چرا امام مجتبی(ع) مانع مسموم شدن به وسیله همسرشان نشدند؟
به گزارش سایت تحلیلی خبری پونه زار به نقل از نسیم، امور زندگی افراد بشر بر اساس علوم و دانش های عالی و متعارف می چرخد و اراده حق تعالی نیز بر همین شیوه موجود و غالب جریان دارد. مثلاً باید با زحمت و تلاش داروهای انواع بیماری ها را شناسایی و بیماران را درمان کرد و با مطالعات علمی و کشف اسرار طبیعت و اختراعات بر قوای طبیعی مسلط و پیروز شد و با علل و اسباب مادی و طبیعی در امور دین و دنیا قدم برداشت. پیامبر(ص) و امامان (ع) هم این چنین بودند.
آنها همانند دیگر افراد بشر در امور زندگی از علوم عادی و راه های متعارف بهره می گرفتند. در امور فردی و اجتماعی مانند دیگران بودند. با همین چشم می دیدند، با همین گوش می شنیدند، به وسیله همین حواس به اشیای خارج علم پیدا می کردند، بر طبق همین مدرکات عمل می کردند، بر طبق ظواهر و به وسیله شاهد و گواه داوری می کردند، در امور اجتماعی با مردم مشورت می کردند، برای معالجه بیماری ها به پزشک مراجعه می کردند و در کارهای فنی و تعیین قیمت ها به کارشناس و خبره مراجعه می کردند.
بنابراین، آنها در زندگی عادی همانند مردم رفتار می کردند و به علم و قدرتی که به آنان اعطا شده بود (جز در موارد استثنایی) عمل نمی کردند و از راه علم امامت از خود دفع خطر، دفع فقر و امراض و ابتلائات نمی کردند، چون اگر غیر از این روش را اتخاذ می کردند، دیگر نمی توانستند برای دیگران الگو و اسوه باشند. آنان وظیفه داشتند که با گفتار و رفتارشان سر مشق دیگران شوند، حال اگر از علوم غیر عادی خود در امور زندگی بهره می گرفتند، دیگر نمی توانستند برای دیگران سرمشق باشند. بنابراین، آنان مکلف بودند امور زندگی خویش را همسو با علوم عادی و متعارف قرار دهند، نه منطبق با علوم غیر متعارف.
ثانیاً، آنان به مقام رضا و تسلیم رسیده بودند، در عبودیت خداوندی مستغرق بودند و همه چیز را از این دید می نگریستند و به وظیفه عمل می کردند.
مقتضای عمل به رضا، تسلیم و تقرب به خدا این است که اگر خداوند برای آنها شهادت و خوردن زهر را مقدر می کرد، با وجودی که علم به مشکلات داشتند، اقدام می کردند و این اقدام نه تنها اقدام به خودکشی نیست، بلکه نهایت درجه رضایت و تسلیم است. در زندگی پیامبران و امامان نظیر این رویکرد بسیار است.
به طور مثال حضرت اسماعیل(ع) آن گاه که احساس می کند، پدرش ابراهیم(ع) به امر خدا مأمور شد که او را به مذبح ببرد و قربانی کند، آن را با جان و دل پذیرفت. چون این پذیرش در مقام رضا و تسلیم بود،نه تنها اشکالی به آن متوجه نیست، بلکه ممدوح است.
همچنین می توان گفت که علم و دانش امامان(ع) از سنخ علم غیب ( به معنای حقیقی آن) نیست. این سخن را خود آن بزرگواران بارها بیان کرده اند.
امام باقر(ع) فرمود: خداوند برخی از علوم را در اختیار ما قرار می دهد و برخی را در اختیار ما قرار نمی دهد.(1)
عمار ساباطی می گوید: از امام صادق(ع) پرسیدم: آیا امام علم غیب دارد؟
حضرت فرمود: نه ، لیکن آن گاه که خدا بخواهد، امام را آگاه می کند.(2)
همچنین نیز فرمود: «انّ الامام اذا شاء ان یعلم علم؛(3) همانا امام آن گاه که بخواهدبه چیزی علم پیدا کند،(او را آگاه می کنند و ) می داند.»
از این گونه روایات می توان این نکته را استفاده کرد که دانش امامان (ع) به طور مطلق نیست. علوم غیب و شهودی پیامبر و امامان(ع) علوم ذاتی نیست،بلکه موهبتی است و خدا هم هر چه را صلاح بداند و مطابق با شئون و مأموریت آنان باشد به آنان عنایت می کند.(4)
برخی از عالمان بزرگ شیعه همانند شیخ مفید در «اوایل المقالات» به این نکته تأکید دارند که نمی توان به طور مطلق به علوم غیب ائمه(ع) نظر داد. یکی از شارحان و مترجمان درباره علم غیب پیامبر (ص) می نویسد:
«منافاتی ندارد که بگوییم: پیغمبر که علوم اولین و آخرین را دارا است زمانی را که در جنگ احد سنگ دشمن به طرف دندان مبارکش می آید، نمی دانست؛ زیرا اگر بنا بود در جنگ ها با علم غیب کار کند، یک نفر کشته نمی داد و از کفار هم یک نفر باقی نمی گذاشت و در نتیجه برای او شأن و مقامی نبود که با نیروی علم غیب بر دشمن پیروز شود.
این است که قرآن کریم از قول او می فرماید:«اگر من غیب می دانستم سود بسیاری می بردم و بدی به من نمی رسید.»(5)
حاصل سخن آن پیغمبر و امام(ع) علم غیب و شهود و هرچه را که می دانند،علم ذاتی نیست، بلکه همه با عطاء و بخشش خدای تعالی است و خدا هم هر چه را صلاح بداند و مطابق شؤون و مأموریت آن ها باشد به ایشان عنایت می کند تا برای رهبری بشر روی زمین آمادگی داشته باشند، امّا تفصیل جزئیات و مصادیق آن ها و این که چگونه مطالبی را خدا به آن ها الهام می کندو چگونه مطالبی را از آن ها باز می گیرد و به خود اختصاص می دهد، بر ما معلوم نیست.(6)
همو در مقام دفاع از نظر شیخ مفید در این روی کرد می نویسد:
«آنچه به نظر ما می رسد: کلام این بزرگان در نهایت متانت و استحکام است و احتمالی را که شیخ مفید درباره علم امام فرمود، سزاوار است مورد دقت و مطالعه قرار گیرد؛ زیرا وقتی چنین عالم بزرگی احتمال عدم تعمیم علم امام را نسبت به تمام وقایع و حوادث بدهد،ما حق نداریم که دایه دلسوزتر از مادر شویم و شمول علم امام را به تمام وقایع و حوادث مورد اتفاق شیعه بدانیم.»(7)
بنابراین ممکن است گفته شود که امام حسن(ع) در هنگام نوشیدن زهر آن را یا نمی دانست و یا نخواست که بداند.
پی نوشت ها:
کلینی، اصول کافی، ج 1، ص 256.
همان، ص 257.
همان، ص 258.
اصول کافی، ترجمه سید جواد مصطفوی، ج 1، ص 382.
ااعراف (7) آیه 188.
سید جواد مصطفوی،ترجمه اصول کافی،ج1، ص 382.
همان، ص 386.