آمریکاییها چگونه از تولید ملی حمایت میکنند؟
به گزارش سایت تحلیلی خبری پونه زار به نقل از صاحب نیوز، در مطلب قبل گفته شد که اقتصادی مقاومتی است که در شرایط دشواری، تهدید و موانع مختلف به اهداف خود برسد.
در عصر اقتصاد های نوین (محصول نیمه دوم قرن بیستم) تولید ملی به عنوان مهم ترین رکن در افزایش قدرت اقتصادی شناخته می شود. بر همین اساس است که ارزش تولیدات انجام شده در داخل یک کشور (تولید داخلی) یا ارزش تولیدات صورت گرفته توسط افراد تبعه یک کشور (تولید ملی) به عنوان شاخصی برای اندازه گیری قدرت اقتصادهای مختلف معرفی می شود.
توجه به تولید ملی
در اقتصاد مقاومتی تولید ملی رکنی است که در مرکز همه برنامه ها قرار می گیرد و همه راهبردها، سیاست ها، برنامه ها و طرح ها در تناسب با آن طراحی می شوند. سیاست های اقتصادی داخلی مانند نظام مالیاتی، نظام بودجه ریزی، نظام یارانه ای، نظام برنامه ریزی و…، سیاست های اقتصادی خارجی مانند نرخ ارز، سیاست های تجاری، نظام گمرکی، نظام مبادلات مالی و… و نیز الگوی سیاست خارجی و داخلی و حتی برنامه های فرهنگی و اجتماعی کشورهای پیرو اقتصاد مقاومتی به نحوی تنظیم می شود که منجر به تقویت تولید ملی یا داخلی این کشورها شود.
این موضوع در بسیاری از کشورهای پیشرفته به خوبی دیده می شود. یکی از این کشورها ایالات متحده آمریکاست.
آمریکا با بیش از ۱۷ هزار میلیارد دلار تولید در رتبه اول اقتصادهای جهان قرار دارد. این مسئله بدین جهت بوده است که سیاست های اقتصادی آمریکا و حتی الگوی دیپلماسی خارجی آن در راستای تقویت تولید ملی این کشور تنظیم شده است.
هواپیما، کامپیوتر و تجهیزات ارتباطی ۵۰ درصد صادرات آمریکا
این کشور طی یک قرن اخیر، برنامه های مهمی برای تقویت تولید ملی خود طراحی و اجرا کرده است که نتیجه آن تبدیل شدن این کشور به یکی از تولیدکنندگان بزرگ محصولات کشاورزی جهان شده است؛ به نحوی که این کشور در تولید بسیاری از غلات، محصولات باغی و تره بار جزء سه کشور برتر جهان شناخته شده و در رده های بالای صادرات محصولات کشاورزی قرار دارد. سیاست های دولت آمریکا در زمینه تولیدات صنعتی نیز سبب تبدیل شدن این کشور به یکی از قدرت های بزرگ صنعتی جهان شده است تا جایی که عمده صادرات این کشور عبارت است از: انواع ترانزیستورها، هواپیما، قسمتهای موتور وسایل نقلیه، کامپیوتر و تجهیزات ارتباطی که حدود ۵۰ درصد از صادرات این کشور را تشکیل می دهد. بخش خدمات آمریکا نیز با سرعت بالایی رشد یافته است، تا آنجا که هم اکنون حدود ۷۵ درصد از اقتصاد آمریکا را به خود اختصاص داده است.
آمریکا چگونه ایالات متحده شد؟
برخلاف چیزی که ما از آمریکا در این سال ها می بینیم؛ ایالات متحده از کشف قاره آمریکا در سال ۱۴۹۲ تا اعلامیه استقلال ۱۷۷۶، حدود ۲۸۰ سال در مرحله کشورسازی و ملتسازی قرار داشت. این کشور پس از استقلال فرایند توسعه قارهای را با خرید یا الحاق سرزمینهای مجاور با توسل به زور، آغاز و قلمرو ایالات متحده دو اقیانوس اطلس و آرام را به یکدیگر متصل کرد.
دکترین مونروئه و نگاه به درون
نقش پنجمین رئیس جمهور ایالات متحده و سیاست هایش در آمریکای امروز را نباید فراموش کرد. جانز مونروئه با دکترین معروفش ضمن تاکید بر خروج استعمارگران اروپایی از نیمکره غربی، حمایت خود را از کشورهای قاره آمریکا برای کسب استقلال در مقابل استعمارگران ابراز کرد. در این دکترین، آمریکا برای آمریکاییان اندیشیده شده بود. در عین حال، ایالاتمتحده قبلا برای کسب منافع اقتصادی، حتی از تهدید نظامی در شمال آفریقا و دیگر نقاط جهان هم بهره میگرفت و در صورتی که حمایت علنی برای منافع ایالات متحده به صرفه نبود، با حمایت پنهانی (برای نمونه، از سوی مقامات کلیسا در بلغارستان علیه عثمانی) به تحدید قلمرو نفوذ دیگران و در نتیجه، گسترش حوزه نفوذ خود میپرداخت؛ اما با اعلام دکترین مونروئه، دولت ایالات متحده توانست توسعه قارهای خود را کامل و اقتدار آن را تثبیت کند و با بهرهگیری از مزیت دوری از صحنه جنگهای اروپایی، به تقویت اقتصادی و نظامی خود برای ایفای نقشهای جدید در عرصه جهانی بپردازد. با اینکه این کشور همه تلاشش را برای دوربودن از فضای جنگ جهانی کرد؛ اما در درون کشور برای جلوگیری از آسیب های احتمالی ناشی از جنگ به کاشت محصولات کشاورزی حتی در محوطه کاخ سفید نیز روی آوردند.
سیاست های اقتصادی هماهنگ با تولید
اما رشد قوی و پایدار تولید در آمریکا به دلیل سیاست های اقتصادی و تجاری همراستا با تولید بوده است. به عنوان مثال یکی از علل تقویت بخش های کشاورزی و صنعتی در آمریکا، سیاست های پولی، مالی و بانکی این کشور بوده است. در واقع سیاست های کلان اقتصادی این کشور به نحوی تنظیم می شوند که بیشترین اثر مثبت را بر تولید داشته باشند. این سیاست ها سبب شده اند در شرایط رکود، منابع نقدینگی اضافی ایجاد شده توسط بانک مرکزی این کشور به سمت تولید حرکت کند. بانک مرکزی این کشور به منظور تحقق این اقدام، در سال های پس از ۲۰۱۰ به طور دائم ضریب فزاینده پولی نظام پولی این کشور را در کمتر از عدد ۳ حفظ کرده است (این عدد در ایران هم اکنون حدود ۶ است). بالا بودن ضریب فزاینده پولی به معنای قدرت بالای شبکه بانکی برای خلق پول است که نتیجه آن کاهش قدرت مدیریت عالی بانکی آن کشور (بانک مرکزی) برای جهت دهی منابع نقدینگی به سمت بخش های خاص از جمله تولید خواهد بود. در واقع مدیریت عالی پولی آمریکا با پایین نگه داشتن قدرت خلق پول بانک ها، شرایط لازم را برای جهت دهی نقدینگی اضافه ایجاد شده به سمت تولید و سرمایه گذاری فراهم کرده است (در بند ۹ سیاست های کلی اقتصاد مقاومتی- ابلاغیه مقام معظم رهبری در بهمن ماه ۱۳۹۲- نیز بر اصلاح نظام مالی کشور، به نحوی که باعث جهت دهی منابع نقدینگی به سمت تولید شود تاکید شده است).
علاوه بر اصلاح نظام پولی و بانکی، این کشور هر زمان که لازم بوده، حمایت های بازاری ویژه و گاهی سرسختانه ای از تولیدکنندگان داخلی خود داشته است. به عنوان مثال این کشور در دو دوره پیش از جنگ اول جهانی و بین جنگ اول و جنگ دوم جهانی تا حد زیادی به صورت برنامه ریزی شده ارتباط خود با کشورهای پیشرفته عمدتا اروپایی محدود کرد تا با کاهش واردات کالا از این کشورها، بازار مناسبی را برای تولیدکنندگان خود فراهم کند.
البته اقدامات اقتصاد مقاومتی در این کشور به کنترل مصرف خارجی کنترل واردات دست کم برای یک دوره قابل توجه و اصلاح نظام بانکی ختم نمی شود. هم گام با این موارد، سایر عوامل و نهادهای اقتصادی مورد نیاز برای تقویت تولید ملی از جمله ارتقاء کارایی بودجه دولتی، اصلاح نظام برنامه ریزی، ارتقاء کیفیت نیروی کار، دانش بنیان نمودن اقتصاد و… نیز از دستورکارهای مهم این کشور در مسیر مقاوم سازی بوده است.
این رکن از یک سو برآمده از سیاست های کلی اقتصاد مقاومتی و هماهنگ با مبانی مکتب اقتصادی اسلام است و از سوی دیگر با توجه به مجموعه خصومت های خارجی و داخلی پیش روی کشور و نیز با لحاظ ظرفیت های اقتصادی کشور، راه حلی اساسی برای برون رفت از دشواری ها و تهدیدها و تحریم و… محسوب می شود. سیاست تقویت ملی همچنین کاملا همراستا با مکتب اقتصادی اسلام ارزیابی می شود. اهمیت تولید ملی در بسیاری از کشورهای دیگر نیز مورد توجه و تاکید بوده است، کشورهایی که هم اکنون به عنوان کشورهای پیشرفته شناخته می شوند.