چاپ خبــر

ماجراهای دزدها و ستاره های فوتبال

دزدها به دفعات به سمت اهالی فوتبال رفته اند و اتفاقات عجیبی را رقم زده اند که بد ندیدیم تعدادی از این اتفاقات را در قالب یک گزارش کوتاه منتشر کنیم.

آنها اما شبیه به ما هستند، زندگی همگی مان کپی از روی یکدیگر است و درست به اندازه ای که ما از دزدها می ترسیم، فوتبالیست های مشهور هم هراس دارند. اتفاقا هراس آنها بیشتر هم هست چون باید از پول و امکانات جذابی که از راه فوتبال به دست آورده اند، مراقبت کنند. دزدها به دفعات به سمت اهالی فوتبال رفته اند و اتفاقات عجیبی را رقم زده اند که بد ندیدیم تعدادی از این اتفاقات را در قالب یک گزارش کوتاه منتشر کنیم.

جسورترین دزد تاریخ!

علی پروین یا همان سلطان پرسپولیسی ها در اوج شهرت و محبوبیت بود و تمام مردم ایران او را می شناختند. چنان قدرتی داشت که اگر پرسپولیسی ها در یک بازی امتیاز از دست می دادند، رختکن این تیم می شد شبیه به اتاق گاز! اواخر دهه 70 شمسی، پروین با آن همه قدرت و نفوذی که داشت، برای استفاده از تعطیلات آخر هفته  راهی شمال شد. او صاحب یک ویلای شیک و خوش آب و هوا در رامسر است. در شرایطی مشغول استراحت در ویلای شخصی بود، متوجه شد یک دزد جسور رفته و هر چهار چرخ بنز محبوبش را باز کرده است. چنین دزدی، در هیچ کجای دنیا پیدا نمی شود، کسی که بتواند از پروین بدزد، جسورترین دزد ایران است.

استوک های نکونام

دیگر جواد نکونام کاپیتان تیم ملی کشورمان و هافبک باتجربه استقلالی ها به دزدیده شدن استوک هایش (کفش های کتانی مخصوص فوتبال) عادت کرده است. تقریبا او در هر ماه، یک استوکش را به خاطر دزدی از دست می دهد. همه این استوک ها به کنار، نکونام هنوز هم از آن کتانی حرف می زند که شرکت نایک آن را به صورت اختصاصی برای نکونام تولید کرده بود، استوکی که سه رنگ پرچم کشورمان به بهترین شکل ممکن روی آن حک شده بود.

دلار ها در آپارتمان فلاویو

فلاویو لوپز هافبک پرتغالی و سابق تراکتورسازی تبریز از یک دزدی عجیب برای مان صحبت کرد. او گفت: قرارداد من با باشگاه تراکتورسازی ارزی بود و به همین علت پولم را به دلار می گرفتم و در آپارتمانم نگه می داشتم. یادم می آید به همراه تیم به شهرستان دیگری رفتیم و وقتی به تبریز برگشتم، متوجه شدم درب آپارتمانم شکسته است. دقیقا نمی دانستم چه اتفاقی افتاده ولی به آرامی وارد آپارتمان شدم. فکرش را نمی کردم دزد وارد چنین ساختمانی شده باشد زیرا امنیت ساختمان ما فوق العاده بود. اتاق ها و سالن را گشتم و متوجه شدم دزدی که در آپارتمانم بود، فقط در پی دلارها افتاده و از آنجا که دلارهایم را زیر تخت و جایی که هیچ کس فکرش را نمی کرد، گذاشته بودم، آن دزد با دست خالی از آپارتمانم رفت. تنها برای من یک قفل شکسته در مانده بود و تعجب از اینکه چطور آن دزد وارد ساختمان و آپارتمانم شد!

خاطره بامزه آقافیروز

فیروز کریمی سرمربی نام آشنای فوتبال کشورمان یک خاطره بامزه در مورد دزدی دارد. او که در آن زمان به تازگی یک بنز شیک خریده بود، اصلا علاقه نداشت قرارداد خود را با باشگاهش تمدید کند. این موضوع را با مدیریت باشگاه در میان گذاشت اما نیم ساعت بعد اتومبیل بنزش را دزدیدند. کریمی چند روز به دنبال ماشین خود گشت اما کوچکترین ردی از آن اتومبیل شیک پیدا نکرد و همین امر باعث شد به باشگاه خود رفته و بگوید ماشینم را بردند و دیگر پول کافی برای خریدن بنز ندارد به همین خاطر می خواهد بماند و قراردادش را تمدید کند. هنوز دو ساعت نگذشته بود که به فیروز کریمی خبر دادند بنزش پیدا شده و دیگر نیازی نیست نگران اتومبیل خود باشد! البته این اتفاق به حدود 15 یا 16 سال قبل برمی گردد.

دزدی در رختکن

میثم بائو هافبک کنونی تراکتورسازی، از آن دست بازیکنانی است که زیاد باشگاه عوض می کند. او زمانی که در ابومسلم بازی می کرد به یاد می آورد که روزی وارد رختکن شدند و وسائل شان را در کمدهای رختکن گذاشتند. بازی که تمام شد، همگی به رختکن برگشتند اما هیچ اثری از لباس ها، ساک ورزشی و سایر لوازم شان نبود زیرا همه آنها توسط یک دزد حرفه ای و در شرایطی که بازیکنان در حال بازی فوتبال بودند، سرقت شد!

لباس های کروش و قطبی

کارلوس کروش هم بی نصیب نماند. یکبار کت و شلوار زیبا و گرانقیمتش را از داخل اتومبیل دزدیدند و یکبار لباس تمرین این مربی پرتغالی را. کروش بعد از این دو اتفاق، محتاط تر شده و بیش از قبل از وسائلش مراقبت می کند. البته چنین اتفاقی یکبار برای افشین قطبی هم پیش آمد و دزدان توانستند به راحتی هر چه تمام تر، همه لباس های مارک دار و گرانقیمتی که قطبی در تمرینات تیم ملی می پوشید را بدزدند.

ماجراهای آقای دایی

علی دایی چپ و راست با دزدها برخورد کرد. چند سال قبل و وقتی ساکن یک منزل ویلایی در سه راه یاسر پایین تر از نیاوران بود، چند دزد از دیوار این ویلا بالا رفتند تا به منزل دایی دستبرد بزنند اما در این امر ناموفق بودند. گویا همین مساله باعث شد دایی منزلش را عوض کرده و در یک برج واقع در فرمانیه ساکن شود. ماجرای دوم، برمی گردد به تصادف شدیدی که قبل از نوروز سال 1390 برای دایی رخ داد. او که از اصفهان راهی تهران بود، به خاطر سرعت بسیار زیاد نزدیکی های کاشان دچار سانحه شد و خدا خیلی دوستش داشت که دوباره به زندگی برگشت. آن شب، گوشی تلفن گرانقیمت علی دایی گم شد و دیگر هرگز آن را پیدا نکرد تا شایعه دزدیده شدن این گوشی تلفن توسط برخی از حاضران در محل سانحه تصادف به گوش برسد. آخرین تقابل دایی و دزدها نیز به یک درگیری وسط خیابان مربوط می شود. علی دایی برای انجام کاری شخصی، راهی یک بیمارستان در منطقه فرمانیه شد. در راه بازگشت به خانه، دو موتوسوار زورگیر، به سمتش حمله کردند تا گردنبند طلای دایی را به سرقت ببرند اما سرمربی پرسپولیس که هنوز روی فرم است، با چند ضربه اساسی، جواب آن دزدها را می دهد و دزدها فرار را برقرار ترجیح می دهند.

وای به حال دزدان عقاب

هنوز هم احمدرضا عابدزاده روزی 8 ساعت تمرین می کند تا بدنش از فرم اصلی خارج نشود. چند دزد شجاع(!) حدود 10 روز قبل ساک ورزشی عابدزاده را از داخل ماشینش دزدیده و با موتور فرار کردند. عقاب آسیا که حسابی عصبانی و شاکی شده بود، با فوریت های پلیسی تماس گرفت و آنها نیز ظرف دو ساعت، دزدان ساک ورزشی عابدزاده را دستگیر کردند. احمدرضا وقتی با دزدان مواجه شد، قبل از هر چیز با یک سیلی محکم از خجالت شان درآمد و سپس به آنها گفت: شانس آوردید پلیس شما را دستگیر کرد، اگر گیر من می افتادید، تکه تکه تان می کردم!

عادل و دزدی 500 میلیونی!

یکی از آن دزدی های مشهور در فوتبال ایران، دستبرد به آپارتمان عادل فردوسی پور بود. این اتفاق حدود یک سال قبل رخ داد. خانواده فردوسی پور از یک مسافرت کوتاه به منزل برمی گردند و متوجه تغییراتی در داخل آپارتمان می شوند. این موضوع را فورا با پلیس در میان می گذارند و پلیس نیز متوجه سرقت از منزل عادل می شود. به محض اینکه چنین خبری به دست رسانه ها رسید، خسارت وارده به عادل فردوسی پور در این دزدی، چیزی در حدود 500 میلیون تومان خوانده شد اما مجری سرشناس برنامه 90 در مصاحبه ای گفت: من این ارقام را کاملا تکذیب می کنم. واقعا نمی دانم چرا برخی فکر کردند من در خانه ام اجناسی به قیمت 500 میلیون تومان دارم. تمام وسائلی که از منزل من به سرقت رفت، چند تابلو، چند تخته فرش و چند عدد سکه بهار آزادی بود که به عنوان جایزه و یادگاری گرفته بودم، همین!

کاوه علی اسماعیلی/دانا

Go to TOP