اعتیاد، تقابل یا تفاهم اجتماعی ؟!
امروزه موضوع اعتیاد و مواد مخدر علیرغم هشدارهای مراجع داخلی و بین المللی، نه تنها مشکلات اجتماعی، بلکه مشکلات بی حد وحصر اقتصادی، فرهنگی و حتی سیاسی را برای کشور ما به ارمغان آورده که بازگو کردن آنها همچون مرثیه ای است که ذهن هر خواننده ای را خواهد آزرد و خلاصی از آنها نیز به دلیل جریان سیال مواد مخدر درکشور، به نظر غیرممکن می رسد.
نگاهی به مشکلات اجتماعی از جمله آمار طلاق هائی که به دلیل اعتیاد یکی از زوجین به مواد مخدر یا اشتغال یکی از آنها به قاچاق مواد مخدر یا ارتکاب یکی از جرائم مرتبط با این مواد رخ می دهند، به تنهائی می تواند بیانگر عمق فاجعه باشد.
از لحاظ اجتماعی، نهاد خانواده همواره در هر جامعه ای به عنوان اصلی ترین رکن آن جامعه مطرح بوده و می باشد، چرا که مهمترین اندوخته های افراد در درون این رکن حاصل می گردد و در واقع خانواده وظیفه شکل دهی به خمیرمایه افراد را عهده دار است. تجربیات و تحقیقات صورت گرفته ثابت نموده اند که کودکانی که در خانواده های سالم رشد و نمو نموده و با تربیت صحیح، نزد پدر و مادر مسیر تکامل را می پیمایند، غالباً در جامعه نیز افرادی تأثیرگذار و مفید خواهند بود، لیکن کودکانی که در محیط های نامناسب اجتماعی، یا نزد والدینی که فاقد تفاهم در زندگی مشترک بوده یا دچار اسارت در چنگال اعتیاد هستند زندگی می کنند، غالباً افرادی هستند که در گرداب ناهنجاریهای اجتماعی گرفتار می آیند و هر روز بیش از پیش در این ورطه ی نابودی فرو می روند. از هم گسیختن نهاد خانواده به عنوان بنیادی ترین نهاد اجتماعی که نخستین محل آموختن و آموزش بایدها و نبایدهای اجتماعی است، از کودکان آن، پیکره ای بی جان باقی می گذارد که هر نسیمی قادر خواهد بود آنها را به مسیری نامشخص رهنمون گردد. از اینرو از دیدگاه جرمشناسان و محققین مسائل کیفری نیز، وجود اختلافات و مشکلات خانوادگی همواره به عنوان یکی از دلایل بروز ناهنجاری های اجتماعی و ارتکاب جرائم از سوی کودکان، نوجوانان و حتی بزرگسالان ذکر گردیده است. بی سرپرست شدن کودکانی که دارای والدین معتاد یا قاچاقچی مواد مخدر هستند نیز فاجعه ای است که آثار و تبعات آن در دراز مدت درکشور نمود و ظهور
می یابد و اگر چه کم هم نیستند کودکانی که سرنوشت پدر و مادر را سرلوحه زندگی و آئینه عبرت خود قرار داده و سعی می نمایند که «ادب از بی ادبان بیاموزند»، اما برخی از این کودکان نیز بعضاً بزهکاران بالقوه ای خواهند بود برای آینده کشور.
در وضعیت فعلی جامعه که کودکان و نوجوانان درفضای باز اطلاعاتی بوده و دسترسی آنها به اطلاعات و اخبار بسیار سهل و آسان و حتی غیرقابل قیاس با نسل پیش از آنها می باشد- و همین امر آنها را در معرض تهدیدات مختلفی قرار می دهد-، والدین وظیفه ای بس دشوار در تربیت آینده سازان فردای جامعه خواهند داشت. لیکن با وجود این گونه تهدیدات، متأسفانه برخی والدین نیز به دلیل ناآگاهی و عدم توجه به معضلات و مشکلات موجود و تهدیدات پیش روی جوانان، با رفتارهای ناصحیح و غیر اصولی خود از جمله اعتیاد به مواد مخدر یا مصرف مواد دخانی نزد کودکان و بعضاً تشویق افراد دیگر به مصرف اینگونه مواد، به جای آموزش روش صحیح زندگی و مفید بودن برای اجتماع و نشان دادن مسیر سعادت و خوشبختی به کودکان امروز که همان آینده سازان فردای اجتماع هستند، به ترویج اینگونه ناهنجاری ها در جامعه پرداخته و عاملی برای شعله ور شدن ناهنجاریهای اجتماعی در کشور می گردند و بر دامنه آثار سوء آن می افزایند که با این وجود، قطعاً و یقیناً رمقی برای کشور باقی نخواهند گذاشت وآینده ای بس تاریک را برای نسل آینده رقم خواهند زد و نسل آینده را به موجوداتی ناکارآمد و نابهنجار مبدل خواهند ساخت.
متأسفانه در سال های اخیر، علیرغم اطلاع رسانی ها در خصوص مضرات مصرف مواد دخانی و مبارزاتی که با مواد مخدر در سطح کشور صورت می گیرد، شاهد رفتارهائی از سوی برخی افراد و والدین هستیم که نه تنها همسو با مبارزه نمی باشند، بلکه به طور آشکاری منجر به رواج مصرف مواد دخانی و مخدر در اجتماع می گردند و به نوعی می توان گفت:
«تقابل اجتماعی با مواد مخدر در حال تبدیل شدن به نوعی تفاهم با آن است».
مصرف علنی و بدون واهمه مواد مخدر در سطح معابر و گذرگاه ها از سوی معتادین، فروش علنی مواد مخدر و دخانی و مصرف آن توسط والدین در حضور کودکان و حتی تشویق کودکان به مصرف مواد مذکور!!!، بیانگر بروز و ظهور نوعی دیدگاه ویرانگر در خصوص این مواد و رواج مصرف آنها در بین نوجوانان و حتی کودکان می باشد و این امر، یعنی پائین آمدن سن مصرف مواد دخانی یا مخدر در کشور، باید زنگ خطری باشد برای والدینی که به دلیل سطح پائین فرهنگ و اطلاعات اجتماعی، تفکرات غلط و مضر خود را به کودکان خود و سایرین القاء می نمایند، به نحوی که متأسفانه امروز در خوشبینانه ترین حالت کمتر مکان تفریحی یا حتی عمومی را می توان یافت که افراد در آن مشغول مصرف دخانیات نباشند.
مصرف مواد دخانی نیز علیرغم آسیب های فراوان برای سلامتی مصرف کنندگان و اطرافیان آنها، خود باعث نوعی وابستگی روانی فرد به آنها شده و در واقع منتهی به اعتیاد افراد به این نوع مواد می گردد، چرا که اعتیاد از دیدگاه محققین عبارتست از«هرگونه وابستگی شدید روانی و فیزیولوژیکی فرد به مصرف برخی مواد از جمله مواد مخدر و دخانی»، وکسی که وابستگی جسمی و روانی به اینگونه مواد می یابد، ناگزیر است مصرف مقدار مشخصی از آن را به طور مستمر ادامه دهد و از اینرو است که افراد با مشغول ساختن خود به مصرف اینگونه مواد و صرف وقت و هزینه های بسیار در این مسیر، از حرکت در مسیر پیشرفت و تکامل بازمانده و در واقع با گذشت زمان، به افرادی سربار اجتماع مبدل
می گردند و کشور را نیز از نیروی کار و تلاش بی بهره می سازند.
لذا امید است تا همگی در اجتماع به ضرورت مبارزه با افیون مواد مخدر و دخانی آگاه بوده و با تلاش در جهت فرهنگ سازی مقابله با این پدیده شوم و بلای اجتماعی، راه های ایجاد تفاهم با آن را مسدود و بر شیوه های مقابله با این مواد تا ریشه کن نمودن آن تأکید نمائیم تا شاهد کشوری عاری از مصرف مواد مخدر و دخانی باشیم. إنشاأ..
احمد اصلانی، دانشجوی کارشناسی ارشد حقوق جزا و جرمشناسی