چاپ خبــر

ایران چهارمین کشور پرطلاق دنیا

کشور ایران بعد از کشورهایی چون آمریکا و دانمارک و مصر چهارمین کشور پرطلاق دنیاست.

به گزارش سایت تحلیلی خبری پونه زار به نقل از شاخص نیوز، در حقیقت همانگونه که پیوند زناشویی بین افراد طبق آیین و قراردادهای رسمی و اجتماعی برقرار میشود؛ چنانچه طرفین نتوانند به دلایل گوناگون شخصیتی، محیطی و اجتماعی و… با یکدیگر زندگی کنند به ناچار طبق مقررات و ضوابطی از هم جدا میشوند.

از این نظر خانواده همچون عمارتی است که زن و شوهر ستون‌های آن را تشکیل می‌دهند و تخریب هر ستون استحکام و استواری عمارت را دچار تزلزل و گسستگی می کند؛ ارکان خانواده را در هم ریخته و بیشترین اثرات مخرب خود را بر روی فرزندان و زن می‌گذارد.

تصور اینکه فرد بعد از جدایی دیگر نتواند جایگاه خود را در خانواده و جامعه پیدا کند به حد کافی ناراحت کننده است؛ به خصوص اگر پای زن و عواطف و احساساتش در میان باشد که مسلما به همین راحتی قابل ترمیم نخواهد بود.

کنجکاوی و دخالت نابه‌جای دیگران، تنها یکی از مشکلات افراد  به خصوص زنانی است که از همسرانشان جدا شده اند و مهر طلاق بر شناسنامه شان خورده است.

این پدیده اجتماعی گر چه در حال حاضر متاسفانه افزایش یافته و تعداد زیادی را درگیر کرده است، اما هنوز هم در جامعه ما نوعی تابو به حساب می آید. به هر حال این پدیده با آمار ۱۹طلاق در یک ساعت در کشورمان اتفاق می افتد و شاهدش هم دفاتر ثبت ازدواج و طلاق و دادگاه های خانواده هستند که هر روز با تعداد زیادی از مراجعان مواجه اند.

بر طبق آمارهای رسمی و غیر رسمی و اظهاراتی که توسط مسولین دادگاه خانواده ارایه شده از هر چهار یا پنج ازدواجی که صورت گرفته یک مورد آن متاسفانه به طلاق می انجامد و بر این اساس کشور ما بعد از کشورهایی چون آمریکا و دانمارک و مصر چهارمین کشور پرطلاق دنیاست.

رشد طلاق در کشور ما ۸ رصد و رشد ازدواج ۵/۵ درصد است که این موضوع زنگ خطری برای یک جامعه اسلامی است، باور عموم این است که زنان بیشتر از مردان از طلاق آسیب می‌بینند و دچار صدمات بیشتری می‌شوند و عوارض اجتماعی این پدیده برای آنان بیشتر و ناگوارتر است.

زنان مطلقه در جامعه هم آسیب می‌بینند هم آسیبی برای جامعه هستند، این آسیب زمانی بوجود می آید که وقتی زنان مطلقه بعنوان معشوقه کاذب مردان متاهل قرار می‌‎گیرند و روابط پنهان (چه مشروع، چه غیر مشروع) برقرار می‌کنند باعث بوجود آمدن آسیب‌های بسیاری از جمله رقم زدن طلاق در جامعه می‌شوند.

اول اینکه وقتی زنان مطلقه، به بهانه ازدواج، معشوقه کاذب مردان متاهل قرار میگیرند، بعد از پایان رابطه این زنان دچار افسردگی و فشار روحی می‌شوند، سپس برای تخلیه فشارهای روحی، به اعتیاد روی می آورند.

بنابر آمار رسمی و غیر رسمی بیشترین درصد زنان معتاد زنان مطلقه و دختران دانشجو هستند، آسیب دیگری که بعد از پایان این روابط وجود دارد این است که وقتی بعضی از زنان مطلقه با مردان متاهل به بهانه ازدواج ارتباط جنسی برقرار می‌کنند، رفته رفته این امر برایشان عادی شده و قبح آن برایشان می‌شکند، دوم اینکه وقتی همسر قانونی مرد از این رابطه اطلاع می‌یابد این عمل مرد را صرفا خیانت تلقی کرده و برایش فرقی نمی‌کند ارتباط همسرش با زن مطلقه مشروع بوده یا خیر (ناگفته نماند مردان به دلیل کم رنگ شدن اعتقادات دینی بیشتر روابط غیر مشروع دارند کما اینکه از ثبت موقت این روابط نیز واهمه دارند و بخاطر ترس از برملا شدن این رابطه توسط زن مطلقه ترجیح می‌دهند این ارتباط حتی بطور موقت مشروع و ثبت شده نباشد) ،دیگر حاضر به ادامه زندگی با این مرد نخواهد بود و طلاق رقم میخورد و یک زن مطلقه به آمار زنان مطلقه اضافه می‌شود.

با دید جامعه شناسانه میتوان کاهش پایبندی به ارزش‌های دینی و مذهبی را در افزایش طلاق موثر دانست، همان طور که udry (اودری) نیز کاهش پایبندی به ارزش‌های دینی و مذهبی و دینی را عامل افزایش طلاق تلقی کرده و به نقش دین به عنوان عاملی در راه جلوگیری از طلاق اشاره می‌کند.

به نظر «اودری» افرادی که ایمان مذهبی دارند کمتر به طلاق رو می آوردند، با تضعیف ایمان و عدم پایبندی‌های مذهبی در اکثریت افراد و تغییر ارزش‌ها میزان طلاق در جامعه افزایش می یابد.

برای مقابله با پیامدهای طلاق و آسیب‌های آن برای زنان مطلقه ، استراتژیهای مختلفی وجود دارد .

این استراتژیها می‌توانند مثبت یا منفی باشند.؛انتخاب نوع استراتژی به ویژگی‌های شخصیتی فرد و شرایط فرهنگی و اجتماعی وی وابسته است.

برخی با کنش‌هایی مانند ادامه تحصیل زن، تحمل سختی‌ها، بازسازی زندگی و… به سمت باز تعریفی از هویت فردی، اثبات توانایی و بهبود در مسیر جدیدی از زندگی می‌روند. در مقابل برآورده نشدن نیازهای عاطفی، اقتصادی و اجتماعی در برخی زنان، ممکن است تبعات منفی بیشتری به بار آورد و به سو رفتار و یا روی آوردن به دیگر آسیب‌های اجتماعی منجر شود.

گروهی هم دچار انفعال، ناامیدی، درماندگی، سرخوردگی و وابستگی می شوند؛ اما واقعیت این است که این تنها زن نیست که مسیر طولانی زندگی پس از طلاق را می‌سازد و بخشی از این راه را پیش از اراده زن توسط ساختارها، جامعه، افراد و فرهنگ و باورها ساخته شده اند که زن مجبور است در این راه گام بردارد، حرکت کند، بجنگد و مغلوب یا پیروز شود.

اما بهترین راه کاستن از این آسیب اجتماعی، پیشگیری قبل از وقوع آن است؛ از این رو به موازات اجرای طرح‌های کلان اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و حقوقی، بازنمایی، بازگویی و آگاهی بخشی درست و واقعی آسیب‌های پس از طلاق به خانواده‌ها، آموزش مهارت‌های زندگی در اصلاح و بهبود رابطه زناشویی، توجه به سلامت روانی و شخصیتی پیش از ازدواج، فرهنگ‌سازی در خصوص الگوی هویت و ارزش‌های خانواده ایرانی، نهادینه کردن روابط مبتنی بر هنجارهای دینی و اخلاقی، هم چنین دانشگاه علوم پزشکی، رسانه ها، آموزش و پرورش، امور اجتماعی و فرهنگی استانداری و شهرداری و نهادهای مذهبی و اجتماعی می‌توانند با بکارگیری این موارد در کنترل و کاهش طلاق موثر باشند. هر چند امید است که حلاوت هیچ ازدواجی به تلخی طلاق نینجامد اما بایست نحوه مدیریت صحیح آسیب‌های اجتماعی، عاطفی، جنسی، فرهنگی و اقتصادی پس از طلاق و چگونگی ترمیم و بازسازی زندگی، توسط نهادهای اجتماعی و فرهنگی به زنان آموزش داده شود.

Go to TOP