چاپ خبــر
روایت صادق طباطبایی در مورد همه‌پرسی 12 فروردین؛

شما الآن نمی‌فهميد؛ 50 سال ديگر خواهند گفت که از احساسات مردم سوءاستفاده شده

رفتم قم و به امام(ره) عرض کردم که دنيا شما را پذيرفته و شما 4 عنصر حاکميت را حتي در پاريس هم داشتيد … حالا هم شما اعلام جمهوري اسلامي بکنيد؛ همه هم قبول دارند.

روز 16 اسفند بود که حاج احمدآقا تلفن کرد که امام(ره) مي گويند زود همه پرسي را برگزار کنيد. گفتم: من مي روم قم، خدمتشان عرض مي کنم که براي چي همه پرسي برگزار کنيم؟ اين امر، يعني برگزاري رفراندوم، تشکيلات و سازمان مي خواهد که ما نداريم … حاج احمدآقا گفت: امام(ره) اصرار بر همه پرسي دارند. رفتم قم و به امام(ره) عرض کردم که دنيا شما را پذيرفته و شما 4 عنصر حاکميت را حتي در پاريس هم داشتيد و در آنجا به فکر [تشکيل] دولت در تبعيد بوديد … حالا هم شما اعلام جمهوري اسلامي بکنيد؛ همه هم قبول دارند. امام(ره) گفتند: نه! همه پرسي بايد برگزار بشود؛ شما الآن نمي فهميد. 50سال ديگر خواهند گفت که از احساسات مردم سوءاستفاده شده[است] – و چه درست بود پيش بيني امام(ره) – فرمودند: نخير، بايد برگزار شود … همين الآن هم مي بينيم که در اين مورد، زمزمه هايي بلند شده و [برخي] مي گويند در آن زمان مردم مي دانستند که شاه را نمي خواهند، اما نمي دانستند چه مي خواهند. هنوز نسل اول [انقلاب] حضور دارد و اين حرف ها زده مي شود. به امام(ره) عرض کردم پس اجازه بفرماييد که يک مدتي بگذرد تا بتوانيم تدارکات فراهم کنيم؛ فرمودند: نخير تدارکات نمي خواهد؛ شما انجمن چي هستيد. هر کاري در انجمن هاي اسلامي مي کرديد، اينجا هم انجام بدهيد. گفتم آقا انجمن اسلامي شرايط و ضوابط ديگري داشت؛ ديدم که نخير! امام(ره) تاکيد دارند که همه پرسي بايد برگزار بشود و زود هم بايد برگزار بشود. آمدم تهران و با وزيرکشور صحبت کردم. گفت: حالا بايد چه کار کنيم؟ من هنوز استاندار هم ندارم. گفتم: من هم اصلاً از تشکيلات استانداري و وزارت کشور سردر نمي آورم؛ اما در راه قم به تهران که مي آمدم يک چيزي به ذهنم رسيد و آن اين که، به تعداد استان ها، بچه هايي را که مي شناسمشان به کار دعوت مي کنم. (چه از بچه هاي انجمن هاي داخل کشور و چه خارج از کشور) هر کسي مسئول يک استان بشود و خودش هم به تعداد هر شهرستان در هر استان نيرو جمع و جور کند؛ بعداً هر نيرويي که براي هر شهر انتخاب مي شود براي بخش ها و روستاها نيرو تدارک ببيند؛ چنين سازماني درست مي کنيم و کاري هم، فعلاً، به کادر وزارت کشور نداريم. وزير کشور گفت: اگر مي تواني بکن. خلاصه، روز 21 يا 22 اسفندماه، ستاد مرکزي همه پرسي تشکيل و بخشنامه ها پي درپي صادر شد. تصميم گرفتيم همه پرسي را براي اواخر ارديبهشت برنامه ريزي کنيم. حاج احمدآقا خبر داد امام(ره) مي گويند: نخير بايد نيمه اول فروردين برگزار شود. عرض کردم: دو هفته تعطيلات عيد است. امام(ره) گفته بودند: در همان تعطيلات بگذاريد. خلاصه قرار گذاشتيم دهم فروردين، روز برگزاري همه پرسي باشد و عجيب اين که کار هم پيش مي رفت، يعني جو با اعتماد و بسيار عاطفي که روزها و ماه هاي اول برقرار بود، کارها را پيش مي برد. خدا لعنت کند توده اي ها را که با روش هاي استالينيستي اين جو عاطفي و اعتماد را شکستند. خلاصه ستاد تشکيل شد و کارها به خوبي پيش مي رفت، اما در 26 اسفند اولين شوک روحي به همه ماها وارد شد و آن، خلع سلاح شدن پادگان مهاباد بود. يعني يک جريان مسلحانه عليه نظام شکل گرفت و به نظر مي رسيد که راه مقابله با آن هم نظامي است. اين حادثه، مجموعه جريانات و اوضاع سياسي کشور را تا حدي کدر کرد اما در عين حال مانع برگزاري همه پرسي نشد. اوراق همه پرسي قبلا توزيع شده بود. روز دهم، همه پرسي برگزار شد. غروب به ما خبر دادند که هنوز بسياري از مردم در صف ايستاده اند. با دفتر امام(ره) تماس گرفتيم، ايشان اجازه دادند [همه پرسي را] يک روز تمديد کنيم. روز يازدهم هم راي گيري ادامه پيدا کرد. شب دوازدهم، حدود ساعت 5/1 يا 2 بعد از نيمه شب، شمارش آرا تمام شد. من شبانه به قم رفتم و پس از نماز شب امام(ره) ، خدمتشان رسيدم و نتيجه همه پرسي را به اطلاعشان رساندم.

منبع: روزنامه خراسان

Go to TOP