروف بوده‌ایم. اگر از نگاه اسلام هم مشاهده کنیم یکی از عواملی که اسلام در ایران بسیار سریع پذیرفته شد و به استحکام رسید؛ اجتماعی بودن اسلام بود. اینکه نماز به جماعت خوانده شود، به همسایه‌های خود سر بزنید، صله ارحام به جای آورید و هزار مورد دیگر همگی نشان از همین مسئله دارد با این همه تأکید، این سفارشات به حدی است که انسان تصور می کند که آدمی که اجتماعی نیست، نمی تواند مسلمان واقعی باشد. هیچ یک از ائمه ما منزوی نبوده‌اند. پس اسلام یک دین اجتماعی ست و به شبکه‌سازی اجتماعی معتقد است و حضرت رسول اکرم (ص) نیز با شبکه‌سازی اجتماعی دین اسلام را گسترش دادند. پس ما اگر مسلمان باشیم باید به شبکه اجتماعی مرتبط باشیم، اگر انقلابی هم باشیم، مضاعف.

همان طور که قبل از این هم گفتم انقلاب اسلامی با شبکه اجتماعی پیروز شد. آن‌هایی که معتقد به انقلاب‌اند و انقلابی‌اند هم معتقد به شبکه اجتماعی هستند. اصلاً شما فردی را که در ایران حداقل در یک اجتماع عضو نباشد پیدا نخواهید کرد شاید در غرب و جاهای دیگر دنیا این‌گونه باشد اما به نظر من امکان ندارد که در ایران چنین کسی پیدا شود. در هر حال اگر این شبکه اجتماعی را بر اساس خواسته‌ها و اهداف خودمان درست کنیم خوب است. مثلاً بیاییم شبکه اجتماعی داخلی بزنیم و همه آن را تبلیغ کنند. در واقع در خصوص فضای مجازی اگر ساختارش را درست کنیم به گونه‌ای که وابستگی‌ها را نداشته باشیم بسیار خوب است. آن را بومی کنیم و از ظرفیت های جهانی خودمان هم استفاده کنیم؛ یکسری کشورها هستند که واقعاً ایرانی‌ها را دوست دارند ما می‌توانیم از این ظرفیت استفاده کنیم. از ونزوئلا در آمریکای لاتین بگیرید تا کشورهای همسایه و ملت های مسلمان، ما می‌توانیم از این ظرفیت‌ها استفاده کنیم و حتی یک شبکه جهانی اینترنت راه‌اندازی کنیم بالأخره آن‌ها هم صاحب ملت هستند، یک الگوی مناسب برای آن‌ها باشیم. باید فرهنگ‌سازی کنیم البته من مایل هستم نگویم فرهنگ‌سازی چون درست است که یک بخش از فرهنگمان را باید ساخت اما اگر تقویت فرهنگی داشته باشیم دشمن با تهاجم فرهنگی هم نمی‌تواند ما را زمین بزند.

توجه کنید حضرت آقا؛ مقام معظم رهبری از سال 67 تا چند ماه پیش که من آمار گرفته و بررسی کرده‌ام 35 هزار بار از عبارت «تهاجم فرهنگی» در صحبت‌هایشان استفاده کرده‌اند اما ای کاش یک بار مسئولان ما این را شنیده بودند. بعد از این همه سال برخی از مسئولان فرهنگی ما هنوز تهاجم فرهنگی را باور ندارند. البته بهتر از فضای مجازی برای مقابله با تهاجم فرهنگی، تغییر سبک زندگی و تهدید نسل که حضرت آقا مطرح کرده‌اند، ابزاری وجود ندارد به شرط اینکه این فضای مجازی کنترلش دست خودمان باشد و بر اساس خواسته خودمان کنترل و توسعه پیدا کند. پس این می‌تواند برای ما تبلیغ یک مزیت باشد. بسیاری از کارکردهای فضای مجازی که یک تهدید محسوب می‌شود قطعاً می‌تواند تبدیل به یک فرصت هم بشود، باید تهدیدهای فضای مجازی را تبدیل به فرصت کنیم و این شدنی است.

ببینید شورای عالی فضای مجازی را مقام معظم رهبری دو سال پیش تشکیل دادند و بعد برای هر کدام از اعضا یک مأموریتی را تعریف کرده‌اند که به عنوان پیوست حکم شورای عالی فضای مجازی، معروف شده که البته محتوای پیوست را سری کردند یعنی منتشر نشده اما ایشان در آن پیوست به صورت جز به جز مشخص کرده‌اند که مأموریت اعضای شورای فضای مجازی چیست. اگر آن اتفاقات بیفتد ما در فضای مجازی چیزی به عنوان مشکل نخواهیم داشت. فضای مجازی به راحتی می‌توان گفت 99% برای ما فرصت است و باید ترویج و تقویت شود به شرط آنکه آن اتفاقات بیفتد، موانع از بین برود و ما به یک استقلال برسیم یعنی زمین مال ما شود تا بر روی آن بنا بسازیم.

فضای مجازی را برای ترویج آرمان های انقلاب چگونه می‌بینید؟

به طور کلی اگر فضای مجازی به این اندازه آلوده نباشد، فضای بسیار مناسبی برای ترویج آرمان های انقلاب است البته طبق همان شرایطی که قبلاً عرض کرده‌ام. به گفته مقام معظم رهبری در فضای مجازی جنگ، جنگ اراده‌هاست، اگر در این فضای مجازی اراده شما اصلاً تأثیرگذار نباشد به راحتی برای آن‌ها قابل‌کنترل هستید و اراده‌ای که قابل‌کنترل است اثرگذار نیست و تا زمانی که اثرگذار نباشد می‌تواند حضور داشته باشد اما به محض اینکه اثرگذار شود آزادی آن اراده گرفته می‌شود و به همین خاطر ما در جنگ اراده‌ها شکست می‌خوریم. اگر در این فضای مجازی اراده ما بتواند به برتری برسد و ما بتوانیم از حقوق خود و مردممان در این فضا دفاع بکنیم؛ بله! همان طور که گفتم ابزار بسیار خوبی است برای گسترش فرهنگ انقلاب اسلامی و رفع بسیاری از مشکلات.

در واقع اگر ما بتوانیم فضای مجازی را به معنای واقعی آن درست کنیم بیش از 100 هزار فرصت شغلی در کشور درست کرده‌ایم، گردش مالی بسیار سنگینی را وارد کشور کرده‌ایم، خروج ارز بسیار سنگینی را مانع شده‌ایم و از نظر فرهنگی، اجتماعی، سیاسی در داخل کشور موفق می‌شویم خدمات بسیار خوبی را به مردم بدهیم. به اعتقاد من برای رسیدن به این مهم اول باید از زیربناها شروع کنیم، البته برخی معتقد به «ما نمی‌توانیم» هستند اما ما باید بدانیم که مثلاً با تولید یک قطعه از گوشی تلفن همراه درست است که وابستگی ما صفر نمی‌شود اما کم می‌شود، هر چقدر وابستگی ما کمتر شود بهتر است و این طبیعی ست که ما باید از یک جایی شروع کنیم. این جمله «از جایی باید شروع کرد» را باید درک کنیم. ما هر اندازه که بتوانیم از وابستگی خود کم کنیم هم به نفع ماست و هم به ضرر دشمن است و از هر دو جهت خوب است که ما این کار را انجام دهیم.

در مواجه با فعالیت های ضد انقلاب در فضای مجازی چه باید کرد؟

توجه داشته باشید ضد انقلاب تنها ضد حکومت سیاسی ایران نیست چرا که در کشورهای دیگر ضد انقلاب به کسی می‌گویند که با مسئولین حاضر، مشکل‌دارند اما در کشور ما این‌گونه نیست. کسانی که در دسته ضد انقلاب قرار می‌گیرند با مبانی اعتقادی ما مشکل‌دارند، مثلاً اصل ولایت‌فقیه را اگر کسی نپذیرد که شیعه نیست پس آن‌ها از نظر مبنایی با ما مشکل‌دارند؛ یعنی جمهوری اسلامی را چه جمهوریت آن و چه اسلامیت آن را نمی‌پذیرد که ما بتوانیم در چارچوب اعتقادی‌مان بگنجانیمشان.

ضد انقلاب با زیربناهای فکری و فرهنگی ما مشکل دارد؛ بنابراین برای محدود شدنشان اولاً باید ببینیم این‌ها چگونه فرصت عرض اندام پیدا کرده‌اند؟ به اعتقاد من به دلیل همان وابستگی‌ها است. چون ما وابسته هستیم، آمریکایی‌ها به آن‌ها فضایی می‌دهند که خودشان را نشان دهند و اگر ما وابستگی‌هایمان را کم کنیم آن‌ها دیگر فرصت و توفیق کمتری دارند. از طرفی اینکه آمریکایی‌ها یک سیاست کلان دارند؛ هر کاری که می‌خواهند انجام دهند یک پوست اقتصادی و یک پیوست فرهنگی به همراه دارد که مقام معظم رهبری هم در صحبت اخیرشان در بین اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی مجددا تاکید کردند که تمام مباحث فنّاوری جدید باید پیوست فرهنگی داشته باشد.

برای مثال شما هم باید این نمادهای شیطان‌پرستی را دیده باشید و یا نماد زرتشت که زیاد هم شده است، آیا تا به حال فکر کرده‌اید که چه اقتصاد کلانی پشت این موارد است؟ کجا تولید می‌شود، چند نفر در توزیع آن نقش و درآمد دارند؟ حتی کسی که آن را می‌فروشد هم درآمد کسب می‌کند. پس آن‌ها فرهنگشان را هم اقتصادی کرده‌اند. تجارت فرهنگ یعنی یک عده‌ای در دنیا الآن نانشان در این است که شیطان‌پرستی ترویج پیدا کند، درآمدشان از این راه است پس هر کاری می‌کنند که بیشتر ترویج پیدا کند؛ این نکته مهمی است.

ما در ایران وقتی می‌خواهیم فرهنگ ناب اسلامی را ترویج کنیم یک بودجه یا یارانه ای می‌گذاریم تا آن را رایگان بین مردم توزیع کنند بعد می‌بینیم که به جایی هم نمی‌رسد؛ یک نمونه آن سایت “IRAN.IR” است که سایت وزارت ارتباطات است و یک بودجه میلیاردی هم دارد، اما خود شما آیا ایمیل ایران دات آی آر دارید یا از این سایت استفاده می‌کنید و یا چند نفر سراغ دارید این کار را انجام داده یا می‌دهند. دولتی است و بودجه سنگین هم دارد اما آنطور که باید استفاده نمی‌شود؛ چرا؟ چون وابسته است به پول دولت؛ اما اگر مدل توسعه آن این‌گونه بود که به بخش خصوصی واگذار می‌شد و دولت به جای تصدی گری، تسهیل گری می‌کرد و مثلاً عنوان کرده بود که ما یک سرمایه ای می‌دهیم شما کار را راه بینداز و هر تعداد ایمیلی که افزایش پیدا کند به تو پول می‌دهم یا به شکل دیگری برای او درآمد اقتصادی داشت، او مجبور می‌شد مدام تعداد کاربرانش را زیاد کند، پس تبلیغ، ترویج و برند سازی می‌کرد. وارد بازار می‌شد و مردم را به استفاده از آن تحریک می‌کرد اما چرا اکنون این کار صورت نگرفته؟ چون ماه به ماه بودجه آن واریز می‌شود و این نهاد بودجه که می‌گیرد، یک کاربر هم داشته باشد با یک میلیون کاربر هیچ فرقی نمی‌کند. متأسفانه ما امروز در کشورمان پول می‌دهیم که کارمان ترویج پیدا نکند!

یعنی حتی یارانه و پولی را که به بخش فرهنگ می‌دهیم برای این است که کار رشد پیدا نکند. آن وقت آن‌ها یک مدل اقتصادی درست کرده‌اند که این مدل اقتصادی آن‌ها، حتی تحریم را تجاری کرده است. یک عده‌ای در دنیا هستند که نانشان در این است که ایران تحریم باشد در کشور خودمان هم یک عده‌ای دنبال این هستند که تحریم‌ها برداشته نشود چرا که اگر برداشته شود وضع اقتصادی خودشان خراب می‌شود. حتی برخی از کشورهای همسایه دنبال این هستند که تحریم برداشته نشود چون ما هر کالایی را که می‌خواهیم وارد کشور ما شود باید از آن‌ها کمک بگیریم و اگر تحریم نباشد مستقیم آن نیازمان را برطرف می‌کنیم پس اقتصاد آن‌ها ضعیف می‌شود. همچنین آن‌ها برای ترویج فرهنگشان هم اقتصاد ایجاد کرده‌اند. نمی‌توانیم این‌ها را از هم جدا کنیم، برخی می‌گویند تکنولوژی که روح ندارد، فرهنگ ندارد درصورتی‌که همان طور که حضرت آقا فرمودند: غرب، فرهنگ خود را به اسم استاندارهای بین‌المللی به ما تحمیل می‌کند؛ پس تکنولوژی دیگر تنها یک ابزار نیست؛ جهت و روح دارد که یکسری سبک زندگی تفکرات و فرهنگ را به ما دارد قالب می‌کند. پس ما فنّاوری را نمی‌توانیم از فرهنگ جدا کنیم و فرهنگ را از اقتصاد.

اگر فرهنگ، اقتصادی نشود و اقتصاد فرهنگی نشود ما مشکلاتمان همین طور ادامه پیدا می‌کند. مزیت ما فرهنگ ماست، اگر این مزیت را از اقتصادمان جدا کنیم دیگر اقتصادمان غربی می‌شود و ما هیچ‌وقت نمی‌توانیم قدرت اقتصاد غربی را داشته باشیم چرا که از ما بسیار جلوتر است، اما اگر مزیت فرهنگی را به اقتصاد اضافه کنیم اگر جلوتر هم نباشیم می‌توانیم به موازات آن حرکت کنیم و با کاهش یا از بین بردن وابستگی، امکان عرض اندام را از ضد انقلاب بگیریم.

وظیفه مسئولان و فعالان فضای مجازی برای تبیین گفتمان انقلاب در این فضا چیست؟

بهتر است ابتدا ببینیم وظیفه حکومت و حاکمیت چیست؟ خب مسلم است که باید زیربناها و زیرساخت‌ها را فراهم کند. مثلاً حکومت و دولت باید جاده بکشد، راه‌آهن بزند، ترانزیت درست کند و فرودگاه راه‌اندازی کند در واقع تسهیل گری کند. باید جاده بزند اما نباید برود به دنبال کامیون داری، دولت نباید به دنبال جابه‌جایی قطعات باشد، دولت باید تسهیل گری کند.

دولت و مسئولان باید فضا را برای رشد نخبگان، توسعه و پیشرفت فناوری اطلاعات در داخل کشور فراهم کنند؛ مثل معافیت های مالیاتی، پرداخت وام‌ها و بودجه هایی که کمک‌کننده هستند، تسهیل در بازار بین‌الملل، وزارت ارتباطات، وزارت اقتصاد و امور خارجه با همکاری هم در کشورهای مختلف بازار برای فروش کالای ایرانی فراهم کنند. به طور مثال یک بازی رایانه‌ای طراحی شده است، آن‌ها کمک کنند در دنیا پخش شود. بلاگفا صد و پنجاهمین سایت پربازدید جهان است و در ایران دومی است، از نظر بازدید خوب است؛ تصور کنید زمانی که بلاگفا زبان دومش را هم راه‌اندازی کند، آن وقت در صورتی که سرور این سایت در ایران باشد، به جای واردات پهنای باند، صادرات پهنای باند خواهیم داشت.

سایت هایمان را چند زبانه کنند و برای آن‌ها برند سازی کنند. چرا وزیر امور خارجه ما باید در فیسبوک عضو باشد، فیسبوک چه سودی برای ما دارد؟ در واقع ایشان به محض ورودش به شبکه اجتماعی مثل فیسبوک دارد یک مهر تأییدی بر آن می‌زند و به کاربر ایرانی می‌گوید که این چیز خوبی است، از آن استفاده کن. خوب می‌تواند از همین امتیاز برای سایت داخلی استفاده کند؛ داخل یک شبکه اجتماعی داخلی شود و کاربر هم بیاید آنجا در این صورت نه قانون نقض شده و نه از فیلترینگ عبور کرده حتی یک هویت هم برای داخلی ها ساخته و از جوانان نخبه ایرانی حمایت کرده ست.

من یک سؤال دارم! آیا وزیر امور خارجه امریکا حاضر است بیاید در یک شبکه اجتماعی ایرانی عضو شود و از طریق آن با مردمش حرف بزند؟ در هر حال کار دیگری که باید مسئولان انجام دهند این است که ارتباط بگیرند با بخش خصوصی. ببینند مشکلات بخش خصوصی چیست، برخی مشکلات بخش خصوصی قابل حل است. مثلاً شما می‌خواهید یک نرم‌افزار تولید کنید باید از شورای عالی انفورماتیک و چند نهاد دولتی دیگر مجوز بگیرید، خوب تمام این‌ها دولتی هستند این چه کار بیهوده‌ای است باید تمامشان یکی شوند. چرا در بحث فناوری اطلاعات ما چند شورای عالی داریم؟ از جمله شورای عالی فضای مجازی، شورای عالی اطلاع‌رسانی، شورای عالی افتا، شورای عالی فناوری اطلاعات و شورای عالی انفورماتیک.

درحالی‌که همگی در شورای عالی فضای مجازی اعضا مشترک دارند پس همین یک شورا کافی است؛ این کار مسئولین است و مردم هم بیشتر می‌توانند مطالبه داشته باشند؛ یعنی مردم باید بخواهند، مدام بخواهند، هر کجا هر مسئولی را دیدند سؤال کنند که چه کار دارد انجام می‌دهد. در ایران سال‌هاست که طرح راه‌اندازی «شبکه ملی اطلاعات» مطرح و حتی به تصویب رسیده و تکلیف قانون برنامه پنجم توسعه شده است؛ اما منافع عده‌ای و غرض‌ورزی عده دیگر، به همراه ساده‌اندیشی جمع دیگری جلو آن را گرفته است. بودجه‌های تصویب‌شده در سال‌های اخیر نیز بجای تقویت چنین شبکه پیشرفته‌ای عموماً خرج واردات تجهیزات و یا اقدامات نمادین بی‌فایده‌ای شده است که بیشتر آثار منفی بر این طرح بنیادین داشته است. البته همین مسئله هم دستاویزی برای ذینفعانِ حفظِ وضعِ فعلی و یا غرض‌ورزان علیه نظام اسلامی شده تا با معرفی غیرعلمی شبکه ملی اطلاعات، به تخریب آن بپردازند.

شبکه ملی اطلاعات اگر در ایران ایجاد شود سرعت اینترنت افزایش می‌یابد نه با افزایش پهنای باند بین‌الملل. وزیر ارتباطات می‌گوید ما پهنای باند بین‌الملل را صد برابر می‌کنیم؛ خوب این خنده‌دار است اینکه کالایی را از طریق کشور همسایه از آمریکا خریداری کنی و بعد در داخل کشور توزیع کنی که بگویی من کاری انجام داده‌ام این امر که کار مشکلی نیست، شما زمانی کارت مهم می‌شود که خودت تولیدکننده باشی.

Go to TOP