مذاکرات هسته ای و برنامه ریزی استراتژیک آمریکا برای مهار ایران
برنامه ریزی های استراتژیک و هوشمندانه نظام استکبار به سرکردگی آمریکا برای مهار جمهوری اسلامی در منطقه و جهان موضوعی است که به یکی از سیاست های جاری نظام های استکباری غرب تبدیل شده است. در این بین برنامه هسته ای ایران و تمام حواشی پیرامون آن به عنوان بخشی از این پازل پیچیده است که دولت های غربی سعی دارند در میدان بزرگ مهار ایران، با استفاده از ابزاری به نام مذاکرات هسته، بهترین بازی را از خود نشان دهند و در نهایت گل پیروزی را به دروازه جمهوری اسلامی وارد کنند.
از این رو بیان مسائل پیرامون برنامه هسته ای و تبیین ابعاد مختلف مذاکرات و توافقات انجام شده توسط تیم هسته ای جمهوری اسلامی به تنهایی و عدم بیان آن در چارچوب نقشه دول غربی برای مهار ایران توفیق چندانی نخواهد داشت؛ بلکه باید نقشه جامع آمریکا برای مهار ایران برای آحاد مردم تبیین شود و در دل آن به برنامه هسته ای ایران و نقش آن در این نقشه جامع پرداخته شود.
تصویر درخشان جمهوری اسلامی در عزت، پیشرفت و افتدار
جمهوری اسلامی ایران در سال های پس از انقلاب در سه حوزه پیشرفت، عزت و اقتدار دارای تصویر بسیار درخشانی در صحنه جهانی شده است که ترکیب همزمان این سه تصویر، از جمهوری اسلامی ایران یک بازیگر برتر منطقه ای و یک بازیگر قابل اعتنای بین المللی ساخته است. در ادامه به بیان مصادیقی از تصویر درخشان ایران در سه حوزه ذکر شده می پردازیم و تبیین می کنیم که برنامه ریزی استراتژیک آمریکا برای مهار ایران و تخریب این سه تصویر جمهوری اسلامی چیست.
جمهوری اسلامی و پیشرفت
طی ۱۰ سال تلاش علمی در جمهوری اسلامی، ایران از جایگاه پنجاهم جهان به جایگاه هفدهم در سال ۲۰۱۱ در زمینه رشد علمی ارتقاء پیدا کرده است و اگر همین رشد ادامه پیدا می کرد شاید الان ایران وضعیت مناسب تری در این زمینه داشت.
ایران با ده برابر سرعت رشد علمی دنیا دارای رتبه نخست در سرعت رشد علم و تکنولوژی در جهان است و در برخی از فناوری های پیشرفته وارد باشگاه جهانی شده است. این افتخارات تصویر بسیار جذاب و مطلوبی از ایران در دنیا عرضه کرده است.
به عنوان نمونه به برخی از پیشرفت های چشمگیر جمهوری اسلامی در حوزه های مختلف اشاره می کنیم:
– ایران جزء هشت کشور برتر دنیا در حوزه قدرت موشکی است. جمهوری اسلامی با برخورداری از موشک های شهاب، قادر و سجیل با ۲۰۰۰ کیلومتر برد تبدیل به یک قدرت موشکی جهانی شده است. اندیشکده آمریکایی CSIS صراحتا در برآوردهای خود اعلام می کند که «ایران و سه کشور دیگر سیلو های پرتاب موشک دارند» و ما در حوزه پرتاب موشک جزء چهار کشور برتر دنیا هستیم. همچنین ایران دارای چرخه کامل تولید در حوزه سوخت موشک است.
– ایران در حوزه طراحی و ساخت ناوشکن های پیشرفته مانند ناوشکن جماران و خارک به جایگاه سیزدهم جهان رسیده است.
– ایران با ساخت زیر دریایی های مدرن به جایگاه پنجم در قدرت زیر سطحی جهان دست یافته است.
– ایران در شبیه سازی جزء پنج کشور برتر دنیا قرار دارد.
– ایران جزء ده قدرت برتر سایبری دنیا است.
– ایران با دست یابی به چرخه کامل سوخت هسته ای در میان هشت کشور برتر دنیا قرار دارد.
– ایران دارای رتبه دوم جهانی در حوزه کشت سلول های بنیادی است.
– جمهوری اسلامی ایران در حوزه زیر ساخت های پیشرفت، سومین کشور با توان طراحی وساخت انواع سد در جهان است. سد کرخه بزرگترین سد خاکی و سد بختیاری بزرگترین سد دو قوسی جهان است.
– ایران با ساخت ماهواره های مختلف و پرتاب موجود زنده به فضا جزء ده کشور برتر در این حوزه است.
– ایران با ساخت روبات های هوشمند و آدم نما در قلمرو ۵ کشور دارای این تکنولوزی قرار دارد.
– ایران جزء شش کشور جهان است که می تواند نیروگاه برق بسازد.
همه این پیشرفت ها و عناوین دیگر، در حالی به دست آمده اند که ایران در تحریم بوده است؛ یعنی ما در حالی در شرایط تحریمی سخت بوده ایم که نه تنها توانسته ایم به این حد از پیشرفت برسیم بلکه مشل آب خوردن خود را هم حل کرده ایم.
جمهوری اسلامی و اقتدار
تصویر جمهوری اسلامی در سطح جهان در حوزه اقتدار بسیار درخشان است. جمهوری اسلامی توانسته است عمق استراتژیک خود را به دریای مدیترانه و دریای سیاه و خلیج عدن گسترش دهد.
ایران توانسته است با سازماندهی نیروهای مردمی و تکثیر مدل حزب الله در سوریه و عراق با جریان های تکفیری مورد حمایت آمریکا، رژیم صهیونیستی و کشور های مرتجع منطقه مقابله کند و هم در جنگ با تروریسم و هم در جنگ های نیابتی به اقتدار قابل توجهی دسترسی پیدا کرده است.
امروز ایران قدرت تعیین کنندگی در مناسبات منطقه دارد و قدرت آمریکا در منطقه کاملا به چالش کشیده شده است.
صهیونیسم ها به واسطه تاثیرات اقتدار ایران در منطقه دیگر در هیچ جنگی پیروز نخواهند شد.
این ها مواردی از تصویر اقتدار ایران در منطقه و جهان است.
جمهوری اسلامی و عزت
امروز ایران بازیگر سلطه ناپذیری در منطقه و جهان است که جذابیت و امنیت او به استقلال طلبی و سلطه ناپذیری اوست. این سلطه ناپذیری و استقلال طلبی و آزادی خواهی و حریت ایران امروزه در دنیا و بین ملل مستضعف و مسلمان منطقه سرمشق و زبانزد است.
امروز به اتکاء عزت ایران مردم یمن توانستند ائتلاف ۱۲ کشور را ناکارآمد کنند و با بازدارندگی مانع تهاجم ۱۲ کشور عربی به کشورشان شوند.
امروز یمن با پایان دادن به صبر استراتژیک خود در صحنه نظامی با رژیم آل سعود و ائتلاف استیجاریش موازنه ایجاد می کند. یمن تنها به پشتوانه خدا و اتکاء به تصویر عزت آفرین جمهوری اسلامی ایران در حال نزدیک شدن به یک موازنه استراتژیک در صحنه میدانی و جنگ با عربستان است.
برنامه آمریکا برای مقابله با این سه تصویر
این سه تصویر از جمهوری اسلامی ایران در سطح بین المللی وجود دارد. برنامه آمریکا برای مقابله با این سه تصویر یک برنامه ریزی استراتژیک است. آمریکا در تلاش است با برنامه ریزی های خود این سه تصویر را مخدوش کند.
حال این سوال مطرح می شود چگونه این سه تصویر مخدوش می شود و مخدوش شدن این تصاویر چه لطمه ای به منافع ملی ما و ملل مستضعف و مسلمان منطقه وارد می کند؟
آمریکا در برنامه ریزی استراتژیک خود برای خدشه وارد کردن بر تصویر عزت، اقتدار و پیشرفت ایران روی سه موضوع به طور ویژه کار می کنند: جنگ شناختی، جنگ نیابتی و تحقیر ایران در مذاکرات هسته ای و تخریب ملی.
جنگ شناختی آمریکا علیه عقاید ایرانیان
جنگ شناختی از نوع نسل چهارم یا پنجم جنگ هاست. در این جنگ ابتدا مقصد جنگ نظامی وسخت نیست؛ بلکه بیشتر جنگ در حوزه نگرش، ادراک و برداشت صورت می گیرد. در جنگ شناختی شناخت مخاطب، دستکاری شناخت و ایجاد شناخت نادرست هدف جنگ افروزان است.
در جنگ شناختی علیه ایران سه راهبرد ایران هراسی، اسلام هراسی و شیعه هراسی دنبال می شود.
پروژه ایران هراسی و تشکیل ارتش عربی
مخاطب ایران هراسی در جنگ شناختی کشورها و دولت های عربی هستند. در این چارچوب طراحی شده دولت های عربی به سمت غرب میل پیدا می کنند و تا جایی که می توانند از کشورهای غربی تسلیحات می خرند تا زراد خانه های تسلیحاتی خود را پر کنند و یک محور عربی و یک ارتش عربی در مقابل ایران و محور مقاومت در منطقه شکل پیدا می کند. در حقیقت این رهاورد ها باید در راهبرد ایران هراسی جنگ شناختی طراحی شده حاصل شود و می بینیم این اتفاق تا حدودی افتاده است و ارتش عربی در حال شکل گیری است و تسلیحات زیادی وراد منطقه شده است.
اسلام هراسی و القای خطر اسلام سیاسی
بخش دوم جنگ شناختی اسلام هراسی است. مخاطب اسلام هراسی ملت های غربی هستند که مقام معظم رهبری با استفاده از دیپلماسی فطرت و نگارش نامه به جوانان غربی و آمریکایی پاسخ قابل توجهی به این اسلام هراسی دادند. در این راهبرد خطر اسلام سیاسی باید جایگزین خطر کمونیسم شود و اسلام سیاسی به مثابه تروریسم قلمداد می شود. همچنین بیگانه هراسی باید تبدیل به ادراک در جامعه غربی شود تا اجماع نسبت به ایران محکم تر شود و تحریم ها ماندگار تر، تهدید ها پر رنگ تر و فشار علیه ایران فزاینده تر شود.
این موارد بخشی از نتایجی است که در جنگ شناختی علیه ایران پیگیری می شود.
شیعه هراسی و کاتالیزوری به نام «شیعه انگلیسی»
شیعه هراسی بخش سوم جنگ شناختی علیه ایران است. مخاطب این راهبرد عامه اهل تسنن هستند. در حقیقت زیر ساخت جنگ های نیابتی در جنگ شناختی فراهم می شود و نظام استکبار برای پیشرفت هر چه بهتر فرآینده آماده سازی این زیر ساخت های لازم در راهبرد شیعه هراسی، کاتالیزروی به نام «شیعه انگلیسی» را طراحی و اجرا کردند. در واقع «شیعه انگلیسی» سعی می کند شیعه هراسی را تبدیل به شیعه ستیزی کند.
همه این موارد نشانه هایی قوی از طراحی و اجرای یک جنگ شناختی است که در بستر شکاف های عمیق ملی، قومی و مذهبی شکل می گیرد. جنگ شناختی یکی از استراتژی های نظام استکبار برای تخریب سه تصویر برجسته ایران در دنیاست.
تاثیر مستقیم تصویر مقتدرانه یک کشور بر امنیت ملی
لازم است این نکته تاکید شود که پیدا کردن چنین تصویر هایی از یک ملت و کشور در چشم کشورهای دنیا بسیار مهم و راهبردی است و کشورهای مختلف میلیاردها دلار خرج می کنند تا این چنین تصویر با شکوهی از خود در چشم جامعه بین الملل بسازند. به عنوان نمونه آمریکایی ها برای اینکه از خود یک تصویر ضد جنگ و داعیه دار مبارزه با تروریسم به دنیا القاء کنند شش تریلیون دلار در دو جنگ افغانستان و عراق هزینه کرده اند. پس این تصاویر برای کشورها مهم است و تاثیر خودش را در مناسبات بین المللی و منطقه ای، حوزه های اقتصادی و موضوعات داخلی هر کشور به صورت قابل توجهی بر جای می گذارد و در واقع جزئی از منافع ملی و امنیت ملی هر کشور است.
جنگ های نیابتی استکبار در ایران
جنگ نیابتی برنامه ریزی استراتژیک دوم آمریکا برای خدشه وارد کردن بر تصویر عزت، پیشرفت و اقتدار جمهوری اسلامی در منطقه و جهان است. جنگ نیابتی یا جنگ واسطه ای یا جنگ وکالتی وضعیتی است که در آن قدرت ها سعی می کنند با مسلح سازی قدرت های زیر دست خود جنگی را در سطح یک منطقه سیاست گذاری، جهت دهی و پشتیبانی کنند. تاریخچه جنگ نیابتی به جنگ سرد بر می گردد و جنگ دو کره یا جنگ دو ویتنام مصادیقی از این مدل جنگ هستند.
آن چه الان در منطقه ما در حال وقوع است نمونه دیگری از جنگ نیابتی است که جریان های تکفیری مثل القاعده، جیش النصر، داعش، طالبان و … یگان های این جنگ در منطقه هستند.
دلیل پناه بردن آمریکا از جنگ مستقیم به جنگ نیابتی
حال این سوال اساسی مطرح می شود که چرا آمریکا به سمت جنگ نیابتی آمده است و از جنگ رو در رو با جمهوری اسلامی گریزان است؟
گزارش راهبردی وزارت دفاع آمریکا درباره شاخص قدرت نظامی آمریکا در سال ۲۰۱۵ اعلام می کند که ظرفیت و قابلیت نظامی ایالات متحده در سطح متوسط یا جزئی قرار دارد و از لحاظ آمادگی نیز در سطح پائینی قرار دارد. بنابراین کسانی که می گویند «ما از یک جنگ علیه ایران جلوگیری کردیم» حرف خلاف واقع می زنند و در صدد ایجاد دو قطبی جنگ و صلح هستند. حقیقت آن است که آمریکایی ها توان حمله مستقیم به ایران را ندارند. باراک اوباما در سخنرانی خود در ۲۸ می ۲۰۱۴ در یکی از دانشکده های نظامی ایالت نیویورک صریحا به این نکته اشاره می کند و پرده از مرامنامه نظامی دولتش برمی دارد و می گوید: « آمریکا نمی خواهد مستقیما مداخله کند و قصد دارد هدف های خویش را به دست بازیگران منطقه ی محقق سازد»
توافق بد و نزدیک شدن به پرتگاه جنگ
جای تعجب است که برخی فکر می کنند اگر ما توافق نکنیم (آن هم توافق با هر شرایطی و به هر قیمت ممکن) درگیر جنگ خواهیم شد! بلکه قضیه دقیقا بر عکس است و اگر ما توافق بد را بپذیریم به لبه پرتگاه جنگ نزدیک می شویم.
این نظریه وقتی قابل قبول تر می شود که اوباما صریحا ادعا می کند «ما در مذاکرات و بازرسی ها توافق نمی کنیم تا مادامی که مشت بسته ایران باز نشود» و البته واضح است اگر مشت بسته ایران در حوزه نظامی جلوی آمریکا باز شود جهوری اسلامی یا لبه پرتگاه جنگ خواهد بود یا وسط پرتگاه! توافق بد جمهوری اسلامی را به چنین نقطه ای خواهد رساند.
ایالات متحده برای وارد شدن به یک جنگ جدید باید مالیات های خود را برای تامین هزینه های جنگ چند برابر کند و در مقابل فضای داخلی اجتماعی آمریکا چنین اجازه ای را به هیچ دولتی نمی دهد که بخواهد مالیات چند برابر بگیرند. آمریکا اگر همین الان بخواهد شرایط خودش را حفظ کند باید تا سال ۲۰۵۰ بدهی های خود را رد کند.
این چنین دولتی دیگر دولت جنگ مستقیم و رو در رو نیست و اگر هم بخواهد جنگی داشته باشد مطمئنا ایران را برای جنگ انتخاب نخواهد کرد! دلیل این ادعا اظهارات صریح مقامات آمریکا است که می گویند «ما نمی دانیم پاسخ ایران در مقابل حمله ما چگونه خواهد بود و از کجا این پاسخ را خواهند داد» چرا که ایران تنها کشوری در منطقه است که می تواند پاسخ های متنوع و مناسب و حتی از خارج از مرز های ایران به آمریکا بدهد.
شکست اقتدار ایران؛ هدف آمریکا از جنگ نیابتی
با این اوصاف، دولت مستکبر آمریکا قصد دارد در جنگ نیابتی خود علیه ایران تصویر اقتدار و عزت جمهوری اسلامی را بشکند. سرمایه گذاری عظیم آل سعود در شمال و جنوب افغانستان برای دسترسی تهدید آمیز به استان های سه گانه خراسان و استان سیستان و بلوچستان و با همکاری سرویس اطلاعاتی پاکستان و دیگر چشم داشت ها به مناطق غربی ایران مواردی از راهبرد جنگ نیابتی آمریکا علیه ایران است.
آمریکا با طرح ریزی جنگ نیابتی در کشورهایی نظیر عراق، بحرین، لبنان، سوریه، یمن، افغانستان و پاکستان اهدافی نظیر بی ثبات سازی، تثبیت بی ثباتی، درگیر کردن ارتش ها، منهدم کردن زیر ساخت ها و در نهایت تجزیه کردن این کشورها را دنبال می کند.
اگر عمق استراتژیک ایران در این جنگ نیابتی از بین برود بخشی از تصویر اقتدار ما شکسته خواهد شد و در گام بعد تصویر عزت و پیشرفت جمهوری اسلامی در جنگ شناختی و در مقابله با برنامه هسته ای ایران تحت عنوان جنگ تحقیر مخدوش خواهد شد.
با نگاه رصد گونه به وقایع اخیر متوجه می شویم آمریکا جنگ تحقیر خود با ایران را در سه حوزه دیپلماتیک، اقتصادی و سیاسی شروع کرده است و در این جنگ تحقیر به صورت دقیق و هوشمندانه و در قالب یک توافق بد برای ایران و یک توافق خوب برای آمریکا در حال پایه ریزی مخدوش کردن تصویر عزت و پیشرفت ایران هستند.
هم افزایی سه جنگ
هم افزایی جنگ شناختی، جنگ نیابتی و جنگ تحقیر موضوع بسیار مهمی است که می تواند برای مقابله با ایران به کار برده شود. به هر میزان که آمریکا بتواند در جنگ تحقیر موفق عمل کند در جنگ نیابتی تهاجمی تر وارد عمل خواهند شد و در جنگ شناختی هم با رویکردهای جدید به میدان می آیند. پیشروی تکفیری ها در میدان نبرد عراق و سوریه بستگی مستقیم به جنگ تحقیر دارد.
سناریوی ۴ مرحله ای جنگ تحقیر
آمریکا در جنگ تحقیر خود علیه ایران یک سناریوی چهار مرحله ای را در پیش گرفته است: در مرحله اول ایران باید ذیل فصل هفتم منشور سازمان ملل متحد یک قطعنامه ای را امضاء کند که این موضوع در چهارچوب یک توافق بد به ایران تحمیل می شود و تبعات مربوط به خود را خواهد داشت. مرحله دوم این سناریو شامل تحمیل بازرسی های خاص و ویژه به اضافه نظارت های دائمی و بازجویی از دانشمندان هسته ایران است که نتیجه آن شکسته شدن تصویر مقتدرانه ایران، باز شدن مشت بسته جمهوری اسلامی جلوی آمریکا و کشیده شدن مزیت ها و برگ برنده های ایران بر روی میز مذاکرات است. مرحله سوم فزاینده ساختن مطالبات و تحمیل ها برای لغو تحریم ها است و مرحله چهارم رسیدن به لبه پرتگاه جنگ!
اگر توافق بد را بپذیریم…
اگر ایران ذیل فصل هفتم منشور سازمان ملل قطعنامه ای را امضاء کند عملا به افکار عمومی دنیا القا می کند که تلاش های جمهوری اسلامی در موضوع هسته ای تاکنون برای صلح و امنیت جهان خطر آفرین بوده است و تحریم های آمریکا و کشورهای غربی علیه ایران از ابتدا تا کنون مشروعیت پیدا می کند و ایران با امضاء این قطعنامه مهر تاییدی بر کارآمدی نظام تحریم ها می زند. این امضاء باعث می شود امریکا با وقاحت ادعا کند که این رژیم تحریم ها بود که ایران را به پای میز مذاکره نشاند و ایران را وادار کرد که یک توافق بد را بپذیرد. یعنی ایران با امضاء قطعنامه، تحریم ها را به دست خود دائمی می کند. از طرفی ایران با امضاء این قطعنامه به تحریم های بعدی هم که بناست اعمال شود مشروعیت بخشیده است؛ چرا که معنای امضای قطعنامه ذیل فصل هفتم مشروعیت بخشیدن حقوقی به مکانیسم تحریم های بعدی است و نتیجه دیگر آن افزایش تهدید های آمریکا علیه ایران خواهد بود. این نظاره از ایران یک صحنه تحقیر آمیز برای ملتی است که ۳۶ سال و با وجود تحریم های فراوان حرکت به سمت جلو داشته و به عزت و اقتدار رسیده است.
تکالیفی که طرف مقابل در مرحله اول جنگ تحقیر به ایران تحمیل می کند شامل تغییر رآکتور اراک و عدم باز آفرینی پلوتونیم در این مرکز است که این موضوع می تواند به عنوان یک اهرم فشار علیه ایران استفاده شود؛ چرا که رادیو داروی بیش از یک میلیون بیمار خاص در کشور وابسته به راکتوری است که سوخت آن از راکتور اراک تهیه می شود و طرف مقابل بد عهدی خود را در واگذاری سوخت راکتور و حتی تحریم داروهای خاص در قبل از این نشان داده است. تکالیف دیگر ایران در این توافق بد شامل محدودیت در فعالیت و تعداد سانتریفیوژ های سایت فردو و زیر ساخت های اساسی این سایت است که انجام این تکالیف به چالش کشیده شدن استقلال ایران را در پی خواهد داشت. در این توافق بد به ایران تکلیف می شود که تمام مواد غنی سازی شده خود را اکسید کند و فقط ۳۰۰ کیلو گرم از این مواد را نگه دارد در حالی که جمهوری اسلامی ۸/۵ تن مواد غنی سازه ۳/۵ درصد دارد. ایران در مقابل «هیچ» این ثروت ملی خود را از دست داده است! در مقابل ۴/۵ میلیاردی که ایران حق برداشت از آن را ندارد! نتیجه این تکالیف تحمیل شده بر ایران فریز شدن برنامه هسته ایران برای حداقل ۱۵ سال است که بعد از آن نسل دانشمندان معتقد به گفتمان انقلاب از رده خارج شده اند و عملا برنامه هسته ای ایران برچیده می شود. پذیرفتن بازرسی های گسترده و بازجویی ها و نظارت ها دیگر تکالیف ایران ذیل امضاء قطعنامه فصل هفتم است.
ایران مجری «پروژه خود جاسوسی قرن»
مرحله دوم جنگ تحقیر پذیرش برخی تکالیف در قالب اعتماد سازی ایران برای آمریکا است. ایران باید گسترده ترین بازرسی ها و بازجویی ها را بپذیرد و این بازرسی ها مدام اضافه خواهد شد و در آخر هم ایران متهم به پنهان کاری خواهد شد. «نتیجه بد» این مرحله باز شدن مشت بسته نظامی ایران است که در روند بازرسی ها صورت می پذیرد. این نوع رفتار از جانب ایران انجام عملیات جاسوسی به دست خودمان یا «پروژه خود جاسوسی قرن» است. منفعل ساختن ایران در مرحله راستی آزمایی با طولانی کردن این مرحله و منفعل شدن ایران به امید رسیدن به سراب رفع تحریم! طبیعی است پذیرش بازرسی های گسترده وارد شدن ایران به «اتاقی ششیشه ای» است که باعث فاش شدن اسرار امنیتی ایران می شود؛ اگر ایران از بازرسی ها سر بزند محکوم به عدم انجام تکلیف و ارائه گزارش به آژانس می شود و باعث فزاینده شدن بازرسی ها می شود. این چیزی نیست جز قرار گرفتن ایران در چرخه تهدید و تحریم که ایران را بر سر دوراهی تحمیل و لبه پرتگاه جنگ قرار می دهد.
مذاکره بر سر موشک، حقوق بشر و مقاومت
موشک های بالستیک ایران با قابلیت حمل کلاهک هسته ای و خطرناک بودن برای صلح و ثبات جهانی تهدید جدیدی است که در مرحله سوم جنگ تحقیر و با بهانه امضاء قطعنامه توسط ایران ذیل فصل هفتم منشور سازمان ملل به روی میز مذاکره می آیند و در صورت امتناع ایران از این امر افزایش تحریم های طرف مقابل و تهدید مجدد به جنگ را خواهد دید. اعتماد بی مهابا به دشمن و بازگذاشتن دستش اوج حماقت یک کشور است که هزینه آن از دست دادن متاع گرانبهای «امنیت» خواهد بود. مسئله مقاومت که از نظر آن ها برای صلح جهانی خطرناک است، حقوق بشر و مداخله ایران در امور دیگر کشورها مواردی هستند که در گام های بعدی به روز میز مذاکرات می آیند. اینجاست که ایران در مثال «چماق و هویج» زیر «چماق» تهدید ها و تحمیل ها قرار می گیرد تا شاید به «هویج» رفع تحریم ها برسد.
لبه پرتگاه جنگ…
در مرحله چهارم بین وضعیت بد و بدتر ایران بین تحریم ها که وضعیت بد است و لبه پرتگاه جنگ که وضعیت بدتر تلقی می شود باید وضعیت بد را بپذیرد. این حاصل مجموعه جنگ تحقیر است که متاسفانه این جنگ تحقیر با استدلال «هر توافقی بهتر از عدم توافق است» در حال عملیاتی شدن است و مستدللین چشم خود را نه فقط بر حقیقت جنگ تحقیر، بلکه بر جنگ شناختی و نیابتی هم بسته اند.
مشکل اصلی هسته ای یا …؟
بدیهی است مشکل جبهه استکبار با جمهوری اسلامی ایران بحث هسته ای نیست بلکه غایت آن ها عدم پیشرفت و تعالی ایران در منطقه و بین الملل است و می دانند که اگر سه تصویر عزت، پیشرفت و اقتدار ایران با هم ترکیب شود از سطح قدرت منطقه ای فراتر می رود و تبدیل به یکی از قدرت های جهانی آینده خواهد شد. می دانند اگر ایران با این عمق استراتژیک خود وارد سطح قدرت جهانی شود مناسبات جهانی را تحت تاثیر قرار خواهد داد و برای نظام استکبار خطر آفرین خواهد بود. جبهه استکبار نمی خواهد این اتفاق بیافتد و خواهان تنزل ایران به پایین ترین سطح ممکن است و در مقابل ایران خواهان رفع تحریم هایی ولو با هزینه هایی گزاف است که اگر هم همه آن ها رفع شوند نهایتا ۳۰ درصد در رفع مشکلات اقتصادی ما تاثیر خواهند داشت. باعث تاسف است که برخی مقامات ایرانی اظهار می کنند «ما حاضریم در چارچوب تفاهم لوزانی که اسرائیل به خاطر آن خوشحالی زایدالوصفی کرد و آمریکا هم بعد از آن دبه درآورد با گروه ۱+۵ توافق کنیم!»
چه باید کرد؟
باید توجه داشت که اگر تصویر پیشرفت ایران و اراده ملی پیشرفت شکسته شود سال ها طول می کشد تا این اراده بازسازی شود. اگر اراده ای که هزینه بالایی برای آن پرداخت کرده ایم شکسته شود ممکن است ۵۰ سال طول بکشد تا مجددا به این اراده بازگردیم. اگر تصویر عزت و اقتدار ما که خون هزاران شهید پای آن ریخته شده است شکسته شود باید دوباره هزینه بالایی دهیم تا این تصویر باز سازی شود! باید حس عزت خواهی و حس پیشرفت و اقتدار را در جامعه زنده کنیم و نگذاریم در غفلت عمومی این سرمایه عظیم جمهوری اسلامی از بین برود.
نهضت تبیین و روشنگری جنگ تحقیر
باید نهضت تبیین و روشنگری با پرچمداری قشر فرهیخته و نخبگان دانشگاهی را روی برنامه استراتژیک آمریکا و جنگ تحقیر آنها در سطح گسترده ای شروع کرد. این نهضت نباید منجر به دوقطبی شدن جامعه شود و تا جایی ادامه پیدا کند که جامعه به ادراک صحیحی از مذاکرات برسد. باید موقعی وارد تجمعات و برنامه های میدانی شویم که حرکت ما موج آفرین و تاثیر گذار باشد این موج آفرینی وقتی اتفاق می افتد که جامعه به ادراک درستی رسیده باشد. بحث مذاکرات هسته ای را نباید جناحی کرد بلکه باید به آن به عنوان یک بحث ملی نگاه کرد.
ملت ایران و خلق حماسه «۹دی هسته ای»
مقابله با برنامه ریزی استراتژیک آمریکا عزم ملی می خواهد و نیاز جدی به حضور آحاد مردم در صحنه و تلاش عمومی دارد. ایران به یک «۹دی هسته ای» نیاز دارد تا بتواند پیروزی خود در این عرصه را تحصیل کند و خلق این حماسه در گرو تلاش فراگیر آحاد مردم و دلسوزان نظام و انقلاب است.
باید از دستگاه های نظارتی رعایت خطوط قرمز از جمله لغو همه تحریم ها هنگام توافق، حفظ فناوری هسته ای و حق تحقیق و توسعه و عدم پذیرش بازرسی های خاص و بازجویی ها مطالبه گری شود.
باید هزینه توافق بد را آن قدر بالا ببریم که دیگر کسی جرات امضا کردن آن را نداشته باشد.
باید در جامعه و افکار عمومی با نهضت تبیین و روشنگری فضا سازی لازم را انجام داد. جامعه هم علی رغم تلاش هایی برای مخفی نگه داشتن جزئیات مذاکرات، واکنش های خوبی را به آن چه از فحوای مذاکرات منتشر شده نشان داده است.
همه کسانی که به عزت و پیشرفت و اقتدار ملی علاقمند باید وارد میدان شوند و تلاش کنند.
این موضوع باید به گفتمان تبدیل شود؛ گفتمان عزت خواهی و پیشرفت طلبی و حفظ اقتدار. یک گفتمان فراگیر که همه بتوانند غیر جناحی وارد آن شوند که اگر رنگ و بوی جناح را به خود گرفت باعث ضربه خوردن به اصل آن می شود.
با این چنین گفتمانی می توان برنامه آمریکا را خنثی کرد و البته اگر این گفتمان و مطالبه گری عمومی شکل بگیرد کسانی هم که دچار اشتباه محاسباتی شده اند و ذهن و استدلالشان اسیر دشمن شده است با ملت همدل و همزبان خواهند شد. انشا الله/
رضا سراج * عضو هیئت علمی دانشگاه و کارشناس ارشد مسائل راهبردی