گلدون وبلاگی 79ام در استان اصفهان برگزار شد
بالاخره فرزندآوری خوبه یا نه؟!
وبلاگ “هزار حرف نگفته” نوشت:
فرزند کم در خانواده، باعث بوجود آمدن افسردگی زودرس می شود. پدر و مادر امروز ما که پا به سن 50 سالگی گذاشته اند، با فرستادن فرزندان اندک خود به خانه ی بخت، دچار تنهایی می شوند و اگر آنها هم به واسطه ی همین شعار منحوس، اقدام به آوردن فرزند نکنند، از نعمت داشتن نوه که دارای شیرینی و نشاط فراوانی است بی بهره می شوند و این یعنی افسردگی بیشتر والدین.
وقتی جمعیت خانواده کم شد، در مقابل، بیماریهای روانی و جسمی، آسیبهای اجتماعی و اخلاقی بیشتر می شود، که باید گفت دولت وقت و دولتهای بعد از آن با پیگیری این شعار کذایی، باعث این گرفتاریهای روحی و روانی و مادی هستند.
**********************************************
میراث شوم پهلوی در مغزهای فسیل شده!
وبلاگ “افاضات عقل کل” نوشت:
سال ها از سقوط رژیم منحوس پهلوی می گذرد اما هنوز هم میراث شومش در مغزهای فسیل شده باقیمانده است.
میراث شومی که به توان داخلی پوزخند می زند و توانایی و استعداد هموطنان ابن سینا و شیخ بهایی و زکریای رازی را به سخره می گیرد.
میراثی که هر چند در حرف و سخن ،گاه گاهی استعداد ایرانی را می ستاید اما در میدان عمل ،به جای اینکه زمینه را برای بروز توانایی های داخلی فراهم آورد هوش و ذکاوت ایرانی را هیچ می انگارد و چشم به خارج می دوزد.
میراثی که اقتصاد بدون نفت را باور ندارد و لبخند انکار می زند که مگر می شود اقتصاد ایران را از نفت جدا کرد؟!
**********************************************
تغییر سبک زندگی در فیلم های صدا و سیما
وبلاگ “وبگرد بسیجی” نوشت:
متأسفانه بعضی از فیلم ها و سریال های ایرانی، رفت و آمد و رفاقت بین دختر و پسر، قبل از ازدواج را در ایران فرهنگ سازی کرده، تا جایی که زشتی آن از بین رفته و به شکل بسیار عادی تلقی می شود.
دکوراسیون هایی که برای خانه ها در این گونه فیلم ها به کار می رود، انسان را به یاد کاخهای شاهان می اندازد.
آیا تا به حال چند فیلم جذاب و انیمیشن برای نشان دادن عمق خطر بد حجابی، شراب، قمار، و یا تحکیم اصول دین مانند معاد ساخته ایم؟ آیا چند سریال برای نهادینه کردن نماز در خانواده تولید کرده ایم؟
**********************************************
سرهایمان را زیر برف نکنیم!
وبلاگ “روزهای جانبازی” نوشت:
ساعت 8 صبح، در خیابان های سطح شهر، دختران جوانی را می بینی که با زحمت زیاد کرکرۀ کشویی درب مغازه ها را باز می کنند. دخترکانی که با حقوقی بسیار کم به عنوان فروشنده یا دفتردار در استخدام صاحب مغازه اند. دخترانی که با لبخند بر لب و روابط عمومی بالایشان برای صاحب مغازه مشتری جلب می کنند.
مگر پسرها کجایند که دختران باید صبح به این زودی سرِ کار حاضر شوند؟ درست حدس زدید. پسرها خوابند. پسرهایی که به خاطر بیکاری تا ساعاتی بعد از نصف شب دنبال خوشگذرانی های مشروع یا غیرمشروع خود بوده اند، مجبورند بخوابند تا کسر خوابشان تأمین شود.
راستی آقای مغازه دار، چرا شما پسرهای بیکار را استخدام نمی کنی؟
**********************************************
روزی نبود که آن مرد را ببیند و تلی از خاکروبه و خاکستر نثارش نکند، گاهی هم که خاکی نمییافت، سنگریزه و زبالههایی بود که کارش لنگ نماند. هر روز سر راه میایستاد و مرد بینوا را آزار میداد و او، آرام و بیصدا خاکها را از سر و صورت و محاسنش میزدود و راهش را میرفت؛ نه رو تُرش میکرد، نه داد میزد، نه ناسزا میگفت و نه دستش را میگرفت و مانع میشد، فقط لبخند میزد و میرفت. حالا چند روزی میشد که از او خبری نبود؛ از خاک ریختنها و اذیتکردنهایش.
آن مرد در راه مسجد، از آشنایان پرسید: از دوست ما خبری نیست؟ کجاست؟ گفتند: بیمار شده و در بستر افتاده است.
مرد راهش را کج کرد و به سوی خانه او رفت برای عیادتش؛ عیادت از کسی که یهودی بود؛ یهودیای که مسلمان شد.
**********************************************
قصه از اونجا شروع شد که آریا مهر شاهنشاه بود!
وبلاگ “پایگاه مذهبی حضرت مهدی (عج)” نوشت:
قصه از اونجا شروع شد که یه آریامهر شاهنشاه بود. البته اینم بگما، حقوق یه کارمند ساده از 480 تا 760 تومن بود… حقوق یه عده خیلی معدود و خاص شاید به 1000 تومن هم میرسید. خلاصه همه چی به ظاهر اروم بود.
اما…
تعداد کابره ها و مشروب فروشی ها بیشتر از کتاب فروشیا بود!
تعداد خونه های شهر نو بیشتر از بیمارستان ها بود!
تعداد دکترای هندی و بنگلادشی شاغل در ایران بیشتر از همه دانشجو هامون بود! حالا دانشجوهای پزشکی بماند…
تعداد ایرانی هایی که برای درمان های ساده، به اروپا و امریکا میرفتن، بیداد میکرد چون سطح علمی بیمارستان ها و دکترهامون اینقده داغون بود که کسی جرات نداشت سراغ دکترای هندی بیاد.
**********************************************
چرا بعضی از مسئولین مردم را فراموش کرده اند؟
وبلاگ “تولد” نوشت:
این مردم هستند که باعث میشن یک نفر مسئول بشه اگر مردم نباشند و نخواهند هیچ احدی نمی تواند امور آنها را در دست بگیرد. اما سئوال اینجاست که:
چرا بعضی از مسئولین مردم را فراموش کرده اند و به دنبال ساختن شخصیت وهمی برای خودشان هستند؟
شخصیت وهمی یعنی اینکه تلاشت این باشه که در نظر مردم به آن صورتی که می پسندی به نظر بیای. و شخصیت حقیقی یعنی اینکه خودت و خدا و وظایفت را بشناسی و بعد وظایفت را برای خدا انجام بدی و کاری به نحوه نمود آن در نگاه مردم نداشته باشی.
حالا مردم چی میگن درباره من در ذهنت نباشه، ولی تا آنجایی هم که وظیفه داری باید سوء ظن ها را نسبت به خودت برای هموار کردن مسیرت برای رضای خدا برطرف کنی. ولی شاید برطرف کردن همه اش بر دوش تو نباشه. چون دیگه شاید وقت نکنی اینطوری قدم از قدم در مسیر رو به رشدت برداری.
**********************************************
الغیاث از اختلاس
وبلاگ “یکی بود یکی نبود” نوشت:
الغیاث از این بلای اختلاس// کاین چنین افکنده در دلها هراس
جان ملت را به لب آورده است// خواب آنان را پریشان کرده است
بینوایی گر پساندازی نمود// تا مگر یابد از آن سرمایه، سود
چون به جایی میسپارد پول را// تا ز سودش بهره گیرد سالها
ناگهان بانگی برآید خواجه بُرد// مال مردم را و آن سرمایه خورد
**********************************************
اخبار مرتبط
- شکوه جشن ملی و پاسخ مردم بام ایران به شیطان بزرگ /تصاویر
- آیا 111 هزار میلیارد تومان بدهی میراث روحانی برای دولت بعد خواهد بود؟
- غول ۲۵۰ ساله جهان نما بیدار شد/کاخ تاریخی اصفهان در معرض دید قرار می گیرد
- لوله جدید انتقال آب به یزد؛ برای شرب یا توسعه صنایع؟/ صنعت کاشی یزد، آب زایندهرود را میبلعد
- عکس/ اولین بالگردی که وارد ایران شد