چاپ خبــر
اسرار سقوط 18

از زندان و تبعید تا دزدیده شدن دیوان استاد شهریار توسط ساواک

شهریار به عنوان شاعری آزادی خواه، همواره مورد تعقیب و تهدید رژیم پهلوی بود و در این راه زندان، تبعید، اقدام به تطمیع از طرف فرح پهلوی و دزدیده شدن دیوانش را شاهد شد.

به گزارش سایت تحلیلی خبری پونه زار به نقل از اروم نیوز، شهریار شاعری بود آزادی خواه. شاعری که علیرغم اینکه بسیاری خواستند وی را به دربار بکشانند اما بصیرتش همه اقدامات درباریان و شاعران درباری را نقش بر آب کرد.

بی شک استاد شهریار نابغه شعر جهان شرق است. هیچ شاعری را در طول تاریخ نمی توان یافت که آثارشان به 90 درصد زبانهای زنده دنیا ترجمه شده باشد.

شاعری که هم فارسی و هم ترکی می سرود. عرفان را عارفانه در شعرهایش جاری و آداب و رسوم و فولکلور آذربایجان را نیز استادانه بر تار و پود شعرهایش پیوند می زد تا اثری مانند حیدربابایا سلام به وجود آید که از لحاظ شعری معجزه قرن حاضر نام بگیرد.

استاد شهریار شخصی بود عارف و توأم با معنویت. معنویتی که آیت الله مرعشی در خواب وی را علی رغم اینکه ندیده و اسمش را نشنیده بود در مرقد امام علی(ع) می بیند و امام علی(ع) وی را با نام شاعر ما صدا می زند.

زندان نخستین هدیه پهلوی ها به شهریار

از آنجا که شهریار در تهران و در رشته پزشکی درس می خواند به همین خاطر در آنجا عاشق یکی از دختران آذربایجانی ساکن تهران شد. اما چون یکی از درباریان نیز خواهان ازدواج با آن دختر بود، شهریار باید از سر راه برداشته می شد. از جهتی دیگر شعرهای استادشهریار که همانند دیگر شاعران آن زمان مدح آنها را نمی کرد نیز عاملی برای نارضایتی شاه و درباریان بود.

به همین خاطر شهریار را در سال 1308 دستگیر و به نظمیه منتقل و نهایتاً در باغ شاه زندانی و تصمیم به قتل او گرفتند. اما با وساطت و پایمردی خانواده و مادر محبوب( همان دختری که شهریار وی را دوست می داشت) از قتل شهریار چشم‌پوشی کردند.

مسبب تمام ماجرا نیز برادر ناتنی رضاشاه، سرتیپ چراغعلی‌خان سوادکوهی پهلوی بود.

تبعید به جای قتل و زندان/ استاد شهریار به خراسان تبعید می شود

برادرناتنی رضاشاه که به امیر اکرم مشهور حاکم مازندران، معاون وزیر دربار و پیشکار ولیعهد محمدرضا بود.

وی در زندان تصمیم به قتل شهریار گرفته بود اما همانطور که گفته شد با وساطت اطرافیان شهریار از این کار منصرف می شود و به تبعید وی راضی می شود و نهایت وی را در همان سال به خراسان تبعید می کند.

شهریار از سال 1308 در نیشابور و در خانة تبعیدی دیگر دربار رضاخان کمال‌الملک می‌ماند و در سال 1312 راهی مشهد می شود.

با مرگ امیر اکرم به مرض سفلیس در برلین آلمان، شهریار در نهایت در سال 1314 به تهران بازگشته و به زندگی خود در این شهر ادامه می دهد.

تمام این ماجرا منجر به دوری شهریار از تهران و فرصت نیافتن برای ادامه تحصیل در رشته پزشکی شد، رشته ای که وی آخرین ترم آن را می گذراند.

دزدیده شدن دیوان ترکی شهریار توسط ساواک

شهریار با وقایعی که خاندان پهلوی در جوانی بر سر وی آورده بود، قطعا نباید دل خوشی از رژیم می داشت. از این جهت مدح و ستایش شاهنشاهیان را کنار گذاشته بود.

علاوه بر این چون رژیم پهلوی سعی در قلع و قمع فرهنگ های بومی و محلی بود در اقدامی سخیفانه دیوان ترکی استاد شهریار را که سالیان دراز برای سرودن آن زحمت کشیده بود با یورش به خانه استاد به سرقت می برد و تاکنون خبری از آن دیوان نشده است.

استاد شهریار که تلاش سالیان درازی از عمر ادبی خویش را به فنا رفته می بیند، شعر معروفی را با نام شب سیاه می سراید که در محکوم کردن اقدامات ساواک و دزدیده شدن دیوانش توسط آنها نوشته شده است.

شعر:

قارانلیق گئجه
آمان الله، ینه شیطان گلیب ایمان آپارا،
قورویون، قویمویون ایمانوزو شیطان آپارا.

منیم اینسانلیغیمین گؤر نه هاسان یاوادیر،
کی گونوز قولی-بی‌یابان گلیر اینسان آپارا.

چؤرک آلمیش الینه، آج نئجه تاقت گتیسین؟
ائله بیل یاز گئجه‌سی قیز گلیب اوغلان آپارا.

قانلی دیرناقلاریلان اینگیلیس ال قاتدی بیزه،
باخیسان راس دا آرازدان کئچیر ایران آپارا.

قم آشیب-داشدی داها، خلقیله شوخلوق ائله‌مز،
سئل گرک ائل داغیدا، ائو ییخا، ائیوان آپارا.

خرمنی ساققیزا وئردیک، نه یامان چرچیدی بو؟
هئی گلیر کنده، بیزه درد وئره، درمان آپارا.

بو قارانلیق گئجه‌لرده قاپیمیز پیس دؤیولور،
نه بیلیم، بلکه عجلدیر، دایانیب جان آپارا.

آناما سؤیله‌یین: اوغلو ییخیلیب سنگرده،
“تئللرین باس یاراما، قویما منی قان آپارا”.

آرادان بیر ده بیزی بؤلسه‌لر اربابلاریمیز،
قورخورام قویمییالار تبریزی تهران آپارا.

قارا طوفان کی، دخی خلقه شولوخلوق ائله‌مز،
سئل گرک ائل داغیدا، ائو ییخا، ائیوان آپارا.

سلیقه‌لی اوغرو ویلایتده چوخالمیش اولسا،
شهریاردان دا گرک بیر دولو دیوان آپارا.

استاد شهریار این واقعه را این چنین شرح می دهد:

“وئرردیک قدیم دیوانا عرضه ایندی کیمه عرضه وئرمک بو دیوان الیندن؟ “

ترجمه: سابق براین از مظلومیت خود به دولت شکایت میکردیم، من اکنون از این دولت شکایت کجا برم ؟

بعد از این وقایع شهریار تا مدتها تحت نظر ساواک قرار داشته و هر از چند گاهی به خانه وی یورش می بردند.

شهریار یورش چندباره آنها را این چنین در شعرهایش می آورد:

دونن گئجه جین لر قوشون چکدیلر         من قورخودان جینقیریغیم چیخمادی

یورقان اوستن منه سیریق چکدیلر        من ده سیریق هئچ سیریغیم چیخمادی

ترجمه: (دیشب لشکر جنیان لشکرکشی کرده بودند و من از ترسم حتی صدایم درنیامد/ زهرچشمی از من گرفتند که تا به حال مثال آن ندیده بودم)

همچنین در شعری دیگر به محاصره گرفته شدن خانه اش توسط ساواک را محکوم می کند:

ائویم زندانیم ماموروم اوز ایچیمده       هارا قاچسیبن انسان بو زیندان الیندن؟”

ترجمه: (خانه ام زندان است و مأمور در داخل خانه خودم/ انسان از دست این زندان که خانه خودش است به کجا پناه ببرد؟)

و در جای دیگری حسرت دیوان از دست رفته خود را می خورد:

“تورکو اولموش قدغن ، دیوانیمیزدان دا خبر یوخ شهریارین دیلی ده وای دیه دیوان ایله گئتدی “

( ترکی قدغن شده واز دیوان ترکی مارا که ربوده و برده اند ، هیچ خبری از آن نیست. وهم از اینروست که زبان مادری شهریار دریغا با دیوان ما رفت )

ممنوع شدن چاپ منظومه حیدربابایا سلام توسط ساواک

بعد از چاپ نخستین نسخه از منظومه حیدربابا که شاهکار ادبی آذربایجان محسوب می شود، نظر به استقبال گسترده از این کتاب رژیم به مخالفت با آن پرداخت. اما بعد از کودتای آمریکایی 28 مرداد در سال 1332 و قلع و قمع دموکراسی محدودی که به واسطه اقدامات دکتر مصدق و یارانش در حال شکل گیری بود، شهریار و آثار ترکی چاپ شده نیز مغضوب اقدامات کودتاگران شد و در سالهای بعد رفته رفته فشار را بر اینگونه آثار زیاد کردند.

آنها در مرحله اول چاپ منظومه حیدربابایا سلام را ممنوع اعلام کردند که استاد شهریار نیز در مقابل آنها این منظومه را با صدای خویش خوانده و حیدربابایا سلام روز به روز در میان مردم اقبال بیشتری یافته و محبوبتر شد و با صدای شهریار ماندگارتر شد.

رد پیشنهاد فرح پهلوی برای اهدا خانه به استاد شهریار

رژیم پهلوی تمامی شعرا، ادبا و بزرگان علم و ادب کشور را با پول و دادن ثروت از جیب بیت المال می خواست به خود وابسته و هر آنچه که خود می خواهد را برای آنها دیکته کند.

شهریار و نیما یوشیج( از شاعران مخالف دیکتاتوری پهلوی)

روزی فرح پهلوی سند خانه ای مجلل در شمیران تهران را همراه با پول نقد توسط استاندار وقت آذربایجان شرقی به خانه شهریار می فرستد و وی آنها را رد و به فرح برمی گرداند و در مقابل شعر توبه گرگ را می نویسد:

میکده چون به باد شد، دعوت من به باده کرد
روغن ریخته است کو نذر امامزاده کرد

آنکه سواره آن همه نقشه پیاده کرده بود
این دم سرنگون شدن یاد من پیاده کرد

سابقة صداقتش رفت به باد و لاکتاب
آنچه که خدعه و ریا با من صاف و ساده کرد

منکر حسن من شد و باعث آن که مدعی
با رخ زشت دعوی حسن خدایداده کرد

سخت در اوفتادم و پیر شدم به دام او
با همه ایستادگی آخرم اوفتاده کرد

او خوره بود و نام خود مرهم و مومیا نهاد
آنهمه استفاده و آنهمه هم افاده کرد

هیچ چراغ و مشعلی فوت نکرده رد نشد
ده که به حداکثر از فوت و فن استفاده کرد

زید به جای عمر شد، زجر به جای اجر داد
وز همه زجردیدگان اُجرت من زیاده کرد

از نر و ماده هر که را دین و شئون، به باد داد
وز دگران به شعبده آنچه نرینه، ماده کرد

قید معاد می‏زنی زیر قلادة معاش
پیر قضا چه شیرها قیدی این قلاده کرد

درد قضاست، کی بود چاره ‏پذیر، شهریار
کون و مکان پذیره شد آنچه قضا اراده کرد

رد دعوت دربار شاه برای حضور در جشنهای 2500 ساله/ برگزاری کنگره شعر فارسی همزمان با آن / اخوان، شاملو، براهنی و اسماعیل خویی کنگره شهریار را تحریم کردند

اصغر فردی از شاگردان استا شهریار در این باره اینچنین عقیده دارد:

شهریار در مهرماه سال 1350 برای تحت پوشش دادن جو جشن‌های 2500 ساله سلطنت (برابر با ۲۰ تا ۲۴ مهر ۱۳۵۰) و پیشگیری از حضور شعرا در این مراسم شخصا و با امضای کارت دعوت توسط خود به برگزاری «کنگره سراسری شعر فارسی» اقدام کرد و 300 تن از شعرای کشور را به جای شیراز به تبریز کشانید که برخی از نوپردازان معلوم‌الحال مانند اخوان، شاملو، براهنی و اسماعیل خوئی آن کنگره را تحریم کردند. اما رهبر و پیشوای آن جریان تحریم دکتر رضا براهنی که اهل انصاف بود «توبه‌نامه»‌ای با همین عنوان نوشت و از شهریار بابت خطای تشخیصش پوزش خواست.

پیروزی انقلاب نقطه عطفی در زندگی شهریار

با پیروزی انقلاب اسلامی ایران نقطه عطفی در زندگی شهریار به وقوع پیوست. همه آثار وی به طور گسترده و در تیراژهای بالا چاپ و به دست همگان رسید. کنگره بزرگداشت و همایشهایی در جهت قدردانی از مقام ادبی شهریار برگزار می شود و شهریار نیز در شعرهایش دوران طاغوت را این چنین بیان می کند:

تورکونون جانینی آلمیشدی حیاسیز طاغوت
من حیات آلدیم اونا ، حق اوچون احیا ایله دیم

(طاغوت بی حیا جان ترکی را گرفته بود، من به خاطر حق به زبان مادریم حیاتی دوباره بخشیدم)

دیدار مقام معظم رهبری با شهریار در خانه وی

در تاریخ 1366 رئیس جمهور وقت آیت الله العظمی امام خامنه ای که خود شخصی شعردوست و اهل ادب بودند به دیدار شهریار در خانه وی رفته و استاد شهریار را مورد دلجویی قرار می دهند.

دیدار شهریار و مقام معظم رهبری از زبان شاگرد استاد، علی اصغر فردی:

بعد از مبادله‌ی تعارفات، حضرت آقای خامنه‌ای از استاد خواستند اشعاری را بخوانند و استاد چند غزل از آخرین سروده‌هایشان را خواندند و سپس برنامه با اشعار دیگر شاعران حاضر ادامه یافت و به پایان رسید.

آقا بیانات فاضلانه‌ای إشعار فرمودند و مراتب رضایت و حتی تعجب خود را از وجود چنین شعرای مقتدری در حول چراغ شعر استاد اظهار کردند و سپس برای صرف شام به تالاری دیگر منتقل شدیم. باز آقا در کنار استاد جلوس فرمودند و فرزندوار به استاد مهربانی‌ها می‌کردند. غذا به بشقاب ایشان می‌کشیدند و نان و آب تعارف می‌کردند و پیش از ایشان شروع به میل نمی‌کردند و پس از شام نیز چندی بیتوته ادامه یافت. صحبت‌ها از خراسان و شعر و حیدربابا و اوزان و ظرائف و دقایق بلاغی و شعریّات رفت و آقا از ساعات شبانه‌روزی استاد سؤال می‌کردند و استاد سیاق روزمره را توضیح می‌دادند تا آقا فرمودند که دیگر دیرهنگام است و مزاحمت برای استراحت استاد نشود و مجلس را به پایان بریم.

حیدربابایا سلام از ممنوع الچاپ بودن تا ارسال به رئیس جمهور وقت/ ارسال کتاب حیدربابایاسلام به مقام معظم رهبری

علیرغم اینکه حیدربابایا سلام در دوران طاغوت ممنوع الچاپ شده بود اما در دوران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی مورد توجه همه از جمله کسانی که امور مملکت را در دست داشتند قرار گرفت. از این جهت بود که استاد شهریار کتاب حیدربابایا سلام را به مقام معظم رهبری که رییس جمهور وقت بود ارسال و شعری را نیز دست نویس تقدیم وی می نماید.

متن نامه که همراه کتاب ارسال شده بود:

بر آستان والای آیت الله خامنه‌ای ریاست جمهوری اسلامی محبوب و امام جمعه بزرگوار تهران تقدیم و توفیق روزافروز ایشان و امام امت و رزمندگان اسلام را شب و روز به دعا مسئلت می‌نمایم.

رشگم آید که تو حیدر بابا
بوسی آن دست که خود دست خداست

راستان دست چپ از وی بوسند
که خدا بوسد از او دست براست

در امامت به نماز جمعه
صد هزارش بخدا دست دعاست

من بیان هنرم، یک دل و بس
او عیان هنر از سر تا پاست

او شب و روز برای اسلام
پای پویا و زبان گویاست

او چه بازوی قوی و محکم
با امامی که ره و رهبر ماست

شهریارا سری افراز به عرش
کو نگاهیش به (حیدربابا) ست

تبریز- دوازدهم ذی‌الحجه/ 1407 هجری قمری مطابق هفدهم امرداد /1366 شمسی

سیدمحمدحسین شهریار (در هشتاد و دو سالگی)

عیادت مقام معظم رهبری از شهریار در بیمارستان

استاد شهریار با وخیم شدن حالش به تهران اعزام و در یکی از بیمارستانهای آنجا بستری می شود. در طی این مدت مقام معظم رهبری دوبار از وی عیادت کرده و چندین بار نیز نمایندگانی از طرف خود برای دیدار با وی می فرستادند.

استاد شهریار نهایت در ساعت 6.45 دقیقه صبح 27 شهریور سال 67 وفات نموده و بعداً طی تشییع با شکوهی در مقبره الشعرای تبریز آرام می گیرد.

بخشی از بیانات امام خامنه ای در دیدار اعضای کنگره ی بزرگداشت استاد شهریار با معظم له در سال 71

درباره‌ى استاد شهریار، گفتنى زیاد است. یک مقوله، مقوله‌ى شاعرى اوست. درباره‌ى شاعرى شهریار، دو حرف مى‌شود زد: یک حرف این است که شهریار، یکى از بزرگترین شعراى معاصر ماست؛ هم در شعر فارسى و هم در شعر ترکى. البته شعر فارسى او خیلى بیشتر از شعر ترکى است و به نظر مى‌رسد که اولین و معروفترین شعرهاى او به زبان فارسى است.

البته منظومه‌ى «حیدر بابایه سلام» را بایستى استثناء کرد؛ چون «حیدر بابایه سلام»، داستان جداگانه‌اى دارد که آن را در بخش دوم راجع به شاعرى شهریار، باید عرض کنیم. لکن اگر «حیدر بابایه سلام» را کنار بگذاریم، در مجموع، شعر فارسى شهریار اوج بیشترى از شعر ترکى‌اش دارد.

در شعر فارسى شهریار، خصوصیت عمده‌اى که براى برادران ترک وجود دارد، این است که شعر به معناى حقیقى کلمه است. شعر به معناى حقیقى کلمه، معناى حقیقى شعر است. یعنى نظم کلمات فقط نیست؛ لب احساس و خیال است.

این را که عرض مى‌کنم، ترکهاى فارسى‌دان – مثل آقاى تجلیل(1) – خودشان خوب مى‌دانند. گاهى این زبان اوج مى‌گیرد. یعنى ما غزلهایى در شعر فارسى شهریار داریم که در ردیف غزلهاى درجه‌ى یک فارسى است. البته اینها زیاد نیست؛ اما هست. گاهى هم البته زبان تنزل مى‌کند. ما توقعى هم از شاعرى که در یک منطقه‌ى غیرفارس زبان متولد شده، نداریم. ولى آنچه که از شهریار در شعر فارسى مى‌بینیم، او را در ردیف یکى از بزرگترین شعراى زمان ما قرار مى‌دهد. مطلب دومى که در مورد شاعرى شهریار باید گفت، یک چیز بالاتر از این است؛ و آن این است که مى‌شود گفت: شهریار یکى از بزرگترین شاعران همه‌ى دورانهاى تاریخ ایران است. و آن به لحاظ «حیدر بابایه سلام» است. «حیدر بابایه سلام» یک شعر استثنایى است.

همه‌ى خصوصیات شعرى مثبت شهریار در این شعر هست. یعنى روانى، صفا، ذوق و دیگر خصایصى که مربوط به شعر است، همه در «حیدر بابایه سلام» جمع شده است. لکن علاوه بر اینها، ویژگى دیگرى هم در «حیدر بابایه سلام» هست و آن این است که در این شعر که تصویرى از سابقه‌ى ذهنى خود شاعر است، مطالب بسیار حکمت‌آمیز وجود دارد. با این حساب، مى‌توان شهریار را یک حکیم به حساب آورد.

پایه‌ى شعر «حیدر بابایه سلام» به نظر ما خیلى بالاست. فکر مى‌کنیم که آمیزه‌ى بسیار هنرمندانه‌اى است از شعر و حکمت و زبان زیبا و قدرت فوق‌العاده‌ى تصویر. شهریار این منظومه را در هنگامى گفته که بسیار جوان بوده است.

من حقیقتاً تعجب مى‌کردم. من بعضى از کسانى را که به ایشان فشار مى‌آوردند، از نزدیک مى‌شناختم و شعر و سابقه‌ى ذهنى‌شان را مى‌دانستم. بعضى از آنها وابسته به رژیم سابق بودند. مستقیماً مربوط به آن جناح بودند، و جزو دربار پهلوى و آن دستگاه محسوب مى‌شدند. بعضى دیگر هم توده‌اى و کسانى بودند که جیره‌خور شوروى سابق به حساب مى‌آمدند. همه‌ى اینها، با این‌که به لحاظ مبنا و منطق، به ظاهر بینشان فاصله‌اى وجود داشت، در وارد آوردن فشار روى شهریار شریک بودند، و شهریار، محکم و قرص ایستاده بود.

به‌هرحال، شهریار شاعر متواضعى بود. دنبال نام و نشان نبود و براى خدا و وظیفه کار مى‌کرد، و حالا خداى متعال، پاداش او را مى‌دهد. امروز شهریار در داخل کشور ما یک چهره‌ى بسیار نورانى است. چند شب پیش، سیما مراسمى را به مناسبت هفته‌ى بسیج نشان مى‌داد، که شهریار در آن مراسم بود. این چند روزه، هفته‌ى بسیج بود و در یکى از مراسم بسیج، شهریار شعر مى‌خواند و در سیما او را نشان مى‌دادند.

شهریار قطعاً ماندنى است. از آن شعرایى است که مثل سعدى و حافظ و از این قبیل، در دورانهاى بعد از دوران خودش، معروفتر و بزرگتر خواهد شد. لذا، هرچه آقایان درباره‌ى او انجام دهند، از نظر ما زیاد نیست. حضور شهریار در هر کشورى و در میان هر ملتى، حضور مبارک و مفیدى است.

Go to TOP