چاپ خبــر

هفتاد و چهارمین گلدون وبلاگی استان اصفهان

جامعه مجازی وبلاگ نویسان استان اصفهان (حرف ما) به منظور ایجاد فضای گفتمانی و نشر و ترویج تولیدات و نوشته های وبلاگ نویسان استان در فضای مجازی، هر هفته گلچینی از بهترین مطالب وبلاگ‌نویسان استان با عنوان بهترین های وبلاگی را منتشر می نماید.

چرا فرار نکرد؟

چرا فرار نکرد؟

وبلاگ “افاضات عقل کل” نوشت:

از قدیم گفته اند: مرد است و حرفش!
یا باید حرف نزنند یا باید پای حرفشان بایستند.

یکی از روزنامه های زنجیره ای تصویر عیسی کلانتری را در صفحه اول روزنامه اش چاپ کرده بود که با دیدنش به یاد حرف های پنج سال پیش افتادم.

عیسی کلانتری وزیر کشاورزی دولت خاتمی بود که پنج سال پیش در طرفداری از موسوی در جمع مردم هشترود اعلام کرد: « اگر قومیت ها رای دهند موفقیت صد در صد با موسوی است. اگر 13 میلیون آذری رای دهند موسوی رئیس جمهور است. اگر چنین نشود باید چادر به سر کرده و از ایران فرار کنیم.»

ادامه مطلب…

********************************************

این تذهبون؟ رنج نامه ای به زبان یک خانواده

أین تذهبون؟ رنج نامه ای به زبان یک خانواده

وبلاگ “ورزنه سیتی” نوشت:

بهار که بيايد حتما آسمان هم به تو خواهد گفت: دلت روشن کوچولو، سلامتي در راه است.درهاي وجودت را باز کن. روشني اميد را درک کن.. دنيا در انتظار توست. سلامتي را بردار با خود به خانه بياور. بگذار درخت انار همسايه با ديدن تو دوباره به گل بنشيند. بگذار زنبورها برايت جشن عسل بگيرند و پروانه‌ها به رقص در آيند. طاقت بياور عزيزکم چيزي به صبح نمانده…

فراموش کردن عزیزان  سخت است و همیشه دلتنگشان هستیم واقعاً کسی برای بیرون ریختن غم از دست دادن عزیزان کاری نمی تواند انجام دهد اما نکاتی که در این مقاله برایتان عنوان می کنیم، رنج نامه ای از زبان پدر و مادران جوانهایی هست که امروز  در شهر ورزنه درسوگ عزیزانشان نشسته اند

ادامه مطلب…

********************************************

من یک دانشجو؛ ایدز دارم!

من یک دانشجو؛ ایدز دارم!

وبلاگ “طنزهای یک م.ر.سیخونکچی” نوشت :

اینجا یک دفتر فیلمسازی است و کارگردان مشغول گرفتن تست بازیگری از متقاضیان. در شماره قبل ماجرای تست دادن جوانی به نام هوشی را تعریف کردیم که به اخراج او توسط کارگردان انجامید. اما هوشی خان گیرتر از این حرفهاست و دوباره آمده است تست دهد:

کارگردان: بفرمایید…

جوان: سلام….

کارگردان: باز هم شمایید؟ دیروز که اومده بودید…

ادامه مطلب…

********************************************

چرا فرزندم نماز نمی خواند؟!

چرا فرزندم نماز نمی خواند؟!

وبلاگ “نشان های بندگی” نوشت:

خیلی از بزرگترای ما گلایه دارن از اینکه فرزندانشون اهل نماز نیستند و توجهی به نماز ندارند. این یه موضوع.

اما توجه به نماز و یا خواندن و تلاش برای یک نماز خوب هم باید دغدغه بشه برای ما… تا روح نماز بر روح ما اثر تربیتی خودش یعنی بازداشتن از منکر وفحشا رو بذاره.

فکر می کنم مهمترین عامل تربیتی و تشویقی فرزند به نماز با توجه به تمام شرایط زمانه امروز خانواده به ویژه پدر و مادر هستند.

ادامه مطلب…

********************************************

مظلومیت یا مغفولیت!

وبلاگ “آدامس شیک” نوشت:

وقتی خانواده ها و والدین قصد دارند برای فرزندان دلبندشان، دختران و پسرانشان آینده نگری کنند و آمال و آرزوها در سر می پرورانند، از هر چه بگویید در ذهنشان می گذرد به جز یک چیز.

اولا با خودمان روراست باشیم و قبول کنیم که شیعه هستیم،مذهبی هستیم، مکتبی هستیم، به 14 معصوم عشق می ورزیم و… با این اوصاف می بینید وقتی می خواهیم برای آینده ی فرزندانمان و یا حتی خودمان برنامه ریزی کنیم و یا بهتر عرض کنم کمکشان کنیم، دوست داریم چه کاره شوند؟ پزشک؟ مهندس؟ دکتر؟ یا نهایتا اگر هیچ استعدادی هم که نداشته باشد به دنبال کسب حرفه ای برود و در آن زمینه ان شاء الله به جایی برسد و آینده ی خود را بسازد.

ادامه مطلب…

********************************************

امامزاده شاهرضا، نگین شهرضا

امامزاده شاهرضا، نگین شهرضا

وبلاگ “روزهای جانبازی” نوشت:

خاک این­جا از نظر شیمیایی و ترکیبات آلی هیچ تفاوتی با خاکهای دیگر ندارد؛ اما وقتی حدود سال 200 هجری پیکر فرزند موسی­ابن­جعفر با تنی از سر جدا، درون این خاک جای گرفت، ارزش خاک بالا رفت. روزنه­ای از بهشت در این مکان باز شد. سر او را عُمال بنی­عباس از تن جدا کردند. اسلاف ما پیکر بی سر این فرزند امام را در کنار کوه دفن کردند و به مرور بر مزارش بقعه ساختند. از همان زمان، این بقعه دل­های عاشقان اهل­بیت(ع) را مانند آهن­ربا به سوی خود جذب کرد.

هزار و چند صد سال بعد همزمان با انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی پیکرهای مطهر مردان خدا باز هم در دل این خاک جای گرفت و البته سر فرماندۀ آنها با پیکری بدون سر. سری که سال 1362 در کربلای ایران و در عملیات خیبر با آتش خمپارۀ دشمن بعثی از تن جدا شد. آه که چه سرهایی در طول تاریخ برای یاری دین خدا از تن امام، فرزندان امام و شیعیان امام جدا شد. سر حضرت اباعبدالله­الحسین(ع)، سر فرزند موسی­ابن جعفر(ع) و سر سردارخیبر حاج محمد ابراهیم همت.

ادامه مطلب…

********************************************

چقدر برای عقیده تان هزینه می کنید؟

چقدر برای عقیده تان هزینه می دهید؟!

وبلاگ “مدارا” نوشت:

نماز صبحشان را خوانده اند. نان خانگی سفارشی آردش باید از گندم مرغوب فلان مزرعه تهیه شده و فلان نانوای ماهر هم پخته باشد.سرشیر محلی و عسل خوانسار و چای کلکته را که اضافه کنیم کلا نشان از یک صبحانه درویشی دارد که راس ساعت مقرر خانم خانه موظف به آماده نمودن است.فرزندان یا به خانه بخت رفته اند ویا مهمان سفره پدر هستند.خب تا اینجای کار  ایرادی ندارد.

بعد از صرف صبحانه لای دندان ها را با چوب کبریت یا سنجاق ته گرد و یا از این نمونه های بهداشتی اش تمیز میکنند و در پاسخ به سوال همسر محترم که می پرسند برای ناهار چه غذایی آماده کنم می فرمایند هوس ماهی پلو کرده ام یا چلو جوجه یا آبگوشت تنگ آب چرب خوشرنگ که حبوباتش به اندازه پخته باشد و چند حبه سیب زمینی هم فراموش نشود. سالاد و بقیه مخلفات همه جا کم بیش معمول است.

ادامه مطلب…

********************************************

قدردان لحظه های خوب زندگی باشیم

قدردان لحظه های خوب زندگی باشیم

وبلاگ “مهربانو” نوشت:

مثل اکثر اوقات که تنها دکتر نمیرم، با مادرم رفته بودم. مطب خیلی شلوغ بود و بعد از کلی ایستادن بالاخره یه جا واسه نشستن پیدا کردیم. خیلی مونده بود تا نوبتون بشه و مامان گفت جایی کار داره و میره و برمیگرده. نیومد و نوبتم که شد مجبور شدم تنها برم پیش آقای دکتر. کاغذ آزمایش رو گذاشتم رو میز و نشستم.

دکتر آزمایش رو خوند و سرش رو به نشانه تاسف تکون داد. گفت چرا اینقدر دیر اومدین و شروع کرد به حرف زدن. چیزایی که گفت درست یادم نیست ولی چیزی که باید میفهمیدم رو فهمیدم. مشکوک به سرطان پیشرفته و اگر تشخیص درست بود فرصت زیادی نداشتم. برام دارو نوشت تا یه هفته بعد دوباره آزمایش بدم.

ادامه مطلب…

********************************************

یک بیماری وحشتناک!

یک بیماری وحشتناک!

وبلاگ “گلی در کویر” نوشت:

نمیدانم در اطرافتان آدم هایی از این دست دیده اید یا نه؟ و یا در موردشان شنیده اید؟ امیدوارم که هیچ وقت پرتان به پرشان نخورد که تحمل کردنشان یکی از سخت ترین کارهای دنیاست حتی سخت تر از کار در معدن!

کدام آدم ها؟!

آدمهایی که نمی توانند به دیگران محبت کنند یعنی اصلا بلد نیستند. و یا شاید آداب معاشرت نمی دانند.

ادامه مطلب…

********************************************

Go to TOP