چاپ خبــر

طنز/ از زمین و زمان طلبکاریم!

به هر حال چه بخواهیم و چه نخواهیم یکی از عادات نهادینه شده در ما طلبکار بودن مان است!

 

به گزارش پایگاه خبری فریدونشهر-پونه زار، پیرو انتشار شعر طنزی با عنوان «بدهکاریــــــم» و با توجه به درخواست‌های فراوان برای خروج از تواضع بیش از حد، مجید مرسلی شعر زیر را ب سروده است.

از زمین و زمان طلبکاریم

هم از این و از آن طلبکاریم

از اسد رفتگر که بی گنه است

مثل شیر ژیان طلبکاریم

جای پارک، بهر خودرو محدود است

ما از این پارکبان طلبکاریم

از کریم سوپری، دو ماهی هست

سیصدو ده تومان طلبکاریم

اون یکی بس نبود و دیگر بار

سبد رایگان طلبکاریم

بهر هر قفل از رییس جمهور

یک کلید چنان طلبکاریم

از عزیزانِ هیئت دولت

یک تحول به آن طلبکاریم

متهم میکنیم کم کارند

کار تا پای جان طلبکاریم

از وزیر امور بیرونی

سازشی با جهان طلبکاریم

چند تایی مصوبه دیریست

از همین پارلمان طلبکاریم

از گروه فشار محترماَ

یه کمی گفتمان طلبکاریم

از اوباما،پوتین، نتانیابو

سخن بی زیان طلبکاریم

تا به کی سینمای «ده نمکی»

چه بگویم چه سان طلبکاریم؟!

از شکیبا رفیق، ناصر جون

طنز با استخوان طلبکاریم

از وزیر و وکیل و خرد و کلان

با گمان، بی گمان طلبکاریم

از طلبها کسی نسلفیده

ما ولی همچنان طلبکاریم

بر سبیل دو دولت پیشین

از تمام جهان طلبکاریم

 

Go to TOP